نومیدی حرام است.
آخرین مطلب قابل ملاحظه در «تکالیف فردی»، تحریم نومیدی است. مسلمان نباید از وظیفهی اصلاحگری در زندگی شانه خالی کند و زیر فشار واقعیتها و خشونت شرایط شکست بخورد. او موظف است از سنتهای خدا برای چیرگی و نیز صبر و بردباری بهره ببرد.
اسلام به مسلمان در برابر مشکلات و گرفتاریها، سلاح توکل بر خدا و صبر و شکیبایی میبخشد: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا. وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ». (مزمل/ ۹ و۱۰). (خدای خاور و باختر، معبودی جز او نیست، پس او را وکیل قرار ده).
در سفارش لقمان به پسرش آمده: «أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ». (لقمان/ ۱۷). (نماز را برپای دار، به پسندیده فرمان بده، از زشتی باز بدار و بر آنچه به تو رسیده است، شکیبایی کن. به یقین این از کارهای سترگ است).
مسلمان در این باره از پیامبران و یارانشان الگو میگیرد: «وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ». (إبراهیم/ ۱۲). (ما را چه شده که بر خدا توکل نکنیم، در حالی که راههایمان را به ما نشان داده است! و در برابر آنچه ما را آزار دادید، حتما شکیبایی میورزیم و توکل کنندگان باید بر خدا توکل کنند).
مسلمان در زندگینامهی پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میخواند که او نخستین فردی بود که در راه خدا آزار دید. انس ـ رضی الله عنه ـ روایت میکند که رسول الله فرمود: «لقد أُخِفْتُ فی الله وما یُخاف أحد، ولقد أوذیت فی الله وما یُؤْذى أحد، ولقد أتَتْ علیّ ثلاثون من بین یوم ولیلة وما لی ولبلال طعام یأکله ذو کبد إلا شیءٌ یواریه إبط بلال». (در راه خدا بیم داده شدم و کسی دیگر بیم داده نشد، در راه خدا آزار دیدم و کسی آزار ندید، سی شبانه روز بر من گذشت در حالی که من و بلال غذایی که یک زنده جان بخورد، نداشتیم، جز آنچه را بازوی بلال پنهان میکرد).
روایات در این زمینه فراوان و متواتر است. البته پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ در تاریخ انبیا یک پدیدهی تازه نبود، چون همگی در برابر مردمشان آزار دیدند و صبر کردند. حتی ممکن بود تعداد اندکی به ایشان ایمان بیاورند. نوح ـ علیه السلام ـ پس از حدود هزار سال دعوت جز تعداد اندکی به وی ایمان نیاوردند: «و ما آمن معه الا قلیل» (هود/۴۰). بیشترین تعدادی که در روایات ذکر شده است، حدود هشتاد نفر بودهاند، حتی در برخی روایات تعداد مؤمنان به نوح را هشت نفر ذکر کردهاند. در حدیثی رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمودهاند که بسا در قیامت پیامبری بیاید و همراهش فقط یک نفر باشد، یا با پیامبری تنها دو نفر میآیند یا با یک پیامبر چند تن هستند و حتی پیامبری که هیچ کس همراهش نیست. اگر نومیدی در رسالت پیامبران جایگاهی داشت، چنین اتفاقی نمیافتاد.
همچنین مسلمان میداند که صحابهی بزرگوار زیر فشار مشرکان، پایدارترین انسانها بودند، تا بدین ترتیب پایههای اسلام جا گرفت و درخت دولتش در مدینه پس از سیزده سال تحمل شکنجه، بدبختی، تنگنا و فشار سرپا شد. مسلمان نامهای بلال بن رباح، خباب بن ارت، عمار بن یاسر و مادرش سمیه و دیگران را به نیکی در خاطر دارد و میداند که چه دشواریهایی را تحمل کردند. اگر نومیدی در رسالت جایگاهی داشت، مسلمانان سیزده سال صبر نمیکردند. بلکه جریان بر عکس این بود. هیچگاه ندیدهایم که پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ در برابر این مصیبتها خشمگین شده باشد، جز هنگامی که خباب بن ارت تحت فشار شکنجهها نزدش آمد و نالید و به ایشان گفت: آیا برایمان یاری نمیجویی؟ آیا برایمان نزد خدا دعا نمیکنی؟ پیامبر در پاسخ فرمودند: «کان الرجل فیمن قبلکم یُحفر له فی الأرض فیُجْعل فیه، فیُجاء بالمنشار فیوضع على رأسه فیُشَقُّ باثنتین، وما یصده ذلک عن دینه، ویُمْشَط بأمشاط الحدید ما دون لحمه من عظمٍ أو عصب، وما یصده ذلک عن دینه، والله لیتمَّنَّ هذا الأمر، حتى یسیر الراکب من صنعاء إلى حضرموت، لا یخاف إلا الله أو الذئب على غنمه، ولکنکم تستعجلون». (در بین پیشینیانتان، برای فرد در زمین گودال میکندند و او را در آن میگذاشتند، اره آورده میشد و بر سرش گذاشته میشد تا دو نیم میگردید، اما این، او را از دینش بازنمیداشت. با شانههای آهنین روی گوشت، استخوان و رگهایش میکشیدند، ولی این، او را از دینش بازنمیداشت. به خدا سوگند، او کار این دین را کامل میکند، تا جایی که سواره از صنعا به حضرموت میرود و جز از خدا یا گرگ به خاطر گوسفندانش نمیهراسد. ولی شما شتاب میکنید».
قرآن کریم و پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ برای تثبیت دل مؤمنان به هنگام گرفتاریها و آزارها، در آغاز کار دعوت یا موقع تشکیل حکومت، پیروزی اسلام را مژده دادهاند: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ». (انبیاء/ ۱۰۵). (به یقین در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان شایستهی من به یادگار خواهند برد). «إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ. کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ». (مجادله/۲۰ و ۲۱). (در حقیقت کسانی که با خدا و رسولش تندی میکنند، ایشان در زمرهی خوارترینها هستند).
همچنین خداوند برای مؤمنان حکایت میکند که چگونه پیامبران را از گزند دشمنانشان رهایی بخشیده و چه سان ایشان را یاری داده است: «فَکُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ». (عنکبوت/۴۰). (پس هر یک را به گناهش گرفتار کردیم؛ بر برخی از آنان توفان شن فرستادیم، گروهی از ایشان را بانگ دهشتناک فراگرفت، برای تعدادی از آنان زمین را فروبردیم و عدهای از ایشان را غرق کردیم. خدا برنامه نداشت که بر ایشان ستم کند، ولی خودشان ستم میکردند).
مؤمنان را نیز مژده و وعدهی نیک داد: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ». (روم/ ۴۷). (به یقین پیش از تو پیامبرانی را به سوی مردمشان فرستادیم تا برایشان بیناتی آوردند. ما از کسانی که جرم مرتکب شدند، انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان حقیقتا بر ماست).
مسلمان با توجه به باور راسخش به خداوند قوی و با عزت، و با آگاهی از تاریخ پیامبران و مصلحان، و با برخورداری از مژدههای خدا و پیامبر در اینکه اسلام به شرق و غرب میرسد، یقین دارد که نومیدی از ویژگیهای کافران است: «إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ». (یوسف/۸۷). (جز مردمان کافر کسی از روحیه و جان خدایی ناامید نمیشود). همین توصیف بس است تا بین مسلمان و نومیدی مانع ایجاد کند!
اسلام به کار کردن تا آخرین لحظات دنیا دستور داده است. پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «إن قامت الساعة وبید أحدکم فسیلة، فإن استطاع أن لا یقوم حتى یغرسها فلیفعل». (اگر قیامت برپا شد و در دست یکی از شما نهالی بود، اگر توانست برنخیزد تا آن را بکارد، حتما چنین کند).
«زندگی با نومیدی سازگار نیست، و نباید به سبب ناامیدی از نتیجه، برای یک لحظه هم تلاش در زمین از بین برود. حتی اگر بدانیم که یک لحظهی دیگر قیامت میشود و تمام زندگی دنیا متوقف میگردد و هیچ کاری دیگر نتیجه ندارد، باز هم مردم نباید از کار یا نگاه به آینده دست بکشند. هر کس در دستش نهالی است، آن را باید بکارد. این انگیزهی عجیبی برای کار و استمرار در آن و پافشاری بر آن است. به طور کل هیچ چیز مانع عمل نمیگردد. تمام موانع.. همهی ناامیدیها.. همهی محالات.. همگی هیچ وزن و ارزشی ندارند و نمیتوانند جلوی کار را بگیرند».
قرآن کسی را که دچار نومیدی شده است، سبکسر و متزلزل نامیده و فرموده است: «لَا یَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَیْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَئُوسٌ قَنُوطٌ». (فصلت/۴۹). (انسان از خیرخواهی خسته نمیشود و اگر گزندی به او رسد، ناامید و افسرده است).
«وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوسًا». (اسراء/۸۳). (و هرگاه بر انسان نعمت دادیم، روی گرداند و خودش را به کناری کشید، و چون گزندی او را لمس کند، ناامید باشد).
«وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ. وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ. إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ». (هود/ ۹ – ۱۱). (و اگر رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بیرون کشیم، قطعا ناامید ناسپاس است. و چنانچه پس از زیانی که به او رسیده، او را نعمتی بچشانیم، حتما میگوید بدیها از من دور شد. به یقین او شادمان و مفتخر است. جز آنان که شکیبایی ورزیدند و کارهای شایسته انجام دادند).
در عین حال اسلام با مروجان ناامیدی، افسردگی و بدبینی سر جنگ دارد. قرآن نکوهش میکند کسانی را که گفتند: «لاطاقة الیوم لنا الیوم بجالوت و جنوده» (امروز ما در برابر جالوت و لشکریانش طاقت نداریم). و در مقابل ستایش مینماید کسانی را که گفتند: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله والله مع الصابرین». (بسا گروه اندکی که به فرمان خدا بر گروه بسیاری چیره شدند و خدا با شکیبایان است). (بقره/۲۴۹). همان گونه که مجاهدان را ستوده و منافقان را نکوهیده است: «لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ». (توبه/۴۷). (اگر در میانتان درآیند جز بر تباهی نیفزایند و در بین شما نفوذ کنند و در پی فتنه باشند. و در میان شما کسانی گوش به سخن ایشان هستند).
رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «اذا قال الرجل هلک الناس فهو اهلکهم». (هنگامی که فرد بگوید مردم نابود شدند، خودش نابود شدهترینشان است). پیامبر به امتش توصیه کرده تا سخنانی بر زبان آورند که باعث برانگیختن همت شود نه ترویج ناامیدی و افسردگی. او فرمود: «یسروا ولاتعسروا و بشروا و لاتنفروا». (آسان بگیرید و سختگیری نکنید، مژده دهید و متنفر نکنید).
به همین سبب خودکشی که والاترین درجهی ناامیدی است، از بزرگترین گناهان در اسلام به شمار آمده است. فقیهان گفتهاند کسی که خودکشی میکند، بار گناهش سنگینتر از کسی است که دیگران را میکشد. او هم فاسق است و هم تجاوزگر بر جان خودش. حتی برخی از علما گفتهاند: چنین فردی نه غسل داده میشود و نه بر او نماز گزارده میشود، همانند باغیان و شورشیان. گفته شده حتی توبهاش به علت بزرگی گناهش پذیرفته نمیشود. طبق ظاهر برخی احادیث همیشه در آتش جهنم میماند.
در حدیث دیگری فرمودند: «مَنْ تردَّى من جبل فقتل نفسه، فهو فی نار جهنّم یتردَّى فیه خالدًا مُخَلَّدًا فیها أبدًا، ومن تَحَسَّى سُمًّا فقتل نفسه فسُمُّه فی یده یتحسَّاه فی نار جهتم خالدًا مُخَلَّدًا فیها أبدًا، ومن قتل نفسه بحدیدة فحدیدته فی یده یَجَأ بها بطنه فی نار جهتم خالدًا مخلدًا فیها أبدًا». (کسی که خود را از کوهی پرتاب کند و بکشد، در آتش جهنم است و برای همیشه و جاودانه خودش را در آنجا پرتاب میکند. هر کس که سمی را بنوشد و خودش را بکشد، در آتش جهنم همان سم در دستش است و برای همیشه و جاودانه آن را سرمیکشد. هر کس خود را با فلزی بکشد، همان فلز در دستش است و در آتش جهنم برای همیشه و جاودانه آن را در شکمش فرو میبرد).
در روایت دیگری پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ گفته است: «کان بِرَجُلٍ جِراحٌ فقتل نفسه، فقال الله: بَدَرَنی عبدی بنفسه حرَّمْتُ علیه الجنة». (فردی زخمی داشت که خودش را کشت، خداوند گفت: بندهام خودش را پیش آورد و شتاب کرد، پس بهشت را بر او حرام کردم).
با توجه به این مطالب، روشن میشود که نومیدی از اخلاق اسلامی بسیار به دور است. به همین سبب مسلمان باید إحساس مسؤولیت کند و به سمت کار و کوشش دایمی به پیش رود تا بتواند بر چالشهای کار و زندگی فایق آید.
از مقالههای پنجگانه نتیجه گرفتیم که تکالیف فردی ارائه شده از سوی اسلام، پنج چیز را محقق ساخته است:
در اسلام فرد بیکار یا بیهوده نداریم، زیرا همگی مکلف و مسؤول هستند و در امر اصلاحگری نقش و وظیفه دارند.
مسلمان شخصیتی مستقل دارد و از آداب گذشته، رسوم جامعه، تقلید کورکورانه، فشارهای کنونی و قید وبندهای رایج آزاد است.
او در أمور فردی و اجتماعی از اخلاق نیکو برخوردار است.
اگر از او اشتباه یا لغزشی سر بزند، کسانی را مییابد که او را کمک کنند تا بتواند اشتباهش را جبران کند. ما این را تکالیف مکمل نامیدیم.
مسلمان با سلاح صبر و توکل بر خدا میتواند از نومیدی، ناکامی و افسردگی رهایی یابد و با واقعیات روبهرو شود.

نظرات