مخدومقلي، شاعر و عارف نامدار ترکمن، از ميان ابنا بشر و انبياء الهي به حضرت محمد-صلّی الله علیه وسلّم- ارادت خاص داشته، پيام و سنت او را سرلوحه زندگي خود قرار داده است.

مخدومقلي فراغي چون ديگر بزرگان ادب و عرفان، ديوان خود را با حمد خداوند و نعت رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم- آغاز نموده است و با الهام از تعاليم عالي قرآن و سنّت محمد-صلّی الله علیه وسلّم- به سوي قلّه معرفت و معشوق حقيقي گام برداشته‌ است؛ زيرا سعادت و خوشبختي خود و ديگر انسان‌ها را در پيروي و اطاعت از آن دو گوهر گرانبها و هدايت‌گر مي‌دانست؛ چراكه خداوند فرموده است:

«وَمَآ ءَاتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَا نْتَهُوا»؛ چيزهايي را كه پيامبر براي شما آورده است اجراء كنيد و از چيزهايي كه شما را از آن باز داشته دست بكشيد.(حشر:7)

مخدومقلي از پر مخاطره و پر راز و رمز بودن راه حق (عشق) آگاه است. ازاين‌رو، نيازمندي آدمي را به رهبر و راهنمايي لايق و كار كشته و آشنا به پيچ و خم راه معشوق، چنين اعلام مي‌كند؛ 

حقيقت نينگ/يول

لارين/رهبر سيز/گزمك/اولماز

«بدون رهبر و راهنمايي آگاه، راه حقيقت (عشق) را نمي‌توان با موفقيت پيمود.»

از طرف ديگر، معتقد است كساني‌كه بدون آگاهي و رهبر قابل، به سوي هدف و منزلي حركت كنند، هرگز به مقصد نخواهند رسيد؛ چراكه شيطان راهنماي ايشان است و شيطان چه بدگمراه كننده و راهزني است: 

باشچي سيز/فهم سيز/يوله/گيرانلار

يولين/شيطان/اورار/يولي/ترس/چيقار 

«كساني كه بدون آگاهي و رهبري قابل وارد مسيري شوند، شيطان راهزن ايشان است و آنان را به بيراهه مي‌برد.

به همين خاطر عقيده دارد و خطاب به جوانان مي‌گويد: وقتي انسان خود راه وصال و رسيدن به سرمنزل و هدف را نمي‌شناسد، بايد از ديگران كه مجرب و آگاه‌ترند و راه نيل به مقصد را مي‌دانند پيروي نمايد وگرنه به گمراهي و هلاكت مي‌افتد:

سريشتانگ/كم/بولسه/عشقينگ/ايشيندن

بار/ خبر/آل/گوران/مبتلا/لاردن»

«اگر سررشته‌اي از عشق نداري؛ از مبتلايان و عاشقان دل سوخته خبرگير!»

فراغي با مطالعه و تحقيق، آن آگاهي لازم و رهبري قابل و شايسته را پيدا مي‌‌كند. او كه حافظ و حامل قرآن است، با اين نور الهي، ظلمت‌ها و تيرگي‌ها را مي‌شكافد و به سوي ساحل نجات و قله معرفت گام برمي‌دارد. در اعماق اين اقيانوس بيكران، آن رهبر لايق و آگاه به راز و رمز طريق حق را چون دُردانه‌اي از لابه‌لاي صدف آسماني مي‌يابد با اين تلألؤ درخشان كه ملاحظه مي‌كنيم:

«لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه» و در اين جستجو از خصوصيات اخلاقي آن پير و مراد چنين خبر مي‌يابد:«انّك لعلي خلق عظيم» پس سزاوار است اين الگو و سرمشق زندگي را شناخت و به آن تأسي جست. سپس به ديگر انسان‌ها نيز بايد معرفي كرد تا از اين اسوه و رحمت الهي بهره‌مند شوند. بشنويم نداي او را كه يادآور نداي رسول‎الله-صلّی الله علیه وسلّم- در روزهاي نخست دعوت در مكه است:

آدم/اوغلي/تاشلانگ/هائي/هواني

اقرار/بول/رسوله/بئر/بيل/خداني 

«اي فرزند آدم، دست از خواهش‎هاي نفساني و هوي و هوس‎هاي زودگذر خود برداريد. تسليم حق شويد و اقراركنيد كه خدا يكي‎است و محمد-صلّی الله علیه وسلّم- بنده و فرستاده اوست.»

يعني بگوييد: «لا اله الّاالله محمّد رَسُول الله».

 چنان که از توصیه‌های علامه اقبال لاهوری به جوانان برمی‌آید:

«غنچه‌ای از شاخسار مصطفی گل شو از باد بهار مصطفی

از بهارش رنگ و بو باید گرفت بهره‌ای از خُلق او باید گرفت»

1. همان‌طور كه در تاريخ و روايات اسلامي مي‌خوانيم به هنگام ميلاد پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم-، علائم و نشانه‌هايي از ظهور پيامبر آخر زمان در جهان مشاهده شده است. از جمله: خاموش شدن آتشكده‌ي آتش‌پرستان، شكستن طاق كسر‍‍‌ي و قيصر روم و بر افتادن بت‌هاي بت‌پرستان و… مخدومقلي با الهام از چنين رواياتي مي‌سرايد: 

«توشدي/بر/خوشليق/جهانه/نصرتينگ/گورگاچ/رسول

سرنگون/بولدي/صنم‌لار/لمعتينگ/گورگاچ/رسول»

«اي رسول گرامي از پيروزي و نصرت تو جهان پر از شادماني شد و از پرتو ظهورت بت‌ها همه سرنگون شدند.»

در جاي ديگر به تأثير كلام شيوا و اخلاق و رفتار نيك آن حضرت كه «سُنَّت» ناميده مي‌شود چنين اشاره دارند:

«كل/عالم/بولدي/اقرار/سُنّتينگ/گورگاچ رسول راه/ظلمت/بولدي/روشن/آيتنگ/گورگاچ رسول»

«اي رسول گرامي! همه‌ي جهانيان جذب و شيفته‌ی اخلاق و رفتار كريمانه تو شدند. از نور آیات قرآن و سُنّت الهام بخش تو تيرگي‌ها از بين رفت؛ چونكه نام شريف الله و قرآن همزاد نور و روشنايي است.»

از اين بيان مخدومقلي برمي‌آيد كه ايشان علل نفوذ و گسترش اسلام در مدت زمان اندك را، حاصل اخلاق كريمانه و رفتار بزرگوارانه و با گذشت پيامبر و اصحاب مي‌دانند نه زور لبه‌ي تيز شمشير كه برخي از خاورشناسان ادعا كرده‌اند.

شاعر بزرگوار، معتقد است هر كه از روي اخلاص و ايمان تسليم فرمان پيامبر شد و از سنت و تعاليم او بهره گرفت، خود را از آتش جهنم نجات داد و خشنودي دو عالم را به دست آورد؛ زيرا بعثت او براي جهانيان رحمت بود: 

«تاپدي/دوزخ‌دن/آمان/كيم/صحبتينگ/گورگاچ/رسول

ايكي/دنيا/بولدي/خشنود/رحمتينگ/گورگاچ/رسول»

مخدومقلي به تاريخ زندگي پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- بسيار آشناست و فراز و نشيب دعوت آن حضرت را با تمام حكمت‌ها و عبر‌ت‌هايش مطالعه كرده و درباره‌ی آن‌ها انديشيده است.

ازاين‌رو به آداب و سنت پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- سخت پايبند است و در نصايح خود، از مردم نيز انتظار دارد طبق سُنّت و روش پيامبر زندگي كنند؛ زيرا دين اسلام به‌وسيله‌ی قرآن و اخلاق و رفتار نيك پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- و پيروانش استوار گرديده است:

«باش/ايشني/بر/جاي/قيل/مسلمان/بولسنگ

يوري/محمدنينگ /يولي /بيلاني»

«اگر مسلماني !پنج اركان اسلام را طبق سنت و روش محمد-صلّی الله علیه وسلّم- به جاي آور»؛ (زیرا شرط صحت عبادت، یکی اخلاص و دیگری مطابق با شریعت و سنّت است.)

سنّت به خاطر منزلت رفيع در فهم و تبين مفاهيم قرآني به‌عنوان يكي از منابع فقه اسلامي، در ميان مذاهب مختلف اسلامي مطرح است. ازاین‌رو فراغی معتقد است احكام دين اسلام از دو بخش مهم «فرض» و «سُنّت» كه مكمل يكديگرند، تشكيل مي‌شود. آنجا كه به صراحت مي‌گويد:

«دينه/گواه/ديرلار/فرض/سنتي»؛ گويند رعايت فرض و سنت، گواه دينداري است.

در بيت ديگر مي‌فرمايد:

«قيامت/گون/گواه‌ميز

سنت/بيلان/فرض/دالمي»

«روز قيامت سنت و فرض گواهان ما خواهند بود.»

 البته تأكيد مخدومقلي به تبعيت از سنّت پيامبر خدا-صلّی الله علیه وسلّم- بي‌دليل نيست؛ زيرا التزام به شريعت و اتباع سنت رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم- از ركن اساسي طريقه نقشبنديه است. چنانكه از بهاءالدين نقشبند پرسيدند: شما را به چه توان يافت؟ فرمودند: «به متابعت رسول-صلّی الله علیه وسلّم-». همچنين فرموده‌اند: «طريقه‌ي ما از نوادر است. عروة الوثقي است. چنگ در ذيل متابعت سنت مصطفي-صلّی الله علیه وسلّم- زدن است و اقتدا به آثار صحابه كرام او نمودن»؛ يعني مخدومقلي نيز از مريدان و سالكين نقشبنديه است.

از نصايح و اشارات مخدومقلي به زندگاني پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- و اصحاب چنين استنباط مي‌شود كه هر مسلماني لازم است با زندگي –یعنی سنت و روش پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم-- آشنا شود تا بهتر و بيشتر مفاهيم قرآن را دريابد؛ زيرا اخلاق و رفتار پيامبر مضامين عملي قرآن است. چنان كه حضرت عايشه-رضی الله‌ عنها- در پاسخ به سؤالي از اخلاق پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود:«اخلاق پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- همانا قرآن بود».

همه مي‌دانيد، وقتي محمد پسر عبدالله-صلّی الله علیه وسلّم- به سن چهل سالگي كه سن پختگي و تكامل عقلي محسوب مي‌شود پا گذاشت، از جانب خداوند به پيامبري مبعوث شد تا مردم را از ضلالت و جهالت نجات دهد و از بندگي بندگان به سوي بندگي خداوند رهنمون گردد و از رحمت بيكران خويش برخوردار سازد: 

«محمدني/باش/ايلايب/جهانه ديدي/پيغمبر دور/آخر زمانه»

«خداوند، محمد رسول-صلّی الله علیه وسلّم- را سرور جهانيان قرار داد و فرمود ايشان پيامبر آخر زمان (خاتم النبين)است.»

2. معراج پيامبراعظم-صلّی الله علیه وسلّم-: جريان معراج به نص قرآن و احاديث صحيحه ثابت شده و اكثر علما برآنند كه معراج در سال دوازدهم بعثت يعني يك‌سال قبل از هجرت، در مكه اتفاق افتاده است. اعتقاد اكثر اهل اسلام بر آن است كه عروج پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- به جسد و روح بوده است. از نظر عقيده و فقه اسلامي، منكر معراج كافر شناخته مي‌شود. مخدومقلي چه صريح و قاطع مي‌سرايند:

«دوسته/يتدي/باره/باره

يدي/گوگي/ياره/ياره

هركيم/منكر دور/اول/أره

كافردور/بي ايمان/بولدي»

«هفت آسمان را يكي پس از ديگري شكافت و به بارگاه دوست رسيد. هر كس منكر اين واقعه (معراج) يا رسول خدا باشد، كافر و بي‌ايمان خواهد بود.»

فراغي با الهام از قرآن و احاديث و ديگر روايات اسلامي، به جريان معراج و اسراء ايمان راسخ دارد و در آثار خود به آن پرداخته است، طوري‌كه آن را يكي از بزرگ‌ترين حوادث زندگاني پيامبر و آزمايشي براي مسلمانان مي‌داند و نيز مخدومقلي معتقد است معراج، توجه و لطفي بود از جانب خداوند براي پيامبرش كه از آزار و شكنجه مشركين به تنگ آمده بود و نياز به دلداري و آرامش روحي داشت. ازاين‌رو مي‌سرايد:

«دوستيم/ديب/لطف/قيلدي/ليله المعراج/آنگا»

«خداوند فرمود: تو دوست و حبیب من هستی، و بدین ترتیب در شب معراج او را مورد لطف و اکرام قرار داد».

مخدومقلي، سپس به بيان نحوه‌ي صعود پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- مي‌پردازد: «ای محمد! از جانب دوست ( خداوند) نه‌تنها خبر رسید که بیایی! بلکه وسیله‌ی سفر نیز فرستاده شد؛ یعنی با «بُراق» به مسجد الاقصي رفتی و از آنجا به سوي عرش اعلي صعود نمودی.»

گلسين/ديب/خبر/گلگاچ/حبيب دان

براق/موندينگ/چيقدينگ/ارض/شريف‌دان

که حکایت از عزیزی و بزرگواری مهمان است!و در جاي ديگر مي‌آورد:

«براق/آطي/مندي/قالدي/آسمانه 

رف رف/منيب/معراج/آشان/گونلارهي» 

«سوار براق شد و به آسمان رفت و بر بالش‌هاي نازك و لطيف نشست و به ساحت مقدّس پروردگار گام نهاد».

فراغي در اشاره به استقبال فرشتگان از پيامبر آخر زمان مي‌گويد:

«درِ عرش به روي كسي باز نمي‌شد. اما براي استقبال و پذيرايي از حضرت محمد-صلّی الله علیه وسلّم-، فرشتگان چهل روز، قبل از آمدن آن حضرت، عرش الهي را مشك باران و عطر آگين كردند و آماده‌ی پذيرايي شدند»:

«محمد/گلجاك/ديب/آسمان/ايشگنه ملك‌لار/مشك/ايله/عنبر/ساچديلار»

مخدومقلي در ادامه‌ی جريان معراج مي‌افزايد: «پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- مورد استقبال فرشتگان مقرب از جمله ميكائيل، اسرافيل، عزرائيل و جبرئيل قرار گرفت و به همراهي آنان به سير و سياحت پرداخت و از چشمه و نوشيدني‌هاي بهشت (سلسبيل- زنجبيل) ديدن فرمود و از حوض كوثر شربتي نوشيد.»

«ميكائيل/اسرافيل/عزرائيل/بيله گلدي‌لار/دوردي‌لار/جبرائيل/بيله

سير/ايتدي/سلسبيل/زنجبيل/بيله كوثر/آريغيندان/ايچدي/محمد»

در ادامه و طي طريق پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- به جايي مي‌رسند كه ديگر نه فرشتگان و نه براق مي‌توانستند قدمي پيش بردارند. از آنجا تا پاي عرش بر «رف رف» سوار گشته است:

«براق/گوكدان/گليب/يره/اينانده

رف رف/مونيب/عرشه/اوچدي/محمد»

«وقتی براق از آسمان به زمين فرود آمد، محمد-صلّی الله علیه وسلّم- سوار بر«رف رف» به سوي عرش پرواز كرد».

پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- به جبرئیل فرمود: چرا شما در اينجا مي‌مانيد؟ گفتند: ما را بيش از اين رفتن رخصت نداده‌اند. خداوند به اين ترتيب فضيلت و مقام اعلاي حضرت را به فرشتگان نشان داد و آنان نيز لب به اعتراف گشوده، به مقام والاي پيامبر در نزد باري تعالي آفرين گفتند:

«هم/فلك/اوزره/ملك‌لار/ديديلار/صد‌آفرين بو/مقام/اعلا/ايله/بو/همتينگ/گورگاچ رسول»

در جای دیگر چه زیبا از تعجب و انگشت به دهان ماندن این مقربان یاد می‌کند:

«قویدی/دیش/بارمق غه/آن لر/قربتنگ/گورگچ/رسول»

مخدومقلي حكايت مي‌كند كه در شب معراج، خداوند به پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- بهشت و دوزخ را نمايانده و صفات اهل آن دو را نيز به ايشان شناسانده است: (براي اطلاع بيشتر از مشاهدات ‌پيامبر به احاديث ‌شريف و کتاب‌های سیره‌ رجوع فرماييد).

«معراجينگ/گيجه‌سي/سيره/بارانده اول/جبرائيل/امين/بيله/يورانده

بهشت/قاپسينه/گليب/دورانده بسم‌الله/ديب/ايشيك/آچدي/محمد»

«وقتی محمد-صلّی الله علیه وسلّم- در شب معراج، در معیت جبرئیل سیر می‌کرد به آستانه بهشت رسیدند و بسم الله گویان درب آن را گشودند.»

3. هجرت پيامبر اعظم-صلّی الله علیه وسلّم-: پيامبر وقتي ياران خود را در سختي و مشقت فراوان ديد، به آنان اجازه هجرت داد. گروهي ابتدا به حبشه و گروه زیاد ديگری به يثرب (كه بعدها مدينه يعني شهر نبي و پيامبر ناميده شد) هجرت كردند. پس از مدتي سرانجام خود پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- نيز به همراهي ابوبكر صديق-رضی الله‌ عنه‌- از مكه به مدينه هجرت نمودند. در اين هجرت، كه بعدها مبناي تاريخ اسلام قرار گرفت، فداكاري‌ها و مجاهدت‌هاي ابوبكر صديق و خانواده‌اش و علي كرّار فراموش‌ناشدني است. در اين هجرت بود كه صديق اكبر-رضی الله‌ عنه‌- به لقب «يار غار رسول» مفتخر گرديد و با بيان قرآن جاودانه شد.

مخدومقلي، اين عالم رباني و آشناي سيره پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم-، از هجرت آن حضرت چنين خبر مي‌دهد:

«مكه‌دان/چيقدي/بر/گوزل مدينه‌گه/روان/بولدي

گوران تاج/ايتدي/سرينه گورمه‌گان/بغري/قان/بولدي»

«محبوبي از مكه به سوي مدينه روان شد. (هجرت كرد) هر كه او را دريافت عزيزش بداشت و تاج سر خود ساخت و آنكه نديد در آرزوي ديدار او دلش پر خون شد.»

مسلمانان مدينه (انصار) براي ورود و ديدار پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- لحظه شماري مي‌كردند و مشتاقانه چشم به راهش دوخته بودند. وقتي پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- به همراه ابوبكر وارد مدينه شد، مردم با آغوش باز پذيرا شدند و به سرور و شادماني و پايكوبي پرداختند. حتي امروزه نيز جوانان مسلمان سرودي را كه اهل مدينه در استقبال از پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- سروده و خوانده بودند به صورت تواشيح به عربي مي‌خوانند (طلع البدر علينا...)

بدین ترتیب پیامبر اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- از مکه مکرّمه به مدینه منوّره وارد می‌شوند و تا آخر عمر مبارکشان در میان انصار که براستی جان نثار ایشان بودند، زندگی می‌کنند. مخدومقلی چنین یاد می‌نمایند:

«مسكني/ مكه/ مدينه/ سكيز/ اوچماخ /لالاسي...» محمد-صلّی الله علیه وسلّم- در مکه و مدینه مسکن گزید، او لاله و گل سرسبد بهشت هشتگانه است.

4. معجزات پيامبراعظم-صلّی الله علیه وسلّم-: مورخين معجزات فراواني از زندگي پيامبر-صلّی الله علیه وسلّم- نقل كرده‌اند. 

از نظر مخدومقلي، اهميت عمده و اصلي بعثت، به نزول قرآن كريم است. از اين رهگذر، به بيان تأثيرات شگفت‌انگيز قرآن مي‌پردازد و اين‌كه قرآن كلام خداوند است و توسط فرشته وحي بر محمد-صلّی الله علیه وسلّم- به تدريج نازل شده مي‌فرمايد:

«جبرائيل/گتيرميش/اولي/درگاه‌دان محمده/اينان/كلامي/گورديم»

بدين ترتيب هرگونه شك و شبهه و بدگماني را از خوانندگان اشعارش نسبت به قرآن مي‌زدايد.

در جاي ديگر ضمن اشاره به نزول آيات از جانب حق، به جاذبه و تأثيرات حيرت‌انگيز قرآن در تسخير قلوب انسان‌ها و هدايت بشريت نيز اشاره مي‌كنند: ‌

«حق دان/آنگا/ايندي/كلام آدي/شام/چراغ العالم

مطيع/بولدي/جمله/عالم شيله/صاحب/زمان/بولدي»

«از جانب حق كلام (قرآن) بر حضرت نازل شد كه نام ديگرش «چراغ عالم» است. تمام جهان مطيع و فرمانبردار او گشت و چنين صاحب زماني شد».

مخدومقلي با مطالعه و آشنايي كه از مضامين و برنامه‌هاي سازنده قرآن دارد، جوانان را به فراگيري قرآن و تدبر و تأمّل در آن فرا مي‌خواند و با دلي آكنده از درد و رنج مي‌فرمايد: 

«مخدومقلي/اوقيب/قرآن/ خدادان/ ديلاگيل/ايمان»: «مخدومقلي! قرآن بخوان و از خداوند طلب هدایت و ايمان كن».

و با استناد به توصيه‌هاي پدر و استاد بزرگوارش «دولت‌محمد آزادي» مي‌گويد: قرآن/اوقيب/گزگين/يخشي/كلام‎دور: فرزندم! هميشه قرآن بخوان كه آن بهترين و راست‌ترين كلام‎ها‎ست! 

اگر بخواهيم به‌طور مختصر، اما رسا و كامل، نظر او را درباره‌ی قرآن كريم بيان كرده باشيم؛ اين دو بيت كفايت مي‌كند: 

«دولديران/بو/جهاني سوزلان/ايكي/دنياني

بارچه/ايشينگ/بياني قرآن ده/دور/قرآن ده»

«قرآن کتابی است که جهان را با نور خود منور ساخت و از نحوه زندگي در دنيا و آخرت خبر داد. حكم هر امري در قرآن است و بس.»

 به‌راستي قرآن بزرگترين و شگفت‌انگيزترين معجزات است كه حتي در عصر علم و تكنولوژي نيز دوست و دشمن به آن اذعان دارند. فراغي در نصايح و رهنمود‌هاي اخلاقي، اجتماعي و حتي سياسي از قرآن الهام مي‌گيرد.

5. فضيلت پيامبر اعظم-صلّی الله علیه وسلّم-: «حق/سني/سرور/ياراتدي/پادشاهيم/ يا/رسول انبيا/سردفتري/نوري/اللهيم/يا/رسول»

 مخدومقلي پيامبر اسلام-صلّی الله علیه وسلّم- را «خير البشر» و افضل پيامبران مي‌شناسد:

«انبياءلار/افضلي/اول/مصطفي/خير البشر».

در جاي ديگر مي‌گويد: 

جمله/پيغمبرينگ/آدم/اولي

محمددير/بارسيندان/افضلي 

«اول ِجمله پيغمبران حضرت آدم-علیه‌ السلام- است و محمد-صلّی الله علیه وسلّم- افضل ايشان مي‌باشد!»

بنابر روايتي، از حضرت آدم تا حضرت محمد-صلّی الله علیه وسلّم- كه خاتم پيامبران است، يكصد و بيست و چهار هزار (124000) پيامبر (مرسل و نبي) آمده‌اند. مخدومقلي نيز به اين روايت استناد مي‌كند و پيامبر اسلام-صلّی الله علیه وسلّم- را سرور و گوهر تابناك آنان مي‌داند:

«يوز/يگريمي/تورت‌منگ/دوردانه نينگ/باش/گوهري» «اي محمد-صلّی الله علیه وسلّم-! شما گوهر درخشان صدو بيست و چهار هزار دردانه هستي» به عبارت ديگر «گل سر سبد انبياء هستي». همچنين براساس عقيده‌ی اصيل و صریح اسلامي که الهام گرفته ازآيات قرآن است، حضرت محمد-صلّی الله علیه وسلّم- را آخرين پيامبر و دين او را كامل‌ترين، دين‌ها مي‌شناسد:

پيغمبر/بارنينگ/اولي/آدم 

آخري/محمد/اولاردير/خاتم 

«حضرت آدم-علیه‌ السلام- اولين پيامبران و حضرت محمد-صلّی الله علیه وسلّم- آخرين ايشان است.»

شيخ سعدي-رحمه‌ الله‌-نيز گويد:

چندين هزارسكه‌ي پيغمبري زده

 اول بنام آدم و آخر به مصطفي

فراغي باز مي‌سرايد:

«نور/دوكيلار/يوزيندان/پيغمبر/يوق/ايزيندان

عالم/آنینگ/سوزیندن/تاپدی/نظام/قرار»

«از چهره‌اش نور مي‌بارد و از پس او پيامبري نمي‌آيد. عالم از كلام او صلح و صفايي يافت».

 مقام والا و فضيلت پيامبر اسلام در كتاب‌هاي آسماني تورات و انجيل نيز بيان شده است، مخدومقلي در اين باره مي‌گويد:

«كوثر/ساقي سيندن/شراب/ايچرسن

انجيل ده/زبورده/تورات ده/بللي»

«از دست ساقی حوض كوثر، شراب خواهي خورد كه اين مقام والايت در انجيل، تورات و زبور نيز بيان شده است»

6. محبت و دوستی پیامبر اعظم-صلّی الله علیه وسلّم-: «بگو،اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشاوندان شما و اموالی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از بی‌رونقی آن بیم دارید و منازلی که مورد علاقه‌ی شماست، در نظرتان از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب‌تر است؛ پس منتظر باشید که خدا عذاب خود را فرو فرستد. بدانید که خداوند گروه فاسقان را به راه سعادت رهنمون نخواهد شد.»(توبه:24) و در حدیث نبوی-صلّی الله علیه وسلّم- آمده است: «هیچ یک از شما مؤمن کامل نخواهد شد مگر آن که مرا از پدر و فرزند خویش و از همه‌ی انسان‌ها بیشتر دوست داشته باشد!»

مخدومقلی نسبت به محبوب خود چنین ابراز ارادت و محبت می‌نماید:

ماه لرینگ/تاجی/سن/گؤزلر/چراغی

گؤنگده/ملک/یرده/بشر/گراگی

زمینینگ/رافعی/گؤنگینگ/دیراگی

لوح المحفوظ ده/هم/سماده/بللی

«ای رسول اکرم-صلّی الله علیه وسلّم-! تاج ماهانی و روشن‌گر چشمانی! فرشتگان، در آسمان و انسان‌ها در زمین نیازمند تو هستند! برپا دارنده‌ی زمین و ستون آسمانی! (اشاره به حديث: «لولاك...») شأن و مقام والای تو در لوح‌المحفوظ و آسمان معلوم و شناخته شده است.»

همچنین می‌فرماید: 

«نه/گوهر/سن/یوق/قیمتینگ

جهانی/توتمیش/همّتینگ

دورماز/یاد/ادر/امتینگ

داغ ده/دوز ده/چول ده/سنی

«ای رسول گرامی-صلّی الله علیه وسلّم-! چه گوهر گرانبهایی تو! همت و اراده‌ی تو جهان را دربرگرفته است. امتت در هر کجا که باشند، لحظه‌ای از ذکر و یاد تو غافل نمي‌شوند».

در پايان براي حسن ختام و نشان دادن ارادت و عشق مخدومقلي به پيامبر اعظم-صلّی الله علیه وسلّم- ابياتي از غزل «سويميشام سني /دوست مي‌دارم تو را» را ذكر مي‌كنيم.

حبيبم/حق/رسولي/سن

چين/جان‌دان/سويميشام/سني

درويش‌لار/قدر/گيجه‌سين

سويان‌ دك/سويميشام/‌سني

«اي محبوبم! شهادت می‌دهم، براستي رسول و فرستاده خدائي، ترا از دل و جان دوست مي‌دارم. بسان درويشان (مردان خدا) كه شب قدر را دوست دارند، دوستت مي‌دارم».

این عشق و محبت در ابیاتی از غزل «سماده» یا«لواده بللی» به اوج خود می‌رسد:

محبتينگ/تن‌ده/يوراك‌ده/جان‌ده

نه/بر/جان‌ده/بلكه/جمله/جهانده

حوري/رضوان/اوقار/جنّت/مكان‌ده

طاها/ياسين‌ده/سماده/بللي

«اي رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-، محبت تو نه‌تنها در زبان آدمي بلكه در دل و جان آدمي است و نه‌تنها در دل و جان آدمي، حتي در تمام جهانيان وجود دارد. حوران بهشتي نيز به تو مهر مي‌ورزند. مقام و عظمت تو در سوره‌هاي طا‌ها و ياسين معلوم است».

گويا از شيخ سعدي-رحمه‌ الله‌- الهام گرفته است؛ زيرا استاد سخن شيخ اجل شيرازي نيز در مدح و ستايش آن حضرت مي‌سرايد:

 ندانم كدامين سخن گويمت 

كه والاتري از آنچه من گويمت 

 تو را عزّ «لولاك» تمكين بس است 

ثناي تو طه و ياسين بس است

 فراغي، همچنین می‌گويد:

«عقلیمی/آینیتدی/عشقینگ/هواسی

یوز/جان/بولسه/بیر/گؤرنوشینگ/فداسی

مخدومقلی/دییرلر/شرمنده/عاصی

آتاسی/صحرایی(شهراتده)/آزاده/بللی»

«ای محبوبم! ذوق و شوق عشق تو، عقل مرا بِرُبود. صد جان، فدای یک دیدار جمال تو باد. مخدومقلی! امتی شرمنده و گناهکار است که پدرش به فرزند صحرا و آزاده مشهور است.»

و به قول سعدي شيرين سخن: 

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی 

عشق محمد بس است و آل محمد.

_________

 

•مخدومقلی فراغی (شاعر و عارف نامي تركمن) (1146- 1212هـ . ق):

شاعر و عارف شهیر ترکمن که نام و آوازه‌اش در جهان طنین‌افکنده است؛ نخست نزد پدرِ عالم و عارف خود، «دولت‌محمد» متخلص به «آزادی» و شخصي به نام «نیاز صالح» کسب علم می‌نماید. سپس برای ادامه‌ی تحصیل عازم مدارس «خیوه» و « بخارای شریف» می‌شود. در آن جا با علوم متداول زمان خود همچون قرآن، فقه، حدیث و سیره پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- و قصص انبیاء و ادبیات مشرق زمین مانند آثار سعدی، حافظ، مولوی، عطار، نظامی، جامی و شیرعلی نوایی و... همچنین با عرفا و مریدان طریقه‌ی نقشبندی آشنا می‌گردد و سخت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و این اثرپذیری در آثار ایشان به‌وضوح انعکاس یافته است.

 در سن بیست الی سی سالگی دچار یک انقلاب درونی شده، از خواب غفلت بیدار می‌شود و در دام عشق گرفتار می‌آید و به سير و سلوك مي‌پردازد. پس از سیر در عالم عرفان و تصوف و تحمل سوز و گداز عشق و تزكيه و تهذيب‌نفس، سرانجام به «فراغی» متخلص می‌شود. 

مضامین اشعار او را مسایل اخلاقی، اجتماعی، دینی، عرفانی و حماسی تشکیل می‌دهد. استاد مرحوم «جمال‌زاده» وی را «فردوسی ترکمن‌ها» می‌نامد و شرق‌شناس نامی«برتلس» به «جام جم» تشبیه می‌کند.

وی به سال1212هـ در کنار چشمه‌ی «ابا ساری» واقع در شمال ترکمن صحرا –ايران- جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کند.