در شرایط فرودستی سیاسی و واماندگی علمی-فناوری مسلمین و پژمردگی جنبش‌های اسلامی در هر دو نوع سازنده و رزمنده، سخن گفتن از غنای ارزشی و کارایی دین اسلام در انسان‌سازی و تأمین زیرساخت استوار برای توسعه فرهنگی و سیاسی و بر این مبنا دعوت مردم و به‌ویژه نسل نو به دینداری و مسلمانی، شاید بیشتر از استقبال و تحسین، تعجب و انکار برانگیزد؛ با این حال، خطر بی‌اعتنایی به ارزش‌ها و آموزه‌های اسلامی برای سلامت اخلاقی و رستگاری اخروی، جدی‌تر از آن است که بتوان به بهانهٔ عافیت‌طلبی و رستگی از طعن طاعنان از آن چشم پوشید. 

اسلام، منادی و حامی کرامت ذاتی بشر، اطاعت انحصاری از آفریدگار و پرهیز از خداسازی مخلوق، خدمت بی‌منت و عاری از ملاحظات هویتی به انسان‌ها، عدالت‌ورزی حتی با دشمنان، عمران و توسعه مادی، آزادی دینی و سیاسی، پاکی منش و رفتار و گفتار، آخرت‌نگری و پرهیز از محدود شدن نگاه به جهان مادی و آموزگار دیگر انواع ارزش‌های سازنده و زمینه‌ساز شکوفایی و بالندگی است و بر خلاف تبلیغات سوگیرانهٔ مخالفان، مخالفت و ناسازگاری آن نه با علم و شادی و همزیستی و توسعه، بلکه با هوس‌رانی، ستمگری، نادانی، جنگ، فقر و فریبکاری و هر گونه مانع خوشبختی و شادی انسان‌هاست؛ ناگفته پیداست که اسلام نیز مانند دیگر مکاتب، نوع سیمای فرهنگی و کارکرد اجتماعی‌اش متأثر از سطح فرهنگ و درجه توسعه‌یافتگی جوامع و وضعیت دیگر نهادها و ساختارهای آن جوامع است و بی‌انصافی است اگر  عقب‌ماندگی و آشوب‌زدگی جهان اسلام را دستاویز نفی درونمایهٔ انسان‌ساز و ظرفیت کم‌نظیر آن برای زایاندن فرهنگ توسعه قرار دهیم و با یک ساده‌سازی جانبدارانه و هدفمند، آن را در چشم جوانان و دانش‌آموختگان، عامل و مسئول این واماندگی‌ها و آشفتگی‌های شرم‌آور بنمایانیم و ناشیگری و منفعت‌طلبی مدعیان و مبلغان آن را، کاستی و کژی محتوای آن بخوانیم!