جنبش اخوانالمسلمین بهعنوان بزرگترین حرکت دینی، فرهنگی و سیاسی در خاورمیانه با قدمتی قریب به یک قرن توسط امام حسن البنا در سال 1928 با همکاری چند نفر از دوستان و همفکرانش در شهر اسماعیلیه مصر تأسیس شد.
امام حسن البنا متولد 1906 و در شهر محمودیه از استان بحیره در مصر است. او فرزند احمد عبدالرحمن البنا از علمای مشهور مصر و صاحب تألیفاتی در زمینه سنت نبوی که مهمترین آنها «الفتح ربانی لترتیب مسند الامام احمد» بود.
امام بنا در ابتدای جوانی در آموزش و پرورش مصر بهعنوان معلم زبان عربی و مربی اخلاق و معارف اسلامی شروع به کار نمود و از این طریق مهارت و فنون تبلیغ و تعلیم آیین و احکام اسلامی را تجربه کرد.
آشنایی او با محبالدین خطیب و شیخ محمد عبده و شاگرد او شیخ رشید رضا، شخصیت علمی و معرفتی وی را تکمیل نمود.[1]
فنون روزنامهنگاری و آیین کار رسانهای را با کار کردن در مطبوعات وابسته به جریان اسلامی وقت فراگرفت و از این مسیر خود را از جریانات ژورنالیستی روزنامهنگاری و حرکتهای افراطی دور نگه داشت و همواره در خط اعتدال و میانهروی چه در بعد مذهبی و چه در بعد سیاسی حرکت میکرد. [2]
امام حسن النباء برای جنبش اخوانالمسلمین اهدافی را طراحی و تدوین نمود که خلاصه آن را میتوان در اصلاح فرد، خانواده، جامعه و تشکیل دولت اسلامی نام برد.
او برای شکلگیری این روند و ادامه این حرکت اصلاحی مبنا و اساس کار خود را بر موازین دینی (قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص)) قرار داد.
ایشان معتقد بود که امت اسلامی دارای قدرت بالقوهای است که باید توسط انسانهای معتقد و منضبط و شجاع به فعلیت درآید.
او به مفاد و پیام این آیه اعتقادی راسخ داشت که میفرماید:
«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ» (انفال/ 60)
برای مقابله با آنها تا آنجا که میتوانید نیروی (مادی و معنوی) از جمله اسبهای ورزیده فراهم نمائید تا بهوسیله آنها در دل دشمنان خدا و دشمنان خودتان ایجاد هراس بنمائید.
همچنین پیامبر اکرم (ص) میفرماید: المؤمِن القویُّ خیرٌ و اَحبٌّ الی الله من المؤمن الضًّعیف[3] مؤمن نیرومند در پیشگاه خداوند بهتر و محبوبتر است از مؤمن ضعیف
ایشان معتقد بود که رسیدن به این درجه از اقتدار و عظمت نیازمند عزمی راسخ، روحی بلند و قلبی تزکیه شده و همتی بلند است که در سایه ایمان و باور قلبی به خداوند و رسالت پیامبر اکرم (ص) بهدست میآید.
انسان مؤمن باید خودش را برای این مسئولیت سترگ آماده کند و با تزکیه نفس و کسب مدارج علمی و پرورش روح و روان و انجام عبادات خالصانه زمینه تحقق این امر مهم را فراهم نماید.
امام بنا قدرت را تنها در داشتن سلاح جنگی معنی نمیکرد بلکه قدرت واقعی را در نیروی ایمان، همت بلند و جهاد و کوشش مستمر برای رسیدن به هدف میدانست.
او به برادران و همفکران خود پیوسته یادآوری مینمود که تا زمانی که اسلام را در درون خود نهادینه نکنید نمیتوانید منتظر پیاده شدن احکام دینی در جامعه باشید باید اسلام ابتدا در درون شما حکومت کند آنگاه این مجموع انسانها هستند که در کنار هم حکومت اسلامی را برپا میکنند. [4]
امام بنا، مفهوم این جمله زیبا را در مفاد این آیه استنباط نموده بود که: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/ 11)
خداوند سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد مگر اینکه آنها خودشان را تغییر دهند. [5]
لذا هرگونه تغییری که در جامعه روی میدهد نشأت گرفته از تغییر و تحولات روحی، روانی، فکری، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی انسانهاست. پیامبر اکرم (ص) در ابتدای رسالت آسمانیش، مدل و الگویی برای اصلاح جامعه بشری ارائه داد که در طول قرنها هنوز هم قابل اجرا و قابل تکرار است.
از دیگر اهداف جنبش اخوان وحدت و انسجام آحاد جامعه، تفاهم پیروان مذاهب مختلف با همدیگر و دوری از اختلاف و تفرقه و افراط و تفریط در جامعه بود.
مبارزه با استعمار و رهایی از قید سلطهگری کشورهای متخاصم که ممالک اسلامی را تحت تسلط خود قرار داده بود از دیگر اهداف اخوان بود.
امام بنا بر این امر واقف بود که شکست امپراطوری عثمانی فرصتی بود برای تسلط دول استعمارگر بر ممالک اسلامی و تمام تلاش استعمارگران استثمار ثروتهای ملی و خدادادی سرزمینهای اسلامی بود که چندین دهه از آنها بهرهمند شدند و با همین سرمایه توانستند، برنامه و طرحهای شیطانی خود را به مرحله اجرا درآورند.
جنبش اخوان درنظر دارد با دعوت اسلامی خود و روشنگری در میان مسلمانان، مجدداً اقتدار از دست رفته مسلمانان را ازطریق مبارزهای مدنی وقانونمند، بازیابد.
خلأ ایجاد شده در سیادت و رهبری مسلمانان بر کشورهای اسلامی و نقش مؤثر آنها در سیاستگزاری جهان، با تربیت صحیح و نظم و انضباط اداری در قالب حزب و تشکلهای مدنی و تفهیم و تشریع اهداف سیاسی جماعت اخوان قابل جبران است.
امام بنا خود را ابتدا بهعنوان معلمی نواندیش و فداکار، به همفکرانش معرفی کرد و تلاش کرد برادران و خواهران خود را در تشکیلات اخوان از دنیاپرستی و غرق شدن در لذتهای زودگذر مادی برحذر دارد.
ایشان با تأکید بر موارد مذکور همواره در میان مردم بهعنوان یک شخصیت ممتاز و قابل اعتماد شناخته میشد و در محافل و مجالس مختلف، مردم از بیانات و سخنرانیهای ایشان مستفیض میشدند.
اماکن عمومی، مساجد، قهوهخانهها، محل تبلیغ و تشریح برنامه و اهداف اخوان بود که امام بنا بهعنوان یک داعی سرآمد و یک متفکر چیرهدست با اخلاقمداری، حکمت، وظیفهشناسی، شجاعت، مدافع حق و حقیقت نمایان میشدو پیام نوید بخش خود را به اطلاع مخاطبان میرساند.
ایشان معتقد بود که اسلام پیامآور عدالت اجتماعی، آزادی، مساوات، شوری و حکومت است و قرآن شامل قوانینی جهانشمول است که میتواند برای حل مشکلات جامعه راهگشا باشد.
امام بنا از نظر فکری و سیاسی اجتماعی از مبارزات شخصیتهای جهان اسلام الگو میگرفت. از جمله مبارزات سید جمالالدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده صاحب نشریه عروةالوثقی و محمدرشید رضا صاحب تفسیر المنار و محبالدین خطیب داعی بزرگ؛ این شخصیتها هر آنچه را که بهعنوان راه رهایی از ترفندهای استعماری برای مسلمانان تشریح مینمودند و برای بازسازی فکری مسلمانان تلاش میکردند، امام بنا همه این موارد را در اهداف و برنامههای جنبش اخوان گنجانده بود و به آن پایبند بود. علاوه بر این، ضرورت یک دسیپلیناداری و یک مدیریت سازمانی برای جنبش اخوان اجتنابناپذیر بود تا بتواند ازاین جنبش اصلاحطلبی بنیانی مرصوص پایهگذاری نماید.
امام حسن البنا جهت برپایی یک حرکت جهانی اسلامی به اصول و مبانی معتقد بود که آن رادر چهار رکن تعریف کرد:
1ـ رهبری نهضت 2ـ وحدت و انسجام 3ـ آزادی از قید استعمار 4ـ برپایی حکومت اسلامی.
او معتقد بود که علل انحطاط جهان اسلام در چند اصل خلاصه میشود:
1ـ اختلافهای سیاسی و نژادی و منازعه مستمر بر سر پست و مقام
2ـ اختلافات فرقهای و مذهبی
3ـ دنیاطلبی و فرو رفتن در لذتهای دنیوی
4ـ دور شدن از چرخه تمدن انسانی و مهارت و فنون و علوم جدید
5ـ مغرور شدن حکام و عدم اهتمام به امور مسلمانان
6ـ پیروی کورکورانه از دولتهای قدرتمند و زورگوی جهان[6]
امام بنا همچنین مراحل نهضت را در چند مرحله خلاصه نمود:
1ـ تعریف: شناخت
2ـ تکوین: ساختن
3ـ تنفیذ: اجرا و عمل نمودن
4ـ تشکیل دولت اسلامی
موضعگیری اخوان پیرامون گروهها و تشکلهای اسلامی دیگر را، در رساله مؤتمر الخامس (کنگره پنجم) چنین بیان نموده است:
دیدگاه و موضعگیری ما در مورد هیئتها، جمعیتهای اسلامی علیرغم تفاوت انگیزههایشان بر پایه محبت و برادری و همکاری و حمایت قرار گرفته است.
ما ایشان را دوست میداریم و حاضر به همکاری با آنان هستیم و همه تلاش خود را برای کم کردن هرچه بیشتر دامنه اختلافات در دیدگاهها به کار میگیریم و سعی مینمایم که میان اندیشههای متفاوت به نوعی، سازش و هماهنگی ایجاد کنیم، که در سایه محبت و همکاری، حق و حقیقت تقویت شود و پیروز گردد و دیدگاههای فقهی و اختلافات مذهبی ما را از یکدیگر دور ننماید؛ زیرا دین خداوند سرچشمه آسانگیری و تسامح است و هرکس که بخواهد از دین چهرهای خشن و انعطافناپذیری نشان دهد خود مغلوب و منزوی خواهد شد.
امام بنا شرایط عضویت را در ده رکن بیان کرده است که عبارتند از:
فهم ـ اخلاص ـ عمل ـ جهاد ـ تضحیه (از جان گذشتگی و مال) ـ اطاعت ـ ثبات ـ تجرد ـ برادری (اخوت) ـ ثقه (اعتماد)[7]
اخوان و مشارکت سیاسی
امام بنا معتقد به مشارکت سیاسی بود. اعتقاد به شایستهگزینی از طریق انتخابات را بر هرگونه دیکتاتوری و تک صدایی ترجیح میداد. زیرا باور داشت که انتخابات آزاد بزرگترین مانع در مقابل تسلط حکام مستبد بر ممالک اسلامی و سایر دول است.
ایشان با حضور در انتخابات و دعوت از اعضای جنبش به حضور فعال در صحنه سیاسی و ائتلاف با بعضی از احزاب از جمله حزب وفد مصر بر مشروعیت رأی و نظر مردم صحه گذاشت و با صراحت اعلام نمود که:
ما قدرت و حکومت را تنها برای خود نمیخواهیم و اگر کسی برای عهدهدار شدن مسئولیت اعلام آمادگی نماید و به احکام و شریعت اسلام پایبند باشد او را انتخاب میکنیم و در این شرایط همگی هوادار او خواهیم بود.
اخوان برای رسیدن به حکومت روشهای خشونتآمیز را به شدت رد میکرد و معتقد به نظام پارلمانی بود و در زمان پادشاهی فاروق به رقابت پرداخت و در انتخابات شرکت کرد.
اخوانالمسلمین و قضیه فلسطین
در ابتدای تأسیس جنبش اخوانالمسلمین یکی از محوریترین ارکان جنبش مسئله فلسطین بود. آنها در جنگ مصر و اسرائیل در سال 1948 داوطلبانه بهعنوان گردانهای صفشکن در مقابل ارتش اسرائیل ایستادند و با شجاعت تمام نیروهای نظامی اشغالگر را به عقب راندند.
این جانفشانیها موجب ترس و وحشت صهیونیستها شد و با طرحی حساب شده ازطرف دول استعماری، دستور عقبنشینی نیروهای اخوان از طرف دولت مصر صادر شد. اعضای اخوان ناباورانه خلع سلاح و به پای میز محاکمه کشیده شدند و عدهی زیادی بازداشت وزندانی شدند و با محدودیتهای زیادی روبرو گردیدند و فعالیت آن تحت کنترل نهادهای امنیتی درآمد.
نهایتاً این روند منجر به متهم کردن اخوان گردید و آنها در شرایط سختی قرار گرفتند، به حدی که به تحریک دولت بریتانیا رژیم مصر با یک سناریوی از پیش تعیین شده اعضا و رهبر اخوان را متهم به ترور نقراشی نخستوزیر مصر کرد. اما اخوان رسماً این ترور را محکوم نمود طبق این سناریو ترور رهبر اخوانالمسلمین استاد حسن البنا در دستور کار قرار گرفت و (در سال 1949 مورخ 12 فوریه) امام بنا در حالی که در دفتر جماعت اخوان (جوانان مسلمان) در قاهره در حالی که منتظر رسیدن زکی علی پاشا به نمایندگی از طرف دولت جهت مذاکره بود ترور شد. زکی علی پاشا که قرار بود سر موعد به محل مذاکره بیاید تأخیر کرد ودر این فاصله وتاخیر، امام بنا و همراهش عبدالکریم منصور شوهر خواهرش توسط دو مرد مسلح باشلیک چند گلوله به شهادت رسیدند در حالی که آنها منتظر تاکسی بودند و از دفتر جماعت خارج شده بودند.
سید قطب در خاطرات خود نقل میکند، آنگاه که برای معالجه در بیمارستانی در آمریکا بستری شده بود یک روز ناگهان صدای هلهله در محوطه بیمارستان بلند شد وقتی علت را پرسیدم به من گفتند که امروز بزرگترین دشمن آمریکا و غرب کشته شده است که منظور آنها به شهادت رسیدن امام حسن البنا (رح) رهبر جنبش اخوانالمسلمین مصر بود.
چرا امام بنا را ترور کردند؟
شرایط آن زمان مصر به صورتی پیش میرفت که جنبش اخوان با عده وعده و با انسجام و تربیت نیروهای مخلص و آموزش دیده خود عملاً جامعه مصر را تحت کنترل درآورده بود. حضور اعضای اخوان در صحنههای مختلف و نقش مؤثر آنها در امور فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عرصه را بر حاکمان مصر تنگ کرده بود.
این شرایط موجب ترس و اضطراب هیئت حاکمه مصر شده بود. وآنها را در یک سردرگمی خاص، قرار داده بود و باعث ازهم گسیختگی فکری و مدیریتی آنها شده بود. لذا آنها تصمیم گرفتند در مقابل سرعت، گسترش و نفوذ این جنبش موانع متعددی قرار دهند. ترور رهبر اخوان از یک طرف آرامشی برای رژیم و از طرف دیگر موجب رضایت دولتهای بریتانیا، آمریکا و رژیم صهیونیستی را فراهم نمود.
ترور نقراشی نخست وزیر وقت مصر توسط جوانان مصر بعد از آن صورت گرفت که نقراشی دستور بازداشت بسیاری از اعضای اخوان را صادر نموده بود و آنها در زندانها تحت شکنجه و تعذیب قرار داده بود. در این شرایط امام بنا با بعضی از مسئولین مصر ملاقات کرد و شرایط ویژهی کشور را به سمع و نظر آنها رساند ولی آنها به نظرات امام بنا توجهی نکردند. پس از کشته شدن نقراشی امام بنا برای بازجویی به نهادهای امنیتی فراخوانده شد و پس از بازجویی ثابت شد که اخوان کوچکترین دخالتی در آن ترور نداشته است امام بنا آزاد شد و اخوان طی بیانیهای رسمی این ترور را محکوم نمود.
اتهام دیگری که به اخوان نسبت دادند انفجار دادگاه تجدیدنظر بود که کل پروندههای اخوان درآنجا نگهداری میشد. امام بنا بلافاصله بیانیهای صادر نمود و در آن این اقدام را محکوم نمود. و در آن بیانیه اظهار داشت که هرکس در این اقدام دست داشته است نه اخوانی است و نه جز مسلمانان است.
با گذشت زمان اخوان همواره از طرف هیئت حاکمهی مصر با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکرد و هر از چندگاهی با طراحی توطئههای جدید و اتهامات واهی مانع نفوذ و گسترش دعوت دینی اخوان میشدند. تا جائی که بعد از کودتای عبدالناصر علیه ژنرال نجیب و شدت عمل ناصر با فعالیت اعضای اخوان و دستگیری و زندانی کردن سران اخوان، سناریوی دیگری طراحی شد که این بار اقدام به ترور ناموفق به جان جمال عبدالناصر کردند به صورتی که هنگام سخنرانی جمال عبدالناصر در میدان منیشه اسکندریه در ماه اکتبر 1954 به طرف ایشان شلیک شد. این اتفاق موجب تشنج و شورش در میدان گردید و بلافاصله این اقدام را به جنبش اخوان منتسب کردند. در حالی که اسلحه کمری که از آن شلیک شده بود عملاً تنها سلاح بدون گلوله بود که فقط صدای انفجار از آن به گوش رسید و کسی از آن سلاح زخمی نشد.
بعدها از طرف دیگر اعضای شورای انقلاب مانند حسن التهامی خود را متهم به اقدام ترور علیه ناصر میکردند. [8] (گویا اعضای شورای انقلاب خود در جریان طرح ترور بودند و قصد حذف رقبای جمال عبدالناصر را داشتند).
با وجود گذشت چند دهه از آن حوادث تاکنون رسماً هیچ اقدام تروریستی که اخوان مسبب آن بوده باشد به اثبات نرسیده و در هیچ دادگاهی جرم آنها محرز نشده است و همه موارد در سطح یک اتهام باقی مانده است. این اتهامات اثبات نشده برای مستمسک قرار دادن آن علیه اخوان مورد استفاده قرار گرفتند. تا هر زمان هیئت حاکمه بخواهد اعضای اخوان را تحت تدابیر شدید امنیتی قرار دهند و با همین اتهامات ا بهترین و سرشناسترین رهبران اخوان را به پای چوبهدار ببرند و آنهارا اعدام نمایند کما اینکه ازاین ترفند نهایت استفاده را نمودند و شخصیتهای بزرگی از جمله شهید عبدالقادر عوده حقوقدان مشهور مصری که تاکنون کتابهای ایشان در بعضی از دانشکدههای حقوق جهان تدریس میشود، محمد فرغلی، یوسف طلعت، ابراهیم لطیف را اعدام کردند.
و یا اقدام به کشتار دستهجمعی جوانان زندانی که میتوان به حادثه مشهور زندان «طرّه» اشاره کرد که ماموران زندان آنها را تنها به بهانه ایجاد تحریکات در داخل زندان جلو چشم دیگر زندانیان به گلوله بستند و 23 نفر از بهترین جوانان اخوان را به شهادت رساندند و تنها جرم آنها اعتراض به وضعیت نامناسب زندان و درخواست آنها برای ملاقات با خانوادههایشان بود.
پس از آن بود که سید قطب، عبدالفتاح اسماعیل و محمد یوسف هواش را بدون اینکه قطرهای از خون کسی را ریخته باشند به شهادت رساندند. زیرا میگفتند که آنها تصمیم داشتند که به اقدامات خشونتآمیز دست بزنند. و این مصداق کامل قصاص قبل از جنایت بود این اقدام ناجوانمردانه هنوز هم ادامه دارد که بعد از پیروزی ملت مصر بر رژیم دیکتاتوری حسنی مبارک مردم مصر با شور و نشاط اقدام به اصلاح قانون اساسی و اصلاحات درون ساختاری نمودند و با انتخابات مجلس و ریاست جمهوری صفحه جدیدی در تاریخ مصر ورق خورد و با پیروزی حزب الحریة والعدالة در انتخابات، محمد مرسی بهعنوان رئیس جمهور منتخب مصر انتخاب شد اما با کودتایی شیطانی و از پیش تدارک داده شده دولت قانونی محمد مرسی سرنگون گردید و تمام اعضای دولت و نمایندگان و سران اخوان راهی زندان شدند و سران کودتا مردم معترض در میدان رابعه عدویه را به خاک و خون کشیدند و با آتش زدن میدان پنج هزار نفر از مردم بیدفاع را طعمه آتش نمودند.
زندانی کردن رئیس جمهور منتخب و اعضای برجسته اخوان و بازگشت دیکتاتوری نظامی به رهبری ژنرال سیسی عملاً بهار عربی و دموکراسی خواهی در مصر را که ثمرهی آن بود به شکست کشاندند.
این نمونه آشکاری از تضییع حقوق انسانی در مصر بود که جلو چشم جهانیان اتفاق افتاد و کسی را یارای کمک و مساعدتی نبود.
آیا اخوانالمسلمین خشونتطلب هستند؟
یکی از اتهاماتی که به اخوان نسبت داده شده است، تهمت توسل به خشونت و ترور است. درست زمانی که از جماعتهای طرفدار خشونت و مبارزه مسلحانه صحبت میشود، پارهای از اشخاص مغرض در راستای دستیابی به اهداف خود، جماعت اخوانالمسلمین را یک حرکت خشونت طلب به شمار میآورند. در حالیکه اخوان المسلمین یک حرکت اصلاح طلب ومدنی است که از طریق رقابت انتخاباتی معتقد به جابجایی قدرت و حکومت میباشد. سوابق تاریخی و مبارزاتی اخوانالمسلین نشان میدهد که این جنبش جز در مواردی معدود اقدام به مبارزه مسلحانه ننموده است و آن هم تنها در دو مورد صورت گرفته است و آن دو مورد هم: 1ـ مقاومت در برابر انگلیسیهایی که مصر را (کانال سوئز) اشغال کرده بودند. 2ـ در مقابل رژیم نژاد پرست و اشغالگر اسرائیل در فلسطین که هردو مورد دفاع از سرزمین مصر و فلسطین بوده است.
علاوه بر این دو مورد در هیچ موقعیتی اخوان معتقد به مبارزه مسلحانه نبوده است و همین دیدگاه باعث شده است که هیئت حاکمه مصر با فراغ بال و بدون واهمه از عواقب عملکرد خود هر زمان تشخیص داده است که منافع هیئت حاکمه در خطر است اقدام به اعدام، زندانی و محروم نمودن اعضای اخوان از حقوق شهروندی نموده است و در مقابل این جنایات، واهمهای نداشته است. از آنچه در طول چند دهه از مصائب و مشکلاتی که گریبانگیر اخوان شده است، در کارنامهی، هیچ حزب و جمعیتی سابقه نداشته است.
اظهار نظر بعضی از مسئولان پیرامون جنبش اخوانالمسلمین
اظهارات بعضی از مسئولین رسمی دولت مصر پیرامون دیدگاههای اخوان نشان دهنده فعالیت قانونی اخوان در عرصهی سیاسی اجتماعی مصر میباشد.
حسنی مبارک رئیس جمهور وقت مصر مطالبی را در مصاحبه با روزنامه لوموند چاپ فرانسه به هنگام مسافرت به آن کشور در سال 1993 بیان نمود که روزنامههای مصر بهویژه الاهرام آن را در تاریخ 1/1/1993 چاپ و منتشر کردند و از جمله گفته است:
در مصر حرکت اسلامی وجود دارد که مبارزه سیاسی را بر خشونتطلبی ترجیح میدهد و این حرکت وارد برخی از مؤسسات اجتماعی گردیده و در انتخابات سندیکاههایی مانند: پزشکان، مهندسان و وکلای دادگستری به پیروزی بر مخالفان دست یافتهاند(. ٧٠سال تربیت، دعوت و جهاد دکتر قرضاوی ص 426)
سرلشکر حسن الألفی وزیر کشور مصر در کنفرانس خبری که متن آن در 14 آوریل 1994 م منتشر گردید، چنین گفت: اخوانالمسلمین جماعتی هستند که افرادشان برخلاف گروههای خشونتطلب دست به ترور و خشونت نمیزنند.
احمد جلال عزالدین که حسنی مبارک اورا به عنوان کارشناس تروریسم بین المللی مصر در سازمان ملل انتخاب نمود در مصاحبه مفصلی با روزنامه کویتی الانباء در مورد تروریسم و تندروی میگوید:
اخوانالمسلمین حرکتی است دینی و سیاسی و هیچگونه ارتباطی با تروریسم و تندروی ندارد. (همان منبع)
دکتر مصطفی الفقی: مدیر دفتر رئیس جمهور در مورد اطلاعات و معلومات در کنفرانس مدیریت کلان از اسکندریه اظهار داشت:
ما از مشارکت سیاسی گرایش اسلامی معتدل که مظهر آن حرکت اخوانالمسلمین است و دادن مجوز قانونی به آن با مراعات شروطی از قبیل محکوم نمودن توسل به خشونت و رویارویی آشکار با تروریسم و پذیرش اصل دموکراسی همراه با همه لوازم و عوامل آن که در مقدمه آنها دست بهدست شدن قدرت و تعداد احزاب و گفتوگوی متقابل است استقبال میکنیم. (شماره 656 الانباء، 13/8/1994)
لازم به یادآوری است که بسیاری از حرکتهای خشونتطلب اخوانالمسلمین را به سازش کاری با حکام و حمایت همهجانبه از مصالح دولت متهم میکنند از نظر بسیاری از ایشان اخوانالمسلمین جزء احزاب سازشکار و از حکومتها طرفداری مینماید و برای جلب منافع مشترک با ایشان دست به یکی کردهاند. (روزنامه الوفد مصری، 1/1993 م به نقل از 70 سال دعوت، تربیت و جهاد اخوانالمسلمین/ دکتر یوسف قرضاوی)
اخوانالمسلمین و اقلیتهای دینی
یکی دیگر از اتهامات اخوان بیتوجهی به اقلیتهای دینی (یهودی، مسیحی، قبطی، غیرمسلمانان) است. آنها اخوان را جماعتی متعصب میدانند که حاضر به تعامل با دیگران نمیباشد و در صورت بهدست گرفتن قدرت حقوق آنها را مراعات نمیکند و از آنها جزیه میگیرد و در نظام سیاسی آنها را دخالت نمیدهد و آنها را در سختترین شرایط قرار میدهد. در پاسخ باید گفت:
اسلام قائل به تنوع ادیان است و آن را واقعیتی براساس اراده خداوند به شمار میآورد. زیرا خداوند اگر میخواست همه مردم را به راه راست هدایت میکرد و در آن روز است که خداوند در مورد مسائل اختلافی در میانشان داوری خواهد کرد.
اسلام برای یهود و مسیحیان ارزش و اعتبارخاصی قائل است، آنان اهل کتاب و به خدا و پیامبران و جهان پس از مرگ باور دارند، و به ارزشهای اخلاقی باور دارند.[10]
اسلام ازدواج با زنان اهل کتاب را مجاز و خوردن غذایشان را مباح میداند. (مائده/ 5)[11]
بر این اساس اسلام به اوج تسامح و تفاهمی دست یافته است که هیچ یک از ادیان و اندیشهها و مکاتب به آن دست نیافتهاند.
اسلام وقتی اجازه میدهد فرد مسلمان همسر و شریک زندگی خود را از میان اهل کتاب انتخاب نماید معنی این وصلت ارتباط عاطفی و خونی با اهل کتاب است که فرزند او با دائی، خاله، مادربزرگ و... ارتباط نسبی برقرار نماید و بهعنوان اقوام نزدیک در یک خانواده جمع شوند. همچنین با اهل ذمه یا اهل کتابی که در ممالک اسلامی زیر حاکمیت مسلمانان زندگی میکنند، حقوق کاملتری و استوارتری را اختصاص داده است.
رسول خدا (ص) در حدیثی کهام سلمه روایت کرده است در هنگام فوتشان میفرماید: الله الله فی قبط مصر فانکم ستظهرون علیهم و یکونون لکم عدة و اعواناً فی سبیل الله [12]
به خاطر خدا حال قبطیان مصر را مراعات کنید: زیرا شما اسلام را به سرزمین آنها بردید و آنها در راه دین خداوند از شما حمایت کردند.
از امام بنا درباره جزیه سؤال شد ایشان در پاسخ اظهار داشتند. مادامی که اهل کتاب به خدمت سربازی و نظامی میروند و مانند همه از کشور دفاع میکنند مسئله جزیه دیگر موضوعیت ندارد. [13]
با توجه به آنچه که بیان شد از اهداف و برنامههای اخوانالمسلمین و رهبر کاریزماتیک آن و اعضای تربیت یافته و مجموعه تلاشها، مجاهدتها و حضور آنها در صحنههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی چگونه است که، غرب و آمریکا و صهیونیستها با اخوان سر عناد دارند؟ و برای نابودی و محدود نمودن فعالیت و نفوذ آن در مجامع بینالمللی و خاورمیانه ممانعت به عمل میآورند و از هرگونه تلاشی دراین رابطه دریغ نمیکنند.
اخیراً بیانات رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ مبنی بر تروریست خواندن اخوان و همراهی بعضی از دول اروپایی با همفکری بعضی از حکام عرب، نشان دهندهی قوت وتوانمندی جنبش اخوان المسلمین ونقش آن در آگاهی بخشی به حرکتهای اسلامی در سراسر جهان است.
آنچه این ائتلاف ضد اخوان خواهان آن هستند، اسلامی تهی از جوهرهی سیاست و غیرت و ایستادگی در مقابل ستمگری حکام سر سپرده و تجاوزگر رژیم صهیونیستی وحامیان آن است.
1ـ مبارزه پنهان و آشکار آمریکا، رژیم صهیونیستی و بعضی از دول اروپایی و عربی، با اخوانالمسلمین وحرکتهایی که از تفکرات اخوانی نشأت میگیرند به بخاطر وجود توانمندیهایی است که در اخوان وجود دارد، از جمله: وجود اصول و مبادی دینی، اخلاقی سیاسی، همراه با دور اندیشی و حکمت و درایت در انجام فعالیتها و اتحاد و انسجام اعضا، رهبری هوشمندانه در طول چندین دهه و... که در این جنبش نهفته است.
مبارزه با بهار عربی در خاورمیانه، انقلاب سوریه در زمان سردمداری حافظ اسد و بشار که به رژیم بعث سوریه برای سرکوب حرکت مردمی و مدنی آن کشور کمک کردند و با تقویت گروههای تندرو عملاً انقلاب سوریه به جنگ داخلی بدل شد. به صورتی که چندین سال متمادی حرکت مردمی آن کشور را به تأخیر انداختند. زیرا آنها به این نتیجه رسیده بودند که یک دولت اسلامی و مقید به اصول و مبانی دینی و ملی منافع اسرائیل در خاورمیانه را به خطر خواهد انداخت.
تصویر رسانههای صهیونیستی از اخوان
روند مطالعات خاورشناسی در آمریکا که اغلب توسط یهودیهای آمریکا اداره میشود، تصویر منفی از اخوانیها در ذهنیت و ادراک دستگاه سیاست گزاری و تصمیمگیری کاخ سفید ثبت کرده است و علیرغم اینکه مؤسسات و نهادهای پژوهشی آمریکا که به کاخ سفید و پنتاگون نزدیک هستند، بر ضرورت ایجاد ارتباطات و تعامل مثبت با اسلامگرایان میانهرو به تصمیمگیران کاخ سفید تأکید کردند ولی هنوز تصویر اخوانیها و جریانهای اسلامی میانهرو در آمریکا مثبت نمیباشد.
بدبینی آمریکا از اخوانالمسلمین از آنجا آغاز شد، که اخوان تعهدی مبنی بر به رسمیت شناختن اسرائیل نشان نداده است و طی چند جلسه که با نمایندگان آمریکا داشتهاند و قصد به ادامه این مذاکرات جدی بود اما حمله آمریکا به کابل و بغداد این مذاکرات را به بنبست رساند.
مصاحبه عصام العریان رئیس دفتر سیاسی اخوانالمسلمین، حزب الحریه والعداله مبنی بر اینکه اگر اخوان به قدرت برسد با رژیم صهیونیستی سیاست واقعگرایانهای خواهد داشت. موجب شد غربیها تصور کنند که اخوان واقعیت موجود را به رسمیت خواهد شناخت(که این واقعیت به زعم آنها همان به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی میباشد) و به پیمان کمپ دیوید و دیگر قراردادها وفادار خواهد بود. [14]
او همچنین اظهار داشت در صورتی که دولت فلسطینی با پایتختی قدس تشکیل شود و آوارگان فلسطینی به کشور خود بازگردند و شهرکهای صهیونیستی برداشته شوند. جماعت اخوانالمسلمین درباره به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی بحث و بررسی خواهد کرد. [15]
این اظهارات عصامالعریان موجی از اعتراضات و بازتابهای منطقهای و محلی و برخی شخصیتها و جریانهای اسلامی را درپی داشت و آن اظهارات را محکوم کردن و در نهایت مکتب ارشاد مصر این بیانات را یک نظر شخصی که در نهایت ربطی به سیاست کلی اخوان درباره اسرائیل و مسئله فلسطین ندارد، خواند. این عکسالعمل آمریکا و متحدانش را ناامید کرد و از آن تاریخ به بعد آنها با اخوان سر ناسازگاری پیدا کردند.
این اعتراضات و انتقادات تند بر علیه عصامالعریان موجی از بدبینی در غرب به دنبال داشت که شروع مخالفتها با اخوان را درپی داشت. تا حدی که شاهزاده نایف وزیر کشور عربستان سعودی طی مصاحبهای مطبوعاتی اظهار داشت که اخوانالمسلمین یک شر تمام عیار در منطقه است؟ بلافاصله مامون هضیبی مرشد اخوان طی نامهای این اظهارات را که نایف به اخوان نسبت داده بود محکوم کرد. [16]
از این به بعد آمریکا درپی حذف اخوان و ایجاد موانع بر سر راه به قدرت رسیدن این جنبش برآمد. ابتدا مبارزه خود را از مصر شروع کرد و با حمایت از کودتاچیان علیه دولت قانونی دکتر محمد مرسی آغاز کرد و با حمایت مالی و مکلف کردن عربستان به کمک 8 میلیون دلاری به اپوزسیون، عملاً دولت را در تنگنا قرار داد و موجبات سقوط آن را فراهم نمود.
بعد از این تحرکات مبارزه با بهار عربی را در کشورهای اسلامی آغاز نمود و حرکتی که میرفت تا نسیمی بهاری به مشام مردم زجرکشیده برسد به خزان پاییزی بدل کرد. شاید عدهای این سؤال را مطرح کنند که: مردم و احزاب و نخبگان این کشورها چکاره هستند که آمریکا به راحتی میتواند هرچه دلش بخواهد انجام دهد و آنها نظارهگر این تحرکات باشند. واقعیت این است که آمریکا کشوری قدرتمند با سیاستی توسعهطلبانه و نیروهای مؤثر در اکثر کشورها میباشد. و امروز قدرت تنها در قدرت و ابزار و سلاحهای مدرن نظامی خلاصه نمیشود بلکه قدرت دیپلماسی، امنیتی، نرمافزاری و نیروهای کارآزموده در دیگر کشورها میباشد. علاوه بر همه اینها ثروت وسرمایه، در جهان امروز حرف اول را میزند و ثروت هم قدرت را حفظ میکند، دوستان و وابستگان آمریکا در منطقه وجهان منافع خود وماندنشان بر اریکهی قدرت را بر منافع ملک و ملت واراده عموم ترجیح میدهند و حاضرند تمام ارزشها و مقدسات را فدای آمال وآرزوهای شخصی خود، بنمایند.
چرا آمریکا درپی حذف دولت اخوان در مصر برآمد؟
آمریکا امروز از مدافعان اصلی رژیم صهیونیستی میباشد و به این خاطر دولت اسلامگرای اخوان در همسایگی اسرائیل یک نوع تهدید برای رژیم صهیونیستی بود و قبل از اینکه این دولت قدرت بگیرد و بهعنوان یک مرکز ثقل بنیادگرایی اسلامی (به قول آنها) خودنمایی کند باید از این روند جلوگیری شود.
سفر دکتر محمد مرسی در دوران حکومتش به فلسطین و غزه و سخنرانی آتشین او زنگ خطری را به صدا درآورد که گویا محمد مرسی میتواند صلاحالدین ایوبی دیگری باشد که قصد آزادسازی سرزمینهای فلسطین را در سر داشته باشد زیرا محمد مرسی تنها یک رئیس جمهور نیست بلکه نماینده یک طیف اسلامگرا با سابقهای چندین دهه است مبارزه که یکی از اهداف آن آزادسازی سرزمین فلسطین میباشد. او میتواند با حمایتهای مالی و تبلیغاتی در سراسر جهان بهصورت یک قدرت شکستناپذیر تبدیل شود و دامنه آن به سرزمینهای دیگری کشیده شود.
مصر با دیگر کشورهای اسلامی تفاوت اساسی دارد زیرا مصر مرکز ثقل فرهنگ اسلامی با سابقه تاریخی و داشتن دانشگاه الازهر و زمینهساز حرکتهای اسلامی است که چندین دهه جهان را تحت تأثیر افکار خود قرار داده است.
سیاست آمریکا در افغانستان
تضعیف مبارزات چند دهه مردم افغانستان و شکست دولت قانونی اشرف غنی و نهایتاً سپردن این حکومت به دست طالبان، با تمام تجهیزات مدرن، تعجب جهانیان را برانگیخت. زیرا به زعم آنها یک دولت مردمی و اسلامی که با آرای عمومی سرکار بیاید و بتواند مردم را از نظر فکری و سیاسی و اجتماعی رهبری کند و بتواند با دیگر کشورها تعامل و تفاهم داشته باشد برای منافع غرب سودمند نخواهد بود. مقابله با حرکتهای اصلاحطلبی در کشورهای مسلمان و مبارزه علنی با حکومتهای مردمی و اسلامی و انقلابی در مصر و تونس و لیبی و سودان بیش از پیش نشاندهنده نیت ناپاک آمریکا و همپیمانانش میباشد. هرجا حرکتی اصلاحطلبی آغاز میشد، با طرح توطئههای از پیش تعیین شده این حرکتها را به شکست میکشاندند.
نمونه آن ترور عبدالله عظام نماینده جماعت اخوانالمسلمین در افغانستان و احمد شاه مسعود و بسیاری از سران جنبش جماعت اسلامی از جمله برهانالدین ربانی و... از دیگر برنامههایی بود که مجال بازگشایی این پروندهها نمیباشد.
علاوه بر حمایت از کوتاچیان مصر و سقوط (ساقط کردن) دولت مردمی و انتخابی شهید محمد مرسی زمینهسازی به حاشیه راندن حزبالنهضة تونس و زندانی کردن راشدالغنوشی و عده زیادی از دگراندیشان و آزادیخواهان که معتقد به عدم خشونت و طرفدار حکومتی دموکراتیک براساس آرای عمومی بودند. چیزی جز دشمنی و عداوت با دولتهایی که بر مبنای آرای عمومی سرکار آمدهاند نمیباشد.
برخلاف آنچه تاکنون عدهای تصور میکردند که آمریکا و صهیونیستها و بعضی از دول غربی طرفدار دموکراسی و حکومتهای دموکراتیک در سراسر جهان میباشند اما عملاً آنها حامی حکومتهای دیکتاتوری و الیگارشی بهویژه در خاورمیانه میباشند، زیرا چنین حکومتهایی برای حفظ منافع آنها مناسبتر است.
در حقیقت آنچه مدنظر قدرتهای بزرگ جهان است، منافع مادی و جایگاه سیاسی، اقتصادی آنهااست، نه دفاع از حقوق انسانی ملتها. وجود حکومتهای مستبد در خاورمیانه و همپیمانی آنها با آمریکا و غرب ضامن دوام و بقای آنهاست و حاضرند سرمایههای ملی کشورشان را مجانی در اختیار دول استعمارگر قرار دهند. از طرف دیگر نخبگان و انسانهای متخصص و کارآزموده از این کشورها مهاجرت میکنند و توان و تخصص خود را در اختیار غربیها قرار میدهند. همان نخبگانی که با سرمایه کشورهای مسلمان مدارج علمی خود را طی کرده و از آنجائی که فضای سیاسی کشور خود را مناسب نمیدانند و حاضرند خانه و کاشانه خود را ترک و به دیار غربت مهاجرت کنند تا از شر حاکمان خود رهایی یابند، برای غربیها یک امتیاز است.
علاوه بر مهاجرت نخبگان وجود هر نوع ابتکاری که کشور را از حالت رکود به مسیر توسعه و پیشرفت سوق دهد باید منافع غربیها را تأمین کند. در غیر این صورت با قطعنامهها و کارشکنیها مانع این روند روبه رشد خواهند شد. نزدیکی کشورهای اسلامی به همدیگر و تفاهم آنها در نقاط مشترک و نوعی (همافزایی) میتواند راهحل مناسبی برای عبور از بحرانهای پیش رو باشد. در چنین شرایطی تنها حرکتی که میتواند در آینده این ترفندراخنثی نماید، جنبش اخوانالمسلمین است که مخرج مشترک دشمنی حاکمان عرب و آمریکا و همپیمانانش با این جنبش است.
از طرف دیگر ذهنیت، استعمارگر بیشتر خواهان آشوب و تشنج در خاورمیانه و کشورهای اسلامی است و خود زمینهساز به وجود آمدن این حرکتهای افراطی و خشونتطلب دراین کشورها میباشند. تا جایی که خانم کلینتون در کتاب خاطرات خود یادآوری میکند که ما زمانیبرای اعلام موجودیت داعش تعیین کرده بودیم که آنها به آن موعد توجه نکردند و خود را بیش از آن زمان در جهان و کشورهای اسلامی مطرح کردند. حمایت با واسطه از جنبشهای القاعده، داعش و بوکوحرام برای بدنام کردن اسلام و ترساندن غربیهایی که قصد نزدیکی به آیین اسلام را دارند بسی کارآمدتر از حرکتها و جنبشهای معتدل مسلمان میباشد. زیرا هم اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی و آفریقایی و آمریکا تمایل به مکتب اسلام رو به فزونی نهاده است و بعضی از سران صهیونیستی و کارتلهای اقتصادی حامی یهود و مؤسسه التبشیر مسیحی احساس ترس میکنند که مبادا اسلام در آن کشورها گسترش یابد. از این رو نمادی از یک اسلام خشونتطلب مانند داعش (که انسانها را در قفس آتش میزند) برای ترساندن این علاقمندان بسی مفیدتر و نتیجهبخشتر از کانالهای ماهوارهای و فضای مجازی است که میخواهد با استدلال و گفتوگو مردم را از نزدیکی به منابع دینی و اسلامی برحذر دارند.
یکی دیگر از اهداف جنبش اخوانالمسلمین احیای حکومت اسلامی جهانی است. لذا این وعده جنبش اخوانالمسلمین برای تشکیل یک حکومت دینی و یک امپراطوری جهانی برای استعمارگران خاطره اقتدار امپراطوری عثمانی را زنده خواهد کرد. زیرا ترس آنها از این وعده بیش از یک سخن و یک شعار است بلکه وجود حزب قدرتمندی با دیسپلین اداری و سیاسی و داشتن نیروهای تربیت شده و کارآزموده، شجاع، باسواد و اهل تعامل و گفتوگو و استدلال این وعده را در آینده محقق خواهد کرد لذا مبارزه با هر حرکتی که به اخوان وابستگی داشته باشد حتی کودکان خردسال غزه هم از اولویات کاری صهیونیستها و همراهان آنها میباشد.
یکی دیگر از مواردی که دشمنی صهیونیستهارا با اخوان المسلمین آشکار میکند حمایت ووابستگی فکری وسیاسی این جنبش با حرکت حماس است.
شجاعت واستقامت. پایداری در راه هدف و سرزمین فلسطین از طرف حرکت حماس از نگاه آمریکا و صهیونیستها مرهون روابط تشکیلاتی با اخوان میباشد. آنها معتقدند که همه حمایتهایی که در سراسر جهان از مبازات مردم فلسطین بعمل میآید حاصل تلاش وفعالیت تبلیغات حرکتهای اسلامی وابسته به جنبش اخوان میباشد. ازاین رو دشمنی آنها تنها به حرکت حماس در غزه وفلسطین محدود نمیشود بلکه کینه و حقد آنها شامل همهی حرکتهای رهایی بخش که به دید گاه اخوان نزدیک است، می باشد. جنایت رژیم غاصب صهیونیستی در غزه تاکنون منجر به شهادت بیش از80 هزار نفر ودوبرابر زخمی و چند میلیون نفر آواره حاصل دو سال نسلکشی فلسطینیان بوده است و با گذشت دو سال از جنگ اسرائیل و فلسطینیان هنوز عطش صهیونیستها فروکش نکرده است و عملاً جامعه جهانی و حقوق بشر را به سخریه گرفته است. علاوه برآنچه پیرامون دشمنی صهیونیستها بااخوان بیان شد، آمریکا و ایادی صهیونیستی وهم پیمانان عرب آنها، وجود هر حرکت، حزب و حکومت انتخابی در خاورمیانه را برنمیتابند زیرا حکومت وحرکتی که بر آرای عمومی استوار باشد موجب حذف حکام وابسته ومستبدی از اریکه قدرت خواهد شد. آنها برایشان روشن است که در یک انتخابات آزاد، آنها آرائی در صندوقها نخواهند داشت به همین خاطر آنها مخالف هرگونه حرکت، حزب و جمعیتی هستند که ریشه در اصول و مبانی دینی، ملی و سیاسی داشته باشد، و اخوانالمسلمین حرکتی است که هم پایگاه مردمی مشخصی دارد و هم از نظر مبانی دینی مورد اعتماد میباشد. این است که ائتلاف ضد اخوان تاب دیدن فعالیت اخوان در کشورهای عربی را ندارند وبا تروریستی اعلام کردن این جنبش سعی در به انزوا کشاندن آن را دارند.
شهریورماه 1404
---------------------------------
پانوشت 1:
نگاه کارشناسان امنیتی و سیاسی آمریکا و صهیونیست کاملاً تغییریافته است. آنها قبلاً حرکتهای تندرو و افراطی را در اولویت اول دشمنی خود وارد میکردند اما به مرور متوجه شدند که این حرکتهای افراطی کمعمق و دارای نفوذ اجتماعی نمیباشند و در درازمدت نمیتوانند منافع آنها را تهدید نمایند اما حرکتهای فرهنگی، سیاسی که دارای مدیریت و تربیت و تنظیم هستند و دارای جایگاه اجتماعی ویژه میباشند در آینده زمینهساز یک تحول در کشورهای اسلامی خواهند بود. لذا برای آنها مبارزه با اخوان در اولویت کاری قرار گرفت. حمایت آمریکا از داعش و دیگر حرکتهای افراطی از یک طرف و بمباران مواضع آنها از طرف دیگر مدتی است که افکار جهانی را به خود مشغول کرده است. اخیراً کتابی ترجمه و چاپ شده است که این واقعیت را آشکار میکند که چگونه آمریکا و رژیم صهیونیستی در مرز سوریه به داعش سلاح و تجهیزات میرسانند و در داخل سوریه و عراق آنها را بمباران می کنند (کتاب آنها که طوفان درو میکنند)[17]
پانوشت 2:
ارتش صهیونیستی شورشیان زخمی سوری از جمله جنگجویان در جبهة النصره و داعش را در تپههای جولان مداوا میکند.
ارتش سوریه در آوریل 2016 کامیونی با نوشتاری به زبان عبری مملو از اسلحه از جمله نارنجکهای دستی و موشکاندازها را توقیف و مصادره کرد، سخنی به میان نمیآید براساس گزارش روزنامه جروزالم پست کامیون مزبور از مرز اردن برای جنگجویان داعش در شرق سوریه در راه بود نمیتوان مستقیماً کشف کرد چگونه سلاحهای اسرائیلی به دست کسانی میافتد که جنجگویان داعش را مسلح کنند. (ص 83)
آنهائی که تو مطالب این کتاب پرده از چهره نفاق آمریکا و رژیم صهیونیستی برمیدارد که چگونه بعضی از کشورهای اسلامی متهم به حمایت از داعش و جبهة النصره و طالبان میشوند در حالی که خود آمریکا و همپیمانانش وجود این حرکتهای افراطی را به خاطر منافع و مطامع شیطانی خود تقویت میکنند. (این گزارشات مربوط به عملیاتهای قبل از سرنگونی بشار اسد است).
ارجاعات و منابع:
[1] ـ مجموعه رسائل الامام الشهید حسن البناء / فارسی، ص 5 و 6
[2] ـ اخوانالمسلمین چه میگویند و چه میخواهند / سید هادی خسروشاهی، ص
[3]ـ رواه مسلم عن ابی هریره فی کتاب القدر (2664)
[4] ـ مجموعه رسائل امام بناء
[5] ـ رعد، 11
[6] ـ کتاب اخوانالمسلمین چه میگویند و چه میخواهند/ سید هادی خسروشاهی/ (28 ـ 24)
[7] ـ کتاب 70 سال دعوت، تربیت، جهاد تألیف: دکتر یوسف قرضاوی، ترجمه: عبدالعزیز سلیمی
[8] همان منبع، 70 سال دعوت، تربیت و جهاد، اخوانالمسلمین
[10] ـ اخوانالمسلمین 70 سال دعوت، تربیت و جهاد، ص 383
[11] ـ جهت بسط موضوع به سوره مائده آیه 5 مراجعه شود.
[12] ـ اورده الهشیمی فی مجمع الزوائد/ 10/62/ و قال رواه الطبرانی و رجال الصحیح
[13] ـ همان منبع، ص 385
[14] ـ اظهارات عصام العریان سایت اسلام آنلاین، 16 اکتبر 2007
[15] ـ اظهارات، دکتر عصامالعریان، سایت خبری اسلام، آنلاین/ 16 اکتبر 2007
[16] ـ روزنامه الحیاة، چاپ لندن، شنبه 13 اکتبر 2007
[17] ـ نوشته میشائیل لو درز، ترجمه از آلمانی مرجانه فشاهی، ص 83 ـ 82

نظرات