انسان از بدو پیدایش، همواره میان دو راهی صلح و جنگ قرار داشته است. ساختن یا ویران کردن.. تجربه تاریخ نشان داده هر جا که ملت‌ها صلح را برگزیدند، زمینه و بستری برای شکوفایی تمدن،  فرهنگ، پیشرفت علم و شکفتن ارزش‌های انسانی فراهم شده و هر جا که جنگ را انتخاب کردند تنها ویرانی، رنج، اندوه و از هم‌گسیختگی روابط انسانی را به ارمغان آورده است. در جهانی که مرزهای فیزیکی روزبه‌روز کمرنگ‌تر و پیوندهای انسانی عمیق‌تر می‌شود، ستایش صلح و نفرت از جنگ نه تنها یک وظیفه اخلاقی بلکه ضرورتی برای بقای نوع بشر است.

برای درک بهتر، کافی است نگاهی به اروپا پس از پیمان وستفالی (1648) بیندازیم که پس از دهه‌ها جنگ مذهبی، سرانجام صلح را پذیرفت و مسیر پیشرفت علمی و صنعتی را آغاز کرد. همچنین جنگ‌های جهانی اول و دوم، میلیون‌ها کشته بر جای گذاشتند و بخش بزرگی از زیرساخت‌ها و میراث فرهنگی اروپا را نابود کردند. (تاریخ اروپا از آغاز تا پایان قرن بیستم نویسنده عباسقلی غفاری فرد)

آری در جهان امروز، هر بار که طبل جنگ نواخته می‌شود، صدای گریه‌ای خاموش در گوشه‌ای دیگر بلندتر می‌گردد. جنگ، نه‌تنها سرزمین‌ها را ویران می‌کند، بلکه خاطره‌ها را، آینده‌ها را و حتی زبان لبخند را از چهره‌ها می‌رباید. این حقیقت تلخ را آمارهای سازمان ملل تأیید می‌کنند: بیش از ۱۱۰ میلیون نفر در جهان امروز، آواره و بی‌خانمانند، و سهم عمده‌ای از این آمار، محصول درگیری‌های مسلحانه است.

جنگ ظهور اختلاف، خصومت و نزاع است که به نابودی، خسارات و رنج انسانها منجر می شود و نمایانگر تاریکی، خشونت است. جنگ ممکن است مرزها را تغییر دهد، اما هرگز نمی‌تواند قلب‌ها را تسخیر کند. جنگ در قرآن و بسیاری از متون دینی و اخلاقی مورد مذمت قرار گرفته است و تنها در شرایط خاص و دفاع از عدالت به عنوان یک ضرورت اخلاقی شناخته شده است. جنگ همواره حامل ویرانی، نفرت و همانندسازی با درد است. مهد نفرت و بستر کینه‌های نسل‌به‌نسل است. وقتی جنگ به پا می شود، نه تنها جان هزاران انسان بی گناه به خطر می افتد، بلکه زیرساخت های اقتصادی و فرهنگی نیز نابود می شوند. جنگ فراتر از یک نزاع محلی است؛ در واقع به یک زخم عمیق در تاریخ بشر بدل می شود که نسل ها را تحت تاثیر قرار می دهد. حتی اگر پیروزی نظامی در کار باشد، بازنده واقعی، بشریت است که بخشی از ارزش‌ها، فرهنگ و سرمایه انسانی خود را از دست می دهد و زخمی است که به خون فرزندان ما آغشته شده و پیامدهایش سالها پس از پایان خشونت ها باقی می ماند.

در مقابل، صلح مفهومی است که فراتر از فقدان جنگ معنا می‌یابد. صلح یعنی امنیت روانی مادری که فرزندش را با خیال آسوده به مدرسه می‌فرستد، یعنی سفره‌ای که بدون دغدغه انفجار، در حیاط خانه پهن می‌شود، و یعنی کودکی که نقشه‌ی آینده‌اش را با مداد رنگی و نه با صدای آژیر می‌کشد.

صلح، واژه ای است که در لغت به معنای آشتی، سازش، ترک مخاصمه و پایان دادن به جنگ و نزاع است. این مفهوم از نخستین اندیشه های زندگی اجتماعی بشر بوده و در همه فرهنگ ها، ادیان و مکاتب به عنوان وضعیتی آرام و بدون خشونت و درگیری ارج نهاده شده است. صلح به معنای رهایی از اختلاف، حذف نفرت و رسیدن به آرامش و روابط هماهنگ میان انسان ها است. در اسلام نیز صلح و آرامش از مفاهیم اساسی هستند و یکی از نامهای خداوند "سلام" به معنای آرامش و امان است.

صلح، زیباترین و عمیق ترین خواسته و دستاورد عقل و وجدان و نتیجه یک انتخاب آگاهانه و پایدار انسانها در طول تاریخ بوده است. هنگامی که صلح برقرار باشد، زندگی جریان می یابد، انسان ها با امنیت و آرامش به رشد و پیشرفت می‌پردازند و امکان توسعه فرهنگ، علوم و هنر فراهم می‌شود. صلح، مانند پلی است که افراد، اقوام و ملتها را به هم پیوند می‌دهد و زمینه‌ی تفاهم و همکاریهای سازنده را فراهم می‌کند. صلح به معنای روشن شدن چراغ‌های گفت‌وگو، دوستی و احترام متقابل میان انسان‌ها و ملت‌هاست و نمادی از امید به آینده، تولید ثروت و دانش، شادابی و سلامت اجتماعی است، در واقع صلح یعنی سلاح را کنار گذاشتن، حرمت نهادن به زندگی و تلاش برای ساختن جهانی بهتر. 

آری صلح، نه تنها پایان جنگ است، بلکه آغاز زندگی بهتر و انسانی تر است. صلح، بزرگ ترین هدیه ای است که می توان به نسل های آینده داد. امروز بیش از هر زمان دیگر باید به جای فریاد گلوله، صدای گفت‌وگو، دیپلماسی، همزیستی مسالمت‌آمیز و تفاهم شنیده شود. صلح را باید به ‌عنوان تنها راه ادامه زندگی پذیرفت. چراکه صلح، آغاز دوباره‌ای برای ساختن فردایی روشن خواهد بود. وآینده‌ ی روشن تنها با کنار گذاشتن جنگ و آشتی با جهان ممکن است. 

ستایش صلح و نفرت از جنگ دعوتی است به دوری از خشونت و تقویت ارزشهای انسانی همزیستی مسالمت آمیز و عدالت اجتماعی. برای جلوگیری از جنگ، باید ذهنیت‌ها تغییر کند. آموزش صلح‌محور در مدارس، رسانه‌ها و محافل اجتماعی می‌تواند نسلی را پرورش دهد که به جای شمشیر، قلم و به جای نفرت، محبت را برگزیند. نهادهای بین‌المللی و رهبران سیاسی باید به جای تحریک احساسات جنگ‌طلبانه، مسیرهای مذاکره و همکاری را هموار کنند.کشورهایی مثل سوئد و نروژ، با سرمایه‌گذاری گسترده روی آموزش صلح، اکنون جزو صلح‌آمیزترین جوامع جهان‌اند و حتی به میانجی‌گری در منازعات بین‌المللی می‌پردازند.پس از پایان آپارتاید در آفریقای جنوبی، به جای انتقام، کمیسیون «حقیقت و آشتی» ایجاد شد تا گفت‌وگو و بخشش جایگزین خشونت شود.

همان‌گونه که اینشتین گفته است: «صلح را نمی‌توان با زور حفظ کرد؛ تنها با درک و فهم می‌توان به آن رسید.»

از دیدگاه فلسفه و اخلاق، صلح نماد عقلانیت و انسانیت است. زمانی که انسان ها قدرت تفکر و منطق را به جای خشونت و تعصب انتخاب می کنند، صلح تحقق می یابد. صلح یعنی احترام به کرامت تمام انسان ها و پذیرفتن تفاوت ها به جای تحمیل خواسته ها توسط زور و قهر.تجربه های تلخ جنگ های گذشته به ما آموخته اند که راه حل اختلافات هرگز خشونت نیست. گفتگو، احترام متقابل و جستجوی راه حل های صلح آمیز تنها مسیر پایدار برای رفع تعارضات است. 

صلح، فقط نبود صدای گلوله نیست؛ معنای واقعی آن، وجود امنیت، عدالت و فرصت برابر برای رشد است. کشورهایی مانند ژاپن، پس از جنگ جهانی دوم، نشان دادند که انتخاب صلح و تمرکز بر توسعه می‌تواند ملتی ویران را به قدرتی اقتصادی و علمی تبدیل کند.

در نقطه مقابل، جنگ یادآور فجایعی است که هیچ‌گاه از حافظه ملت‌ها پاک نمی‌شود. بمباران شیمیایی سردشت در سال ۱۳۶۶، یکی از نمونه‌های تلخ تاریخ معاصر است که نه‌تنها صدها قربانی گرفت، بلکه آثار جسمی و روانی آن هنوز هم باقی است.

پس صلح پلی است میان ملت‌ها برای رسیدن به آینده‌ای بهتر؛ جنگ، گسستن این پل و افتادن در گرداب نفرت است. تاریخ ثابت کرده که هیچ جنگی برنده واقعی ندارد، اما صلح، همیشه برنده‌ای به نام «انسانیت» دارد..

تاریخ بشر، کتابی پر از درس‌های تلخ جنگ و شیرینی‌های صلح است. اگرچه اختلاف و تنش بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی جمعی است، اما انتخاب گفت‌وگو، دیپلماسی و همکاری، تنها راهی است که آینده‌ای روشن‌تر برای نسل‌های بعد رقم می‌زند. جنگ، پایان زندگی است، اما صلح، آغاز زندگی نو

و در نهایت، همان‌طور که پیامبر اکرم‌(ص) فرمودند: «إصلاحُ ذاتِ البينِ خيرٌ»(ترمذی، حدیث ۲۵۰۹) اصلاح میان مردم بهترین کار است. 

این سخن نورانی، چراغ راه ماست تا بدانیم صلح و مدارا نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی انسانی و الهی است و جنگ و نزاع جز ویرانی و رنج، چیزی به ارمغان نمی‌آورد. بیاییم به جای ساختن دیوارهای جدایی، پل‌های ارتباط بنا کنیم و به جای فریاد گلوله، نوای گفت‌وگو را بلند سازیم؛ و با محبت و همدلی، دل‌ها را به هم نزدیک، جهان را از سایه خشونت و دشمنی دور و صلح را به ارزش‌ترین راه زندگی بدل کنیم. زیرا در جهانی که با صلح ساخته شود، همه پیروزند و در جهانی که جنگ بر آن سایه افکند، همه بازنده و اگر امروز به صلح فرصت ندهیم، فردا بازسازی ویرانه‌ها نه‌تنها گران‌تر، بلکه شاید غیرممکن باشد.