در میراث ما داستانها و اسطورههایی از موجودات خرافی و شگفتانگیز به چشم میخورد که برخی از رعد و برق سرچشمه گرفته و پارهای از یک ستاره یا سیاره آمده و گروهی هم برای کیفر رساندن به ما به خاطر کردارهای ناشایستمان مأموریت دارند که از سوی نیروهای زمین یا آسمان آمدهاند تا به وظیفهی خویش عمل کنند. وجه مشترک در همهی این روایات، وجود معمایی است که قابل فهم و تشخیص نیست. همچنین از نیروهایی خارجی و فرازمینی سخن میگویند که مکان خاصی ندارند یا میان ما زندگی نمیکنند.. ما مسؤول پیدایش آنها نیستیم و نمیتوانیم جلویشان را بگیریم.
این مقدمه را به مناسبت پیدایش داستانها و ماجراهایی گفتم که این روزها از داعش و گسترش آن میشنویم که چگونه خود را بر منطقه تحمیل کرده و کسی نمیتواند جلوگیرش باشد و مقابله با آن از توان ما خارج است. حکایاتی که گاه جنبهی شیطنت و اسطوره سازی دارد، گاهی باعث تنفر میگردد و گاه احساسات جوانان به حاشیه رانده شده را با خود همراه میکند. تا برخی بگویند داعش ساختهی ایران و سوریه است، عدهای آن را فرزند ازدواج موقت وهابیت و نفت و گاز بدانند و بسیاری هم آن را نتیجهی نقشههای شوم آمریکا و اسرائیل قلمداد کنند که در شبی تار و ظلمانی آن را طراحی کردهاند تا مناطق تقسیم شدهی ما را دوباره پاره پاره نمایند و پازلهای سایکس و پیکو را به کشورکهای مذهبی و قومی تبدیل کرده تا همیشه درگیر باشند و در نتیجه اسرائیل بزرگترین کشور بومی منطقه بماند. باری نیز از وظیفهی داعش میگویند که برای توجیه شعار «یهودی سازی دولت» آمده که نتانیاهو آن را به عنوان پیششرط صلح و مذاکره با طرف فلسطینی مقرر داشت.
ولی واقعیت آن است که داعش فرزند این منطقه و زاییدهی بافت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی، تاریخی و... است که تکیهاش بر اسلام میباشد یا به عبارتی ثمرهی یکی از خوانشهای اسلامی است که به تکفیر حکومت، جامعه و مخالفان دینی، مذهبی و مکاتب دیگر گرایش دارد. داعش فرزند مشروع «فقه بدوی» و «فقهای زندان و غار» و نتیجهی طبیعی چیرگی اسلام بیابانی و صحرایی است که در طی چهل سال کوشیده خوانش مخصوص خود را بر دین حنیف تحمیل کند، گاه با شمشیر و گاه با بشکههای نفت.
داعش خواهران و مادرانی در تاریخ عرب و اسلام، در قدیم و جدید داشته است و از دورهها و مراحلی در تاریخ عربی و اسلامی نشأت گرفته است که در آن خشونت و ترور، و جنگ «برادران ـ دشمنان» رواج فراوان داشته است. بسیاری از صحابه و مژده دادهشدگان به بهشت درجنگ با مرتدین و فتنههای بزرگ کشته شدند. سه نفر از خلفای راشدین ترور شدند. حرمت اهل بیت پیامبر و جایگاهشان باعث نشد تا سرشان بریده نشود یا زنانشان اسیر نگردند. جنگهای شاهان و خلفا در روزگاران بعدی، جان دهها هزار نفر از مسلمانان و غیرمسلمانان را گرفت.
داعش فرزند خوانشی از اسلام است، هرچه میخواهیم از کژیهایش بگوییم، اما خوانشی است از مدلهایی که گاه بر صدر مینشینند و گاه عقب میگردند و در آموزههایشان جز لبهی شمشیر و بریدن سر و اندام، یا شلاق و سنگسار چیزی نیست. همهی اینها از مواردی است که هنوز در قوانین رایج در تعدادی از کشورهای عربی و اسلامی به بخشی یا به همهی آنها عمل میشود. هنوز در خوانش رسمی از اسلام در این کشورها تمام نمادهای نابودسازی، کنار زدن و تکفیر را میبینیم و میخوانیم، آن هم نه تنها درحق پیروان ادیان و مکاتب دیگر، که در حق پیروان مذاهب اسلامی و اندیشههای دیگر که در مجموع از مسلمانان هستند.
داعش فرزند مشروع ناکامی حکومتهای عربی جدید در ساختن جامعهای شهروند، مدنی، برابر و مبتنی بر عدالت اجتماعی و توسعهی پایدار است. داعش زاییدهی نظامهای راکد، فاسد و مستبد است. داعش مولود احساس تنفر و خشم ملی و نژادی ونیز رواج فساد، تهیدستی، بیکاری، انحصارگرایی و انسداد افقهای کنشگری سیاسی و دمکراتیک و مشارکت واقعی در تعیین سرنوشت و برنامهریزی میباشد.
داعش امروز کاری را میکند که دیروز القاعده آغاز کرده بود. همگان را به بازی گرفت و همه به سود یا به زیانش بازی کردند.
واشنگتن از جهاد جهانی در جنگ سرد بر ضد خطر کمونیسم در دوران جنگ سرد بین المللی بهره برد.. کشورهای عربی هم با داعش بر ضد خطر شیعه در دوران جنگ سرد شیعه و سنی بازی کردند.. ترکیه هم از همین کارت بر ضد حکومت اسد از یک سو و جنبشهای مناطق کردستان از سویی دیگر بهره برد. اسرائیل نیز کاملا مواظب و نظارهگر و تا حدودی گاهی نگران، ولی در مجموع راحت است از ویرانگری داعش در زیرساخت کشورها و جوامع عربی، بویژه در پایتختهای بزرگی همانند دمشق و بغداد، با این امید که آتش به قاهره هم برسد. با این معنا، به یقین داعش، ثمرهی تلخ نبردهای محوری، مذهبی و ملیتی است که از حدود چهل سال پیش تا کنون آتش آن فروکش نکرده است.
اما همهی اینها باعث نشده تا داعش دستاویزی در دست این حکومت یا ابزاری در دست آن محور باشد .. زیرا بر خلاف آن، میتوان گفت که داعش تا حدودی استقلال دارد. امتیازی که دیگر جنبشها یا سازمانهای بزرگ در جهان عرب از آن بیبهرهاند. داعش همانند القاعده الگوی روشن و قاطعی است که به همپیمانان دیروزش ضربه میزند و دستانی را که به او کمک مالی و تسهیلات لوجستیکی و مشاورهی اطلاعاتی دادند، قطع کرد. هر کس که در این بازی خطرناک وارد شد، کامیاب نگردید و مصداقی از ماجرای «برگشت سحر بر ساحر» شد. هنوز این دروازه به روی فصلهای جدید در این بازی خونبار گشوده است.
کسانی که داعش را به بیرون از چارچوب و جوامعمان پرتاب میکنند، این از جهل و نیز تمایلشان برای پاکسازی دین حنیف از آلودگی داعش سرچشمه میگیرد یا برگرفته از پلیدی و کوشش برای شانه خالی کردن از مسؤولیت یا تمایل به مزدوری است. ولی این مقایسهها هرگز به استخراج استراتژی و برنامههای تضمین شده برای رویارویی با داعش و امثالش کمک نمیکند. هنوز ناتوان و درماندهایم از ارائهی پاسخ به پرسشهایی که این گسترش سرطانی کمرشکن و تشکیلات جهادی برمیانگیزد.
آیا میتوانیم از این هرج و مرج و بیهودگی به سوی فضای تفکر علمی مسؤولانه درآییم تا هر پدیدهای را خوب درک کنیم و زمینههای ساختاری و گسترش آن را پیگیر باشیم و دنبال راهکارهای جامع باشیم تا جوامعمان از شر امثال داعش رهایی یابد؟

نظرات
جاویدان
19 خرداد 1394 - 02:44چه جالب...از افسانه ها تا داعش ها و عربها ومذاهب اسلامی و ترکیه بد و شیعه،دمشق،کردستان و عراق خوب...راستی خودت چی فکر میکنی!؟