تفرجگاه دل
رمضان 1434
رمضان 1435

دلیر عباسی و لقمان حسنپور
قرآن یکی از اهداف رسالت پیامبر اسلام-صلیاللهعلیهوسلم- را تعلیم کتاب (قرآن) و دانایی بیان میفرماید. پیامبر-صلیاللهعلیهوسلم- خودش را چنین معرفی میفرماید: «إنَّما بُعثتُ مُعَلِّماً» یعنی: «من به عنوان معلم مبعوث شدهام». اولین کلمهای هم که از قرآن نازل شده «اقراء» به معنی « بخوان» بود. در قرآن بیش از 1500 کلمه از مشتقات علم و مترادف آن به کار برده شده است.
مورخین معتقدند که با آمدن اسلام عصر انفجار علمآموزی آغاز گردید. در حدیثی از بخاری چنین میخوانیم: «کسی که دنبال دانش میرود، راهش را به سوی بهشت هموار کرده است.» در حدیثی از ترمذی آمده است: «إنَّ اللهَ و مَلائِکَتَهُ و أهلَ السَّمَواتِ و الأرضَینَ حتّی النَّملَةَ فی جُحرِها و حَتّی الحوتَ لَیُصَلُّونَ عَلَی مُعَلِّمِ الناسِ الخَیر»
همانا خدا و فرشتگان، اهل آسمانها و زمین و حتی مورچهها در لانههایشان و ماهیها در دریاها برای کسانی که کارهای خیر را آموزش میدهند دعای خیر میکنند. و نیز فرمود: «فَضلُ العالِمِ عَلَی العابِد کَفَضلِی عَلَی أدناکُم» یعنی: برتری عالم بر عابد مانند برتری من بر کمترین شماست.
پیامبر-صلیاللهعلیهوسلم- در تمام جوانب زندگی اسوه و الگوی ماست، برماست که در زمینهی کسب علم و دانش نیز به وی اقتدا نمائیم. هنگامی که در غزه بدر 70 نفر از مشرکان به اسارت مسلمانان در آمدند، پس از مشورت با اصحاب تصمیم بر این شد که هر اسیر که توان مالی دارد، در قبال 4000 درهم آزاد شود و اسیرانی هم که توان مالی ندارند ولی باسوادند، در قبال آزاد شدنشان به 10 نفر از فرزندان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزند.
موج علمآموزی که با «اقرأ» از مکه شروع شده بود به سراسر جهان گسترش یافت و مدینه و حبشه و عراق و مصر و آسیای میانه و مشرق زمین و اسپانیا و غرب را بیش از هزار سال به عنوان مراکز یادگیری و یاددهی ماندگار کرد.
زنان نیز از این نعمت بیبهره نماندند، برای نمونه حضرت عایشه-رضیاللهعنها- بیش از 2 هزار حدیث از پیامبر-صلیاللهعلیهوسلم- روایت فرموده است. پیامبر-صلیاللهعلیهوسلم- با گفتن حدیث «أُطلُبُوا العِلمَ وَ لَو بالصِّین» یعنی: «علم را بطلبید گرچه در چین باشد»، به مسلمانان آموخت که برای کسب علم حتی باید در محضر غیرمسلمانانی که در دورترین مکانها نسبت به شبه جزیرهی عرب هستند، تلمذ کنند.
پیامبر-صلیاللهعلیهوسلم- زمان مشخصی را برای علم آموزی مشخص ننمود، بلکه مسلمانان را موظف کرد که ازگهواره تا گور دانش بجویند و فرمود: «أُطلُبُوا العِلمَ مِنَ المَهدِ الیَ اللَّحدِ» همچنین ایشان طلب علم را بر زن و مرد واجب دانسته است. و نیز میفرماید: «الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو أحقُّ بها» یعنی: حکمت، گمشدهی مؤمن است و هر جا که آن را بیابد، شایسته است پیش از دیگران آن را کسب نماید. پیامبر-صلیاللهعلیهوسلم- به مسلمانان آموخت که حق ندارند فقط به خاطر علم دنبال علم بروند. بلکه باید علم را به خاطر هدف متعالی شناخت خدا و رفاه انسان بیاموزند.
پیامبر آمد و یک انقلاب فکری به وجود آورد که به برکت آن، تحلیل عینی، واقعبینانه و منطقی جایگزین تفکر خرافی گردید. و بنا به گفته «پیرنه» اسلام چهرهی جهان را دگرگون کرده و نظم سنتی بشر را درهم ریخت. وقتی پیامبر-صلیاللهعلیهوسلم- وارد مسجدی شد که در آن گروهی مشغول علمآموزی بودند و گروهی مشغول دعا و عبادت، فرمود: هر دو گروه کار نیکی میکنند؛ اما من دوست دارم در مجلسی بنشینم که مشغول علمآموزی هستند؛ زیرا من آمدهام تا کتاب و حکمت را به مردم تعلیم دهم.

قال ابوالدرداء رضی الله عنه:
أهل الأموال یأکلون و نحن نأکل و یشربون و نحن نشرب و یلبسون و نحن نلبس و لهم فضول أموال ینظرون إلیها و ننظر معهم إلیها و علیهم حسابها و نحن منها براء.
ترجمه:
ابودرداء رضی الله عنه فرمود:
ثروتمندان میخورند ما هم میخوریم، آنان مینوشند ما هم مینوشیم، میپوشند ما هم میپوشیم. اموالی زیادی دارند که به آن نگاه میکنند ما هم در کنارشان به آن نگاه میکنیم با این تفاوت که آنان باید حساب اموال را پس دهند اما ما حسابی نداریم.
-
قال ابوالدرداء رضی الله عنه:
یا معشر أهل الأموال برّدوا علی جلودکم من أموالکم قبل أن نکون و إیاکم فیها سواء لیس إلا أن تنظروا فیها و ننظر فیها معکم.
ترجمه:
ابودرداء رضی الله عنه فرمود:
ای جماعت ثروتمند؛ با اموالی که دارید پوستهایتان را از آتش جهنم خنک نگه دارید پیش از آن که ما و شما در مورد اموالی که گرد آوردهاید برابر باشیم؛ بهرهی شما تنها آن باشد که به اموال نگاه کنید و ما هم با شما به آن نگاه کنیم.

«فَرِّغ قلبَکَ مِنَ الاغیارِ یَملَأه بِالمَعارفِ والاسرار»
ترجمه: قلبت را از بیگانگان بپیرای تا از معارف و اسرار بیاگَند.
شرح:
عارفان در کنار دانشهای اکتسابی و آموختنی که آدمیان به جُهد و تلمّذ مییابند به پارهای معارف و روشناییهای موهوبی که محصول و ثمرهی پالودن نفس و پیراستن دل است باور دارند. ابن عطا میگوید اگر قلبت را از عناصر بیگانه با فطرت و روح بپیرایی و خانه را از اغیار و نامحرمان خالی کنی، زودا که معرفتها، روشناییها و اسرار معنوی را دریابی.
در قرآن کریم میتوان تذکرات و تنبیهاتی را یافت که به این نوع معرفت که بیشتر نوعی بینش، حکمت معنوی، روشنایی و قوهی تمیز است، اشاره میکند:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یجْعَل لَّکمْ فُرْقَاناً...)[انفال:29] اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى] تشخیص [حقّ از باطل] قرار مىدهد...
«فُرقان» را میتوان نیرویی معنوی و بصیرتی دانست که مایهی امتیاز و تمایزِ سره از ناسره میگردد. مبتنی بر این آیه، تقوا میتواند زمینهساز دستیابی آدمی به چنین قوّه و استعدادی شود. در آیهی دیگری میخوانیم:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکمْ کفْلَینِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیجْعَل لَّکمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیغْفِرْ لَکمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)[حدید:28] اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و براى شما نورى قرار دهد که به [برکت] آن راه سپرید و بر شما ببخشاید، و خدا آمرزنده مهربان است.
در این آیه هم ایمان و تقوا اسباب دستیابی به روشنایی و نور قلمداد شدهاند. این فُرقان و نور و روشنی، شاید همان بصیرت و دیدهوری است که در قرآن ذکر شده است و اصحاب تقوا و ذکر، واجد آن میشوند:
إ(ِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَکرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ)[اعراف:201] پرهیزگاران هرگاه خیالی شیطانی عارضشان شود، یاد [خدا] کنند، و آنگاه دیدهور شوند.
درقرآن کریم، از دو نوع بینایی سخن رفته است: بینایی چشم و بینایی دل. بصیرت، بینایی دل است و ظاهراً معرفتی که عارفان در طیِ تزکیه و تهذیب نفس بدان نائل میشوند، محصول چنین دیدهوری و بینایی است. به باور اهلمعنویت، حقائق و اسراری هستند که تنها با چشمِ دل دیده میشوند. اغلب آدمیان صاحبان «ابصار» هستند اما معدودیاند که صاحبان «بصائر» گشتهاند. بَصر و بصیرت دو چیزند:
(... فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ)[حج:46] در حقیقت چشمها [ى سر] نابینا نیست بلکه [چشم] دلهایى که در سینههاست کور و نابیناست.
آنکه سرا و صحنِ دل را از تیرگیها و زنگارها میپیراید و آینهی دل صیقلی میکند، از نوعی دیدهوری، بینایی باطن، فُرقان و قوهی تمییز و روشنبینی معنوی بهرهمند میشود.
علیرغم سن پایین، یكی از بارزترین نمونه های دوستداری پیامبر و نیكویی كردن به پدر و مادر بود. بسیار مشتاق دیدار رسول خدا بود، برای اینكه با او به اسلام بیعت كند و به صف جوانان مسلمانی ملحق گردد كه با جان و هر چه كه دارند در راه خدا جهاد می كنند. روزی خواست كه این آرزو را جامه عمل بپوشاند، به مسجد رفت و آن جا را مملو از مهاجرین و انصار دید كه به سخنان پیامبر گوش می دهند. در انتهای صفوف جایی را یافت و در میان اطفال و بچه ها نشست، وقتی كه پیامبر سخنانش را به پایان رسانید و صحابه شروع به خارج شدن از مسجد كردند طلحة به پیامبر نزدیك شد و با شور و شعف شروع به بوسیدن دست پیامبر كرد و گفت كه: من طلحة بن البراء هستم، آمده ام تا با شما بر اسلام بیعت كنم مرا به هر چه كه می خواهید فرمان دهید، هرگز از هیچ فرمانی سرپیچی نخواهم كرد. پیامبر به او نگاه كرد و دستی بر شانه اش زد و فرمود: حتی اگر به تو امر كنم كه با والدینت قطع رابطه كنی؟ طلحه گفت: خیر، زیرا مادری داشت كه را بسیار دوست داشت و به او نیكویی می كرد و هرگز تصور نكرده بود كه روزی برسد كه با او قطع رابطه كند. پیامبر مجدداً سخن خویش را تكرار نمود و طلحه همان جواب را داد و در مرتبه سوم چون محبتش به پیامبر بیشتر بود گفت حاضر است كه با والدین قطع رابطه كند و شاید طلحه یكی از كسانی بود كه این حدیث پیامبر بر او صدق می كند كه فرمود: هیچكدام از شما ایمان ندارد مگر اینكه خدا و رسولش از هر چه و هر كس غیر از آن دو را، بیشتر دوست بدارد.
پیامبر با شنیدن سخن طلحه لبخندی زد و فرمود: ای طلحه در دین ما قطع صلهی رحم وجود ندارد، اما دوست داشتم كه در ایمان تو كمترین اشكال و ایرادی وجود نداشته باشد، به همین علت اصرار ورزیدم كه اخلاص و محبت ترا نسبت به خدا و رسول آزمایش نمایم. طلحه بعد از این كه اسلام آورد از حضور پیامبر خارج شد و با خود عهد كرد كه برای جهاد در راه خدا خود را آماده سازد هر روز برای آموزش نظامی به دشتی خارج از مدینه می رفت و با جوانان مشغول آموزش نظامی برای جهاد می شد. هر كدام از جوانان آرزو داشتند كه مانند دو پسر عفراء باشند كه ابوجهل را در بدر كشتند. اما مشيّت و خواست خداوند چنین بود كه طلحه عمر طولانی نداشته باشد اگر چه در همان عمر كوتاه مجموعه ای از فضائل و ارزشهای بلند اخلاقی و عبادی و اجتماعی را از آن خود ساخته و از جمیع جهات آماده حضور در میدان جهاد و منتظر فرمان پایمبر بود؛ اما مگر به او فرصت تحقیق این آرزو را نداد. در فصل زمستان به بیماری شدیدی مبتلا گردید، طوری كه هر چند مدت یكبار بیهوش می شد؛ به پیامبر اطلاع دادند كه طلحه مریض است و پیامبر به عیادتش رفت. طلحه بیهوش بود؛ و متوجه آمدن پیامبر نشد. نیمه های شب به هوش آمد از خانواده اش پرسید كه آیا پیامبر به عیادتم آمدند، گفتند: بله و پیامبر فرموده كه اگر به هوش آمدی ایشان را مطلع كنیم. طلحه گفت: اگر فوت كردم به او اطلاع ندهید زیرا می ترسم كه در راه دچار گزند یا حادثه ای شود، اما سلام مرا به او برسانید و از او بخواهید كه برایم استغفار و طلب آمرزش نماید سپس شهادتین را بر زبان آورد و جان به جان آفرین تسلیم كرد.
طلحه در آخرین لحظات عمرش فقط به پیامبر می اندیشید و ترجیح داد كه برای حفظ جان پیامبر بدون حضور او بمیرد و دفن شود، اگر چه بسیار مشتاق بود در لحظات پایانی حیاتش پیامبر را ملاقات كند.
قبل از طلوع فجر خانواده اش او را دفن كردند و هنگامی كه پیامبر برای اقامه نماز صبح تشریف آورد، مرگ طلحه را به او اطلاع دادند. بعد از اقامه نماز صبح به زیارت قبر طلحه رفتند و این دعا را خواندند كه خداوندا طلحه را با لبخند ملاقات كن و او را هم با لبخند به ملاقات خود برسان.
آرشیوشروع رمضان و پایان آن وابسته به اثبات هلال می باشد
قال الله تعالی (وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ) (الانعام/97)
ترجمه آیه: (و او {خداوند} آن كسی است كه ستارگان را برای شما آفریده است تا در تاریكیهای خشكی و دریا بدانها رهنمود شوید، ما آیات را برای كسانی بیان داشته ایم كه اهل دانش اند.)
الحدیث (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْه إِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَصُومُوا وَإِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا فَإِنْ غُمَّ عَلَيْكُمْ فَاقْدِرُوا لَهُ) (رواه البخاری ومسلم)
ترجمه حدیث: (رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: هرگاه هلال {اول ماه} را مشاهده كردید روزه بگیرد و هرگاه هلال {ماه شوال} را دیدید افطار كنید و اگر به علت ابری بودن هوا آن را ندیدید به محاسبه عمل كنید {و اول یا آخر ماه را تعیین كنید})
آرشیوافرادی که از نظر احساسی قوی هستند:
۱. هیچوقت برای توجه دیگران گدایی نمیکنند. اگر خودت ندانی تا چه حد ارزشمندی، هیچکس دیگری هم آن را درک نخواهد کرد.
۲. به هیچکس اجازه نمیدهند ناراحتشان کند.
واقعیت تلخ این است که اغلب کسانیکه تو را عقب میکشند، نزدیکترین افراد به تو هستند. خلاص شدن از این آدمها معمولاً بهترین راهحل است اما سختترین آنها هم هست. اگر بتوانی بیسر و صدا آنها را از زندگی خود بیرون کنی خیلی شانس آوردهای.
۳. کینه نمیورزند. اگر کسی از ته قلب عذرخواهی میکند، او را ببخش. اگر عذرخواهی نکرد، دیگر با او ارتباط برقرار نکن اما کینه نگیر. آدمهایی که از آنها کینه میگیری، مقدار بسیار زیادی از انرژی فکری تو را میگیرند
۴. هیچوقت دست از کاری که دوست دارند نمیکشند.
کسانیکه از نظر احساسی قوی هستند، هر کاری را فقط به این دلیل که دوستش دارند انجام میدهند. هیچوقت بخاطر حرف دیگران دست از کاری که میخواهند برنمیدارند.
۵. هیچوقت از اعتماد به خود دست نمیکشند.
آنهاییکه خودشان را دوست دارند هیچوقت به خودشان شک نمیکنند.
۶. مثل افراد پست رفتار نمیکنند. برخی مردم پست هستند. اما ما تعجب میکنیم که چرا؟ پست بودن فقط بعنوان یک عامل ترساننده محسوب میگردد و اگر سعی داری دیگران را بترسانی، بهتر است با یک مشاور تخصصی مشورت کنی، اگر فقط همینطوری بیدلیل میخواهی دیگران را بترسانی، احتمالاً دچار کمبود اعتماد به نفس هستی.
۷. هر کسی را وارد زندگیشان نمیکنند. بیشتر آدمهای دنیا گم شدهاند و بدشان نمیآید که تو را هم با این سردرگمی خود همراه کنند.
نباید بگذاری یک آشنایی بد شادیات را مختل کند.
۸. از عشق ورزیدن نمیترسند.
اگر رابطهات موفق نبوده، اشکال از تو نبوده . علت هر دو شما هستید. مگر اینکه انسان واقعاً بدی باشی؛ در این حالت مشکل از توست.
۹. از ترس روزی که پیش رویشان است در رختخواب نمیمانند.
بهترین بخش زندگی تو باید لحظهای باشد که بیدار میشوی و میفهمی که هنوز زندهای، اکثر اوقات تو از زندگی غافل میشوی
۱۰. از کم کردن سرعتشان نمیترسند. افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند نیاز به عمل و هیجان مداوم ندارند. نیازی ندارند که همه روز دور بگردند و برای کسل نشدن مدام در فعالیت باشند. آنها از لحظات کند و آرامشان هم لذت میبرند.
۱۱. کاری که نمیخواهند را انجام نمیدهند. بااینکه ممکن است از هر ثانیه کارشان لذت نبرند اما کاری که انجام میدهند را دوست دارند زیرا آنها را یک قدم به کاری که عاشقش هستند نزدیکتر میکند.
۱۲. برای «نه» گفتن هیچ مشکلی ندارند.
آرشیودعوت و تبلیغ دین خدا چون دولت بدون دعوت، جسم بدون روح است و حرکت بدون تربیت ایمانی، حزبی سیاسی بیش نیست. لذا با برپایی دولت اسلامی دعوت پایان نمیپذیرد و تا روز قیامت دعوت و جهاد مستمر و ادامه دارد. و با اقامهی دولت اسلامی نیاز دولتمردان و آحاد جامعه به دعوت و تربیت اسلامی بیشتر میشود.
آرشیو