رویکردها و راهکارها
- 2057 بازدید
- 2441 بازدید
استبداد در سادهترين مفهوم، به معني تمركز قدرت اجرا و تصميم گيري و نيز منابع ثروت در دست يك شخص يا يك گروه خاص است؛ به گونه اي كه مردم در واگذاري و يا نظارت بر كيفيت به كارگيري آنها نقشي نداشته باشند.
استبداد به خاطر زيانهاي فراوان اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي و سياسياي كه در بر دارد، در طول تاريخ هميشه از جانب پيامبران خداوند به چالش كشيده شده است.
مبناي اصلي مبارزه با استبداد و خودكامگي و فردمحوري در تمام اديان الهي توحيد بوده است. توحيد، همه ابناي بشر را در ارزشها و مسؤوليتهاي انساني همسان قرار داده، آنها را در آخرت نيز داراي سرنوشتي مبتني بر اعمال اكتسابيشان دانسته است.
بر همين اساس براي ريشهكن نمودن هرگونه فردمحوري و استبداد در زندگي انسانها، خداوند اصل شورا را به عنوان قاعدهي حاكم بر تنظيم روابط اجتماعي در سطوح خانواده، جامعه و حكومت مقرر فرموده است؛ تا ضمن احترام به كرامت و ارزش انساني، همه افراد جامعه در تعيين سرنوشت خود و تصميمگيري دربارهي هر آنچه براي خانواده، جامعه و حكومت سرنوشتساز است، مشاركت كنند.
شورا در بُعد سياسي خود اصلي است مبتني بر قراردادي دو طرفه ميان حاكمان و شهروندان كه در آن حاكمان متعهد به اجراي دستورات خدا و پيامبر به سود مردم و در مقابل شهروندان نيز ملزم به اطاعت از دستورات آنان در چارچوب مقررات دين و نقد و نُصح حاكمان در صورت مخالفت با امر خدا و پيامبر هستند.
اين امر و نيز اشاره به اداره جامعه اسلامي به صورت جمعي و نه فردي در آيه 59 سورهي نساء چنين آمده است:
"اي كساني كه ايمان آوردهايد، از خدا اطاعت كنيد، و پيامبر و اولياي امرتان را [نيز] فرمان بريد، پس هرگاه در مورد چيزي دچار اختلاف شديد، آن را به [كتاب] خدا و [سنّت] پيامبر برگردانيد، اگر به خدا و روز آخرت باور داريد،كه اين بهتر و نيك فرجامتر است." (نساء/59)
از سوي ديگر، ادارهي حكومت اسلامي در دوران پيامبر اسلام و نيز دورهي سي سالهي خلافت راشده بر اساس شورا بوده و در عهد خلفا، خليفه مجري دستورات شورا (اهل حل و عقد) بوده است.
بعد از پايان آن دوران در بسياري از موارد، تصميمگيريهاي فردي و محفلي جايگزين سيستم شورايي گرديده كه بي ترديد اين امر يكي از عوامل برجسته تفرقه و تشتت ميان مسلمانان بوده است.
جريان بيداري اسلامي معاصر، با درك اين امر يكي از اهداف رساي خود را احياي شورا در سطوح مختلف اجتماعي، سياسي و بينالمللي قرار داده است؛ به اميد اينكه درآينده مسلمانان بتوانند شاهد جامعهاي مبتني بر مساوات و آزادي و حكومت متكي به رأي مردم و پايبند به تصميمات شورايي باشند.
در اين ميان جماعت دعوت و اصلاح ايران نيز، شورا را نه تنها يك روش براي اداره حكومت و جامعه، بلكه آنرا يك رويكرد و اصل تغييرناپذير ميداند كه بايد هميشه و در تمام اركان جامعه و جماعت ساري و جاري باشد و رسيدن به آزادي، مشاركت و همبستگي مطلوب را جز از راه شورا ميسر نميداند. استقرار شورا مستلزم پايبندي به راهكارهاي مناسب است كه در پي ميآيند.
راهكارها
آموزش و فرهنگسازي
اولين و مهمترين راهكار براي تحقق و تثبيت مفهوم «شورا» و جاري شدن آن در همهي سطوح اجتماع و ابعاد مختلف فعاليت هاي فكري و عملي، آموزش احاد جامعه از طرق گوناگون است.
سازوكار تحقق اين مهم، از آموزشهاي اوليه خانوادگي به عنوان نخستين واحد اجتماع آغاز ميشود كه در آن فرزندان الگوي مناسب رفتار شورايي را از نحوهي تعامل والدين فرا ميگيرند. تداوم آموزش فرهنگ شورايي مستلزم عنايت جدي مدارس و مراكز آموزشي به اين اصل مهم، در هر دو حوزه نظري و عملي است. مساجد و مراكز ديني، رسانهها و نهادهاي مدني نيز بايد هر يك به سهم خود نقش مؤثري را در تعميق و نهادينه كردن باور به اصل شورا ايفا نمايند. تعامل شوراسالار زمامداران و ايجاد بسترهاي مناسب جهت مشاركت واقعي شهروندان، مكمل نقش مثبت عوامل پيشگفته خواهد بود.
جماعت دعوت واصلاح ايران، با اهتمام جدي به اصل شورا در تربيت فردي و نيز تطبيق عملي اين اصل با التزام به خرد جمعي در فرايند تصميمگيري، تلاش ميكند در جهت تسري هرچه بيشتر فرهنگ شورايي به لايههاي اجتماع و در نهايت حاكميت نظام شورايي عمل نمايد.
تأسيس و يا مشاركت در نهادهاي مدني
جماعت دعوت و اصلاح ايران معتقد است، تأسيس و يا مشاركت در سازمانهاي مردمنهاد، يكي از راهكارهاي مناسب براي تمرين عملي مشاركت جمعي و احياي فرهنگ شورايي در جامعه است.
ما بر اين باوريم كه مفهوم"دمكراسي مشورتي" نيز كه در نظريههاي برخي جامعهشناسان بزرگ معاصر تبيين گرديده است، بدون مشاركت و احساس مسؤوليت آحاد جامعه، كاركردي نخواهد داشت و نهادهاي مدني محمل مناسبي براي نيل به اين هدف هستند.
- 1902 بازدید
- 1963 بازدید
- 2058 بازدید
- 1632 بازدید
«إن الله یبعث لهذه الأمة علی رأس کل مائة سنة من یجدد لها دینها»(رواهابوداود) "خداوند در آغاز هر سده، کسی را برای این امت خواهد فرستاد که دینش را برایش تجديد نمايد."
حوزهی جغرافیایی و فکری این مجددان نیز متفاوت و گسترده بوده است. گسترهي جغرافيايي نوسازي ديني، شبه قارهی هند تا مراکش و شمال افریقا را در بر گرفته است. از حيث تنوع رويكرد فكري نيز، برخی از آنان به زدودن غبار خرافات از سيماي عقيدهي صحيح اسلامي در زندگي مسلمانان پرداختهاند. برخی ديگر نوسازیِ جنبههای روانی و درونی امت را، برخی نوسازی جنبههای کلامی را و برخی دیگر تمام جنبههای مطرح در اسلام را در برنامههای خود گنجاندهاند. عمربن عبدالعزیز(101-61ه.ق) نخستین کسی است که از وی در این زمینه نام برده میشود؛ زیرا او به سبب برخوردار بودن از قدرت و حکومت، توانست بسیاری از جنبههای فراموش شده و اهمال شدهی اسلام را دوباره زنده کند. پس از وی به ندرت کسانی یافت میشوند که در کنار برخورداری از قدرت، دغدغهي نوگرایی و احیای دوبارهی جنبههای اهمال شدهی اسلام را داشته باشند. البته "اورنگ زیب" و "سیداحمدبن عرفان شهید" در هند از این سخن مستثنی هستند، ولی جغرافیای کار و میزان تأثیرگذاری آنان آنقدر محدود بوده که عموماً کمتر از آنان یاد میشود.
ابوحامد محمدغزالی(505-450 ه.ق) هرچند از سلسله جنبانانِ جنبش احیاگری به شمار میرود، اما کار او بیشتر در جنبههای عرفانی خلاصه میشد و در کتاب احیاء علومالدین گرچه از غبارزدایی از مفاهیمی مثل توحید، فقه، ذکر و... سخن به میان آورد، اما بازهم نگاه او به جنبههای عرفانی و صوفیانهی قضیه محدود است. حوزهی فعالیت ابنتیمیه(661-728 ه.ق) اما بسی گستردهتر از کسان پیش از خود بود، ولی ناسازگاریهای عالمان قشری و صوفیان درباری و قدرتمندان مصلحتاندیش، درآن زمان به اندیشههای وی اجازهی پرو بال گشودن نداد و در روزگار اخیر هرچند اندیشهی وی جولانی ویژه یافته، اما باز هم نگاه سطحی به آثار و اندیشههای او، خوانِش عصریِ افکار وی را محدود ساخته است.
در این میان کار سیدجمال و محمدعبده و شاگردان مکتب او بسی گستردهتر و روزآمدتر بود؛ ولی شرایط ویژهی جهانی موجب شد تا اندیشههای این مکتب همچنان در سطوح آکادمیک و غیرعملی -به استثنای برخی موارد نادر- باقی بماند. اما در کنار فعالیت جنبش وهابیه در حوزهی مسایل کلامی و جدلی، جنبش اخوانالمسلمین با نگاهی گسترده و فراگیر، قرائتی متفاوت از نوگرایی ارائه کرد. براساس این قرائت، نگاهی کاملاً انعطافپذیر و روادار نسبت به مقولههای طرح شده در گذشته و حال در سطح جهان اسلام و جهان مدرن ارائه شد. در این نگاه هرچند فعالیتهای سازمانی معطوف به اجرای عملی اسلام در سطوح سیاسی و اجرایی است، اما قضیه بیش از آنکه ناظر بر مسایل و فروع جزئی و متغیر باشد، مسایل کلان و کلی موردنظر است و به ویژه هویتسازی برای امت اهمیتی درخور و روزافزون دارد. در کوششهای گذشته و حال، فعالیت اصلی اندیشوران و مجدّدان، گرفتار توالی بیحاصل اندیشهها و فاقد نوآوریهای لازم بوده، ومقولهای بنام نوگرایی در آنها مطرح نبوده است؛ درحالی که در نگرهی اخوان، این مقوله از اولویت ویژه برخوردار است.
راهكار
اجتــهاد
ساز و کار بنیانی ما برای تحقق نوگرایی در مقولهی اجتهاد تبلور مییابد. بدیهی است که اجتهاد به عنوان نظرورزی در متون دینی برای فهم آن و استخراج حکم مسایل نو از آن، هم در سطح نظری و هم در سطح عملی همواره در تاریخ اسلام وجود داشته، اما نگاه ما به این مقوله کاملاً متفاوت از گذشته است؛ نخست از آنرو که حوزهای بس فراخ و گسترده برای آن قایل هستيم و دیگر از آنرو که از همه افراد واجد توانایی علمی میخواهيم با دست یازیدن به آن، به ارائهی راهگشاییهای نو برای مشکلات پدید آمده بپردازند.
مقولهی اجتهاد دو سطح متمایز دارد. یکی سطح نظری و دیگری سطح تطبیقی. مقصود از اجتهاد نظری، کوشش برای فهم متن و روشن ساختن پیام آن در قالب امر و نهی و... است. در این نوع اجتهاد کوشش میشود مفاهیم کلی کشف و روشن شوند و راه خردورزی و اندیشیدن در آنها گشوده شود، ماهیت مفاهیم در تناسب با متن، تبیین و در نتيجه، دلالت مبسوط متن برمفاهیم روشن شود. این کار نیز بایستی درچارچوب ابزارهای فهم و تفسیر صورت پذیرد. این نوع اجتهاد در چارچوب متن صورتبندي ميشود. از سوی دیگر، در مواردی که متن ساکت است، با بهرهگیری از سازوکار اجتهاد و نقطه عزیمت قراردادن قواعد کلی و مقاصد شریعت، استنباط احکام تحقق مييابد. مقصود از اجتهاد تطبیقی، اجرای عملی مواردی است که در سطح فهم انتزاعی از احکام به دست آمدهاند، یعنی انطباق رفتار و سلوک با فهم نظری.
اهمیت اجتهاد تطبیقی از اجتهاد نظری کمتر نیست؛ زیرا مقصود از قانونگذاری جنبهی عملی آن است. درصورت فقدان ساز وکار عملی، هدف اصلي از اجتهاد تحقق نمييابد. البته این قضیه مشروط به میزان تحقق مقاصد قانونگذاری از رابطهی دیالتیک میان حکم انتزاعی و شرایط عینی است.
از سوی دیگر کاربست مقولهی اجتهاد در مواردی که متن دینی برای رخدادی خاص به تعیین حکم پرداخته، در کنار مواردی که متن ساکت است، از الزامات بدیهی تحققِ نگاه نوگرایانه است. بنابراین در فرآیند نوگرایی، نگاهی ویژه و متمایز به مقولهی اجتهاد وجود دارد. در این نگاه در کنار تاریخمند و مقطعی دانستن بسیاری از فتواهای عالمان و مجتهدان گذشته، راه برای نوآوری و ایجاد سازگاری با زندگی مدرن گشوده است.
نظر به گستردگي دستاوردهاي بشر در حوزههاي مختلف، بر اين باوريم كه حفظِ قديمِ اصيل و بهرهگيري از هر جديد مفيد، ميتواند در پاسخگويي به مسايل متنوع روز كارگشا باشد و معتقديم كه مقولهي اجتهاد در عصر حاضر به صورت جمعي و از مجراي مجامع فقهي كارآمدتر است.
در اين ميان، شكلگيري اتحاديههاي بينالمللي، متشكل از انديشمندان و مجتهدان دنياي اسلام از قبيل"اتحاديهي جهاني علماي مسلمين" و" مجمع بينالمللي فقه اسلامي" نويدبخش ايجاد تحول مثبت در اين زمينه است.
- 1814 بازدید
بيگمان انسانها خواهان سعادت هستند و سعادتشان در گرو پیشرفت و دستیابی به آرزوهای ممکن و معقولشان میباشد. از طرف دیگر تمام فعالیتهای هدفمند انسان برای دستیابی به دو مقصود اساسي جلب نفع و دفع ضرر است؛ چرا که نفعطلبی و زیانگریزی ويژگي ذاتی بشر است؛ اما آیا انسانها به تنهایی و بدون همکاری و کمک دیگران قادر به شکوفا ساختن استعدادها و دفع زیان از خود هستند؟
به طور كلي جامعه شناسان بر اين باورند که انسانها برای دستیابی به اهداف خویش نیازمند یاری دیگران هستند و در عين حال به منظور دستيابي افراد به اهدافشان، لازم است که بخشي از آزادیهای خویش را محدود کنند.
از طرف دیگر اگر در جوامع ابتدایی، انسانها توانستهاند به تنهایی به حداقل امکانات لازم برای گذران یک زندگی ابتدایی دست یابند، امروزه با این همه پیچیدگی حاکم بر زندگی انسانها دیگر چنین امري امکانپذیر نیست و انسانها ناگزير از برقراری روابط مبتني بر همکاری با دیگران هستند.
دين مبين اسلام با تعاليم اجتماعي حيات بخش خويش، مسلمانان را به همبستگي، وحدت، تكافل و تعاون فرا ميخواند و تفرق، جمعگريزي و تنازع را منشأ شكست و نابودي ميداند. فراتر از اين، تمام انسانها را در برخورداري از حقوق انساني، يكسان و برابر و همهي آنها را متعلق به يك اصل ميداند. بر اين اساس، ضمن تأكيد بر تعامل مبتني بر "بِرّ" و "قسط"، كه مقدمهي تحقق همبستگي در جامعهي بشري است، ارتباط و شناخت متقابل با ساير تمدنها و فرهنگها را توصيه مينمايد. مسلمانان با التزام به چنين مفاهيمي، هم خود در آرامش زندگي ميكنند و هم در فرايند تحقق صلح جهاني، نقش و وظيفهي خود را ايفا مينمايند.
ما بر اين باوريم كه علم و فرهنگ کنونی جهان از آن تمام ملتهایی است که هزاران سال برای پرورش آن رنج کشیده و آن را بارور ساختهاند و بر اساس سنت تداول، در ميان تمدنها دست به دست گشته است؛ بنابراين فخرفروشی در برابر همدیگر و استفادهي ابزاري از تكنولوژي، به منظور سيطره بر ساير ملتها، قبل از هر چیز به علم و پیشرفتی آسیب میرساند که دستاورد مشترك همهي انسانهاست.
معتقدیم که تلاش برای از بین بردن تمامی تمدنها، ادیان و فرهنگها از طرف یک دین یا فرهنگ یا تمدن خاص، به فرض تحقق، تنها منجر به تشنج و ناآرامی جهان خواهد شد و نتيجهاي جز عقبماندگی برای دستهای و پیشرفت نامتوازن برای دستهای دیگر به بار نخواهد آورد.
بر اساس آموزههاي قرآن و سنت، بر اين باوريم كه رابطهي مسلمانان با غيرمسلمانان مبتني بر صلح است، مگر با كساني که پیمان شکستهاند و مسلمانان را آواره و دربدر کردهاند و نخستین بار آغازگر جنگ بودهاند.
راهکارها
ما برای دستیابی هر چه بیشتر ملتها، احزاب و گروههای مختلف به همبستگی مطلوب، راهکارهای زیر را مناسب میدانیم:
مشارکت عادلانه
با اندک تاملی در احوال کنونی حاکم بر جهان در مییابیم که علت بسیاری از تنشها به حذف گروهها وکسانی از صحنه بر میگردد که نه به حقوق خویش دست یافتهاند و نه اجازه دفاع از خود و تلاش برای دستیابی به حقوق و اهدافشان به ایشان داده میشود. ما براین باوریم که حتی بخش عمدهي علل تشنج موجود در روابط اسلام و غرب نه به اختلاف عقیده و دین بلکه به عدم توازن در نظام حاکم بر روابط میان آنها بر میگردد و اگر بستر مشارکت فعالتر مسلمانان درعرصه بینالملل، با برقراری مساوات در اطلاعرسانی و عدم تحریف حقایق و واقعیات و... فراهم شود، بخشي از آن عدم توازن جبران ميشود و بیترديد روحیه تفاهم و همکاری و احساس مسؤولیت متقابل بیشتری حکمفرما خواهد شد.
در عرصه داخلی کشورها هم معتقدیم که تکروی احزاب و گروهها، طرح ادعای نمایندگی همهی مردم و تلاش برای خاموش کردن و یا کماثر کردن صدای منتقداني که آنها هم در راه تلاش برای سعادت مردم گام بر میدارند، باعث مهآلود و تیره و تار شدن فضای روابط میان احزاب و در نتیجه قشرهای مختلف مردم است.
ما معتقدیم خدمت کردن به مردم زمانی برای تمام احزاب و تشکلها به طور مطلوب میسر میشود که در حد امكان از حق موجودیت و مشارکت فعال همدیگر در تمام عرصهها دفاع کنند، که بيترديد با این کار علاوه بر تقویت روحیه خدمتگذاری در دیگران، جایگاه خود را نیز تثبیت خواهند کرد و دلسوزی و صداقت ایشان بیشتر برای مردم اثبات میشود.
تاکید بر منافع مشترک
هم فکری و هم عقیده بودن بی شک یکی از موثرترین عوامل همبستگی است و تلاش برای حفظ اندیشه و عقیده مشترک میان یک گروه هم تلاش برای حفظ یک مصلحت مشترک به شمار ميرود؛ اما برای حفظ وجود چندصدایی و تکثر در جامعه و تکامل گروههای متعدد فعال در عرصههای مختلف لازم است، گاهی اختلاف نظرهای موجود در ابعاد مختلف دینی، ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی و... نادیده گرفته شده و روی وجوه مشتركي تاکید شود که سود و منفعت همه یا اکثریت افراد جامعه و گروههای فعال را دربردارد. برای دستیابی به همبستگی مطلوب، بهتر است نقاط مورد اختلاف کمتر برجسته شود؛ چون در این صورت مردم هم نقاط اشتراک موجود میان خود را فراموش میکنند و هم به سبب در گیری بر سر نقاط اختلاف از دست یابی به اهداف خود باز میمانند و در یک جمله میتوان گفت که همه زیان میبینند.
- 2742 بازدید
- 2538 بازدید