وسطیت و نشانههای آن
وسطیت در لغت: لازم است پیرامون مفهوم وسطیت بحث لغوی مستندی ارائه دهیم؛ مشهور است که واژهی وسطیت مصدر صناعی از کلمهی وسط است و وسط مشتق از وسَط یسِط سطة بر وزن وعد یعد عدة است.
ریشهی وسط به صورت اسم و فعل و صفت در قرآن وارد شده است:
«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً» [بقرة: ۱۴۳]. بدین گونه شما را امتى میانه قرار دادیم.
حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى «[بقرة: ۲۳۸]. بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید.
» قَالَ أَوْسَطهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُـــــمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ «[قلم: ۲۸]. خردمندترینشان گفت: آیا به شما نگفتم: چرا خدا را به پاکى نمىستایید؟
» فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «[عادیات: ۵]. و بدان [هجوم]، در دل گروهى درآیند.
» مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ «[مائدة: ۸۹]. از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مىخورانید.
در معجم الفاظ قرآن چاپ مجمع اللغة العربیة در قاهره آمده است: وسطَ الشیءَ یسِطه وسطاً و سِطةً: در میان دو طرف چیزی قرار گرفت؛ در وسط راه ایستادم، در وسط قوم بودم.
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً * فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً [عادیات: ۴، ۵].
و با آن [یورش]، گردى برانگیزند، و بدان [هجوم]، در دل گروهى درآیند،
اوسط اسم تفضیل از وسط و مؤنثش وسطی است. اوسط نزدیکترین معنی به اعتدال و میانهروی و دوری از غلو در نیکی و بدی و مانند آن را نشان میدهد. یکی دیگر از معانی افضل وسط چیزی است که از عوارض اطراف محفوظ است.
وسطی به معنی واقع شدن در میان دو چیز است؛ همان گونه که دربارهی اوسط اشاره شد به معنی فضلی نیز هست.
أوسط:» فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ «[مائدة: ۸۹].
و کفارهاش خوراک دادن به ده بینواست -از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مىخورانید.
منظور مقداری است که به اعتدال نزدیکتر است و در بین اسراف و صرفهجویی قرار دارد.
اوسطهم:» قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُـــــمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ «[قلم: ۲۸].
خردمندترینشان گفت: آیا به شما نگفتم: چرا خدا را به پاکى نمىستایید؟
منظور کسی که نظرش از آن دو بهتر بود.
الوسطی:» حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى «[بقرة: ۲۳۸]. بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید.
یعنی نماز میانه که همان نماز عصر است و بین دو نماز در روز و دو نماز در شب قرار دارد. همچنین در این باره گفتهاند وسطی یعنی فضلی یا بهترین نماز که فقیهان در تعیین دقیق آن اختلاف دارند.
الوسط للشیء: میان دو طرف؛ وسط در فضایل و زمانی به کار میرود که در میان دو طرف رذیله واقع شده باشد. شجاعت وسط ترس و بیباکی است و به همین ترتیب سایر فضایل. همچنین وسط را صفتی دانستهاند که آراسته به فضایل و به معنای برتر و بهتر است. چنین کسی باید در قضاوت و شهادت عادل باشد و این صفت با نگاه به اصل آن در موصوف یکسان است و با تغییر آن دگرگون نمیشود. میگویند: انسان وسط و امت وسط.
در مفردات القرآن:
راغب در مفردات القرآن میگوید:
وسط الشیء: چیزی که دو طرف همسان داشته باشد و در کمیت متصل به هم مانند جسم واحد تصور میشود: وسطه صلب: وسط آن سخت است و ضربت وسط رأسه: وسط سرش را زدم.
وسط به سکون در کمیتهای غیر متصل به کار میرود مانند چیزی که میان دو جسم قرار میگیرد: وسط القوم کذا: وسط قوم چنان است.
گاهی وسَط برای چیزی به کار میرود که دو طرف نکوهیده دارد و برای رعایت حد وسط به دور از افراط و تفریط به کار میرود و به نیکی و عدالت ستوده میشود:» وکذلک جعلناکم أمة وسطاً «. [۱] یا» قال أوسطهم «
گاهی نیز برای چیزی به کار میرود که یک طرف پسندیده و یک طرف ناپسند دارد مانند خیر و شر. [۲]
سخن ابن اثیر:
ابن اثیر در ریشهی» و س ط «در» النهایه فی غریب الحدیث و الأثر «مینویسد:
گفتهاند:«خیر الأمور أوسطها»[۳] هر صفت پسندیدهای دو طرف نکوهیده دارد؛ مثلا بخشش در میان خساست و اسراف قرار دارد و شجاعت در میان ترس و بیباکی. انسان مأمور است از تمام صفات ناپسند دوری کند و هر اندازه از آن صفت دوری کند از آن عاری میشود. دورترین جهتها و اندازهها و معانی از هر دو طرف وسط آن است که از دو طرف بسیار دور است. اگر در وسط قرار گیرد به اندازهی ممکن از اطراف نکوهیده دور خواهد بود. [۴]
فرهنگ لغتهای بزرگ:
علامه زبیدی در قاموس در شرح ریشهی وسط سخن فراوان گفته است؛ به طوری که در نوشتن تاج العروس شانزده صفحه را بر اساس چاپ کویت به این کلمه اختصاص داده است و از علمای زبان و شرحنویسان نقل قولهای مهمی آورده است که معنایش را به خوبی شرح میدهد: ایشان به نقل از ابن البری مینویسد: بدان که وسط اسمی است برای بخشی که در میان دو طرف قرار دارد مانند: وسط ریسمان را گرفتم؛ نیزه را از وسط شکستم. وسط خانه نشستم. ضرب المثل» یرتقی وسطا ویربض حجرة «هم از این دسته است یعنی در میان چراگاه و بهترین قسمت آن میچرد تا زمانی که مردم در امان باشند اما اگر به بلایی دچار شدند از آنان دوری میگزیند و جای دوری اختیار میکند. وسط بر وزن مخالف معنایی آن یعنی طرف هم آمده است؛ زیرا در بسیاری از وزنها ضد یک اسم بر وزن خودش میآید مانند: جوعان و شعبان و طویل و قصیر.
همچنین مینویسد: بدان که وسط گاهی به عنوان صفت میآید اگر چه در اصل اسم است؛ از جهت اینکه وسط چیزی بهترین آن است مانند وسط چراگاه بهتر از اطرافش است. یا وسط شتر برای سواری بهتر از دو طرف آن است. در حدیث نیز آمده است:» خیار الأمور أوسطها «بهترین کارها میانهی آن است.
شاعر میگوید: إذا رکبت فاجعلانی وسطاً» هرگاه سوار مرکب شدید مرا در وسط قرار دهید.
حال که وسط یک چیز بهترین آن است این کلمه میتواند صفت هم واقع شود مانند: «وکذلک جعلناکم أمة وسطاً» یعنی امت معتدل؛ این تفسیر وسط و معنای حقیقی آن است و اسمی برای دو طرف یک چیز و از جنس آن است. [۵]
زجاج دربارهی این آیه میگوید: در این باره دو دیدگاه وجود دارد: برخی گفتهاند امت وسط یعنی امت معتدل و برخی نیز گفتهاند یعنی امت برگزیده؛ دو واژهی مختلف با معنی همسان. زیرا عدل خیر است و خیر عدل است. در قاموس مینویسد: وسط چیزی ما بین دو سوی آن است:
إذا رحلت فاجعلونی وسطاً إنی کبیر لا أطیق العنّدا
هرگاه به سفر رفتم مرا در وسط قرار دهید و از من محافظت کنید چرا که من مرد کهنسالی هستم و میترسم وقتی تنها یا از شما جلوتر باشم یا عقبتر بمانم شترم رم کند و مرا بر زمین زند.
وسیط: میانجی میان دو دشمن و در فرهنگ العباب به معنی میانجی میان دو قوم آمده است.
وسوط الشمس: قرار گرفتن خورشید در وسط آسمان.
واسطة القلادة: مهرهای که در وسط زنجیر قرار دارد و بهترین مهرهی آن است.
دین وسوط: دینی که در میان افراط و تفریط است.
واسط: شهری که حجاج ثقفی آن در بین کوفه و بصره بنا کرد و به همین خاطر واسط نام دارد زیرا در میان دو این دو شهر قرار دارد و با هر کدام پنجاه فرسخ فاصله دارد. [۶]
در لسان العرب هم مانند تاج العروس آمده است.
زمخشری در «اساس البلاغه» مینویسد: خلاصهی آنچه در اینجا آوردهایم از این قرار است: وسط: جلس وسط الدار و ضرب وسطه و أوساطهم و اوسط اولاده و وسطی بناته.
وسط القوم و توسطهم: در وسط آنان قرار گرفت. توسطت الشمس فی السماء: خورشید در وسط آسمان قرار گرفت. وسّط القوم: بین دشمنان میانجیگری کرد وستطه: دستگیرهی قلاده.
سپس مینویسد: در مجاز میخوانیم: هو وسط فی قومه و سِطة و وسیط فیهم؛ (او میان قوم و میانجی آنان است) وقد وُسِط وساطة (میانجیگری کرد) و هم وسط و وساط (آنان برگزیدگان هستند) همانند: «وکذلک جعلناکم أمة وسطاً» زهیر میگوید:
همُ وسطٌ یرضى الأنامُ بحکمهم إذا نزلت إحدى اللیالی بمُعظَمِ!
آنان برگزیدگانی هستند که مردم از حکمشان رضایت دارند اگر شبی از شبها دار حادثه شوند.
اعرابی به حسن گفت: دین معتدلی به من بیاموز که نه دچار افراط شوم و نه سرنگون. [۷]
برخی از معانی وسط و توسط که در فرهنگهای لغت آمده است: توسّط فلان: یعنی چیزی بین خوب و بد را انتخاب کرد و این معنا عرفاً به کار میرود. این به دور از وسطیتی است که ما به دنبال آن هستیم زیرا منظور ما از وسطیت بهترین چیز است. این به موفقیت با نمرهی ممتاز و عالی شباهت دارد بر خلاف وسط به معنایی که ما به آن اشاره کردیم که شبیه نمرهی قبولی است.
با توجه به کلام اهل لغت و اشعار شعرا و توضیحات اهل علم و ادب باید گفت: معنای وسط – که وسیطه هم جزء آن است – در اصل یعنی بودن در جای وسط به دور از تأثیر دو طرف یا اطراف؛ زیرا وسط محفوظ و در میان دو طرف قرار دارد؛ در نتیجه از عوارض اطراف و خطرات و آفات آن به دور است. غیر از این به معنی عدل و برگزیده هم آمده است و به گفتهی زمخشری مجاز است.
این معنا از وسطیت که در میان گشت و گذار در متون لغت به دست آمده است، اصل معنای شرعی و اسلامی آن است که ما انتخاب کردهایم و تمام دلایل معتبر شرعی از کتاب و سنت بر این دلالت میکند و در فصل آینده نیز به آن خواهیم پرداخت.
مفهوم وسطیت
پس از بیان مفهوم وسطیت از جهت لغوی لازم است که به مفهوم شرعی یا اسلامی این اصطلاح اشاره کنیم. سالها پیش در بیان مفهوم وسطیت، ویژگیها و مصادیق آن مطالبی نوشتم و در کتاب «الخصائص العامة للإسلام» وسطیت را یکی از بارزترین ویژگیهای اسلام برشمردم و از آن به توازن یا اعتدال هم یاد کردهام. منظور ما از وسطیت اعتدال بین دو چیز است به طوری که یکی از دو طرف نتواند به تنهایی تأثیرگذار باشد و دیگری را به حاشیه براند و نتواند بیش از حقش را دریافت کند یا بر دیگری طغیان کند.
مثال دو طرف متقابل: ربانی و انسانی، روحی و مادی، اخروی و دنیوی، وحیانی و عقلی، گذشته و آینده، فردی و اجتماعی، واقعی و آرمانی، ثابت و متغیر، نص و اجتهاد، ظاهری و مقاصدی، اثر و نظر و امثال اینها. معنای توسط یا توازن آن است که به هر طرف مجال داده شود و با «قسط» یا «قسطاس مستقیم» (ترازو) بدون سستی و کاستی به دور از افراط و تفریط یا زیان و سرکشی از حقش برخوردار شود. خداوند متعال نیز در کتاب ارجمندش آورده است:
(وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ * وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ) [الرحمن: ۷-۹].
و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت،
تا مبادا از اندازه درگذرید.
و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید.
این وسطیت است که قسط را در میان دو چیز متضاد و متقابل بر پا میکند بدون سرکشی یا زیان؛ به طوری که بتوان در میان آن به توافقی دست یافت که یکی از طرفها بر دیگری طغیان نکند. مانند کسی که میخواهد دو حسن دنیا و آخرت را با هم جمع کند یا بین دو نور وحی و عقل توافق ایجاد کند: نور علی نور.
ناتوانی انسان در ایجاد سیستم متوازن
توازن و تعادل در حقیقت بزرگتر از آن است که انسان با عقل محدود و دانش اندک خود بتواند آن را ایجاد کند تا چه رسد که بخواهد بر گرایشها و خواستها و جهتگیریهای شخصی و خانوادگی و حزبی و منطقهای و نژادی تأثیر گذارد و با احساس یا بدون احساس بر آن چیره شود. به همین خاطر برنامه یا سیستمی که توسط بشر به صورت فردی یا گروهی ساخته میشود از افراط و تفریط خالی نیست و استقرای واقعیت و مطالعهی تاریخ هم بر این امر دلالت میکند. تنها خداوند است که میتواند حق هر چیزی را – مادی یا معنوی – را با حساب و کتاب ادا کند؛ اوست که هر چیزی را بدان سان که درخور آن بوده ساخته و پرداخته است و از هر چیزی آگاه است؛ هر چیزی را شمار کرده است و علم و رحمتش همه را فرا گرفته است. پس عجیب نیست که این توازن دقیق را در آفریدههای الهی مشاهده میکنیم و در تمام اوامر الهی میبینیم. او صاحب خلق و امر است و مسألهی توازن از امر خدا و قانون هدایت و دین حق یعنی در رسالت اسلام و برنامهی آن برای زندگی وام میگیرد. همانند جهان هستی که پرداختهی دست توانمند خداوند است و میبینیم که چگونه همه چیزی را به دقت آفریده است.
پدیدهی توازن در تمام هستی
وقتی به جهان پیرامون نگاه میکنیم از کوچکترین ذرهای که میشناسیم و بزرگترین آنکه کهکشان است و اطلاعی از آن نداریم، میبینیم که همه چیز به مقدار و میزان است و از مدار خود خارج نمیشود و از مقدار خود فراتر نمیرود؛ هیچ چیز تصادفی عمل نمیکند بلکه بر اساس قانون و مقررات خاصی حرکت میکند:
«وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» [فرقان: ۲]
و هر چیزى را آفریده و بدان گونه که درخور آن بوده اندازهگیرى کرده است.
«وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ» [رعد: ۸]
و هر چیزى نزد او اندازهاى دارد.
شب و روز، تاریکی و روشنی، سردی و گرمی،تر و خشک، گازهای گوناگون، ستارهها و سیارهها، جمادات و گیاهان، حیوان و انسان، خزندگان و پرندگان و حشرات و آبزیان و... همه و همه به مقدار و میزان و از روی حساب حرکت میکنند. چیزی از آنها بر دیگری تجاوز نمیکند و از مقدارش خارج نمیشود. [۸] همچنین آفتاب و ماه و ستارگان و دیگر مجموعههای هستی در مدار خود شناورند و به دور فلک میگردند بدون اینکه یکی با دیگری برخورد کند یا از مدارش خارج شود:
«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» [قمر: ۴۹]
ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریدهایم.
«مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ» [ملک: ۳]
در آفرینش آن [خداى] بخشایشگر هیچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمىبینى.
«الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» [الرحمن: ۵]
خورشید و ماه بر حسابى [روان]اند.
«لا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» [یس: ۴۰]
نه خورشید را سزد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى جوید، و هر کدام در سپهرى شناورند.
وسطیت ویژگی بارز امت اسلامی
اسلام از امت مسلمان میخواهد پدیدهی توازن هستی را در زندگی و اندیشه و رفتار خود پیاده کند و با این کار از سایر امتها متمایز شود؛ خداوند با توجه به این ویژگی بارز، امت اسلام را مورد خطاب قرار داده و فرموده است:
«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» [بقره: ۱۴۳]
و بدین گونه شما را امتى میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر بر شما گواه باشد.
وسطیت امت اسلامی از وسطیت دین و رسالت او یا از وسطیت برنامه و نظام آن وام میگیرد؛ برنامهی وسط برای امت وسط است؛ برنامهی اعتدال و توازنی که از افراط و تفریط و غلو و تقصیر در عقاید و احکام و شعائر و ارزشها و مفاهیم و معیارها و آداب و رسوم و احساسات و عواطف و روابط آن به دور است. حکمت خداوند بر این بوده است که وسطیت را شعار مشخص امت اسلام به عنوان واپسین امت و صفت اصلی این رسالت که آخرین رسالت آسمانی است قرار داده است و خاتم پیامبران را برای همهی مردم و مایهی رحمت برای همه جهانیان برانگیخته است.
وسطیت سزاوار رسالت جاودان
در رسالت مرحلهای که در چارچوب زمانی محدود است جایز است افراط در یک مسأله را با افراط متقابل معالجه کند؛ اگر در دعوت به واقعگرایی مبالغه کند میتوان با زیادهروی در دعوت به آرمانگرایی در مقابل آن ایستاد. اگر در گرایش مادی غلو کند میتوان با رو نمودن به عکس آن یعنی جنبهی روحی نسبت به آن واکنش نشان داد؛ امری که در دیانت مسیحی شاهد هستیم؛ مسیحیان در برابر گرایش مادی یهود و رومیان زمان خود به روحانیت روی آوردند. اگر دعوت مرحلهای نقش موقتش را ایفا کند و جلوی افراطگرایی را بگیرد – اگر چه با غلوی همانند آن – ناگزیر باید به حد وسط و راه اعتدال بازگردیم تا دو کفهی ترازو با هم برابر شود. این کارکرد رسالت اسلام به عنوان یک رسالت جهانی و جاودانی است. زیرا پس از محمد [صلی الله علیه و سلم] پیامبری نخواهد آمد و پس از قرآن کتابی نازل نخواهد شد. نه پس از اسلام دین و شریعتی خواهد آمد و نه پس از امت اسلام امتی که رسالت ربانی را برای مردم به ارمغان آورد.
معانی دیگر وسطیت
وسطیت معانی و مفاهیم دیگری هم دارد که از اهل دانش و بینش پنهان نیست؛ این معانی برنامه و رسالت اسلام و امت اسلامی را متمایز میکند و آن را سزاوار سروری و جاودانگی میسازد.
الف: وسطیت به معنای عدالت
یکی از معانی وسطیت که در آیهی کریمه به آن توصیف شده است و به درجهی شاهد و الگو برای تمام بشریت نایل آمده است، عدالتی است که لازمهی قبول شهادت شاهد است. اگر شاهد عادل نباشد شهادتش مردود است اما شاهد عادل و حاکم عادل مورد پسند و رضایت همهی مردم هستند.
در آیهی یاد شده پیامبر اسلام وسط را به عدالت معنا کرده است؛ امام احمد و امام بخاری از ابی سعید خدری روایت کردهاند که رسول خدا وسط را در اینجا به عدالت تفسیر کرده است. [۹] معنی عباراتی چون عدالت و وسطیت و توازن به هم نزدیک است؛ زیرا عدالت در حقیقت قرار گرفتن میان دو طرف یا طرفهای درگیر است بدون گرایش به یک طرف یا جانبداری از آن. به عبارت دیگر توازن میان طرفهای گوناگون به طوری که حق هر بدون کم و کاست و تبعیض عطا شود. زهیر گفته است:
همُ وسطٌ یرضى الأنامُ بحکمهم * إذا نزلت إحدى اللیالی بمُعظَمِ
آنان میانهروانی هستند که مردم به حکمشان رضایت میدهند اگر شبی دچار حادثه شوند.
آنان را به عدالت و قسط عدم تبعیض توصیف میکند.
مفسران در تفسیر «أوسطهم» در آیهی «قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُـــــمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ» گفتهاند: یعنی عادلترین آنان. [۱۰] امام رازی نیز در تفسیر خود با تأکید بر این معنی مینویسد: عادلترین بخش هر چیز وسط آن است زیرا حکم آن با سایر طرفها برابر و متعادل است. [۱۱]
ابو سعود نیز مینویسد: وسط در اصل اسمی است که نسبت اطراف در آن برابر است مانند مرکز دایره؛ سپس این کلمه برای ویژگیهای بشری به عاریه گرفته شده است تا آن ویژگیها برای دو طرف افراط و تفریط در حد وسط قرار گیرد. [۱۲] پس وسط یعنی عدالت و اعتدال و به عبارت دیگر یعنی تعادل و توازن بدون گرایش به سمت غلو یا تقصیر.
ب: وسطیت به معنی استقامت
وسطیت به معنی استقامت بر روش و دوری از انحراف از آن نیز آمده است؛ منهج و روش مستقیم و به تعبیر قرآن «صراط مستقیم» از نگاه مفسران راه راستی است که در وسط راههای منحرف و پر پیچ و خم قرار دارد؛ پس اگر فرض کنیم خطهای زیادی دو نقطه را به هم وصل میکنند، خط راست خطی است که در وسط خطوط منحنی رد میشود. بودن خط وسط در میان خطهای کج و پر پیچ و خم ضرورتاً این را میرساند که امتی که در مسیر آن قرار دارد باید در وسط امتهای دیگر باشد. [۱۳]
اینجاست که اسلام به انسان مسلمان یاد داده است تا هر روز دست کم هفده بار به عدد رکعتهای نمازهای پنج-گانه از خداوند طلب هدایت به راه راست کند: «اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» تنها اسلام است که از مزیت وسطیت برخوردار است اما سایر ملتها از اصل وحیانی خود منحرف شدهاند و ساخته و پرداختهی تصور درونی انسانها هستند.
در تفسیر مأثور آمده است که منظور از «مغضوب علیهم» یهود و منظور از «ضالین» نصارا هستند [۱۴] به این معنی که یهود و نصارا نماد افراط و تفریط در بسیاری از مسایل هستند؛ یهود پیامبران را به قتل رساندند اما نصارا آنان را تا مقام الوهیت بالا بردند؛ یهود در تحریم اشیاء زیادهروی کردند اما نصارا در حلال دانستن اشیاء تا جایی که گفتند هر چیز پاکی برای پاکان است. یهود در جانب مادی غلو کردند اما نصارا در آن دچار تقصیر شدند. یهود در ارزش دادن به آداب و رسوم در شعائر عبادی افراط کردند اما نصارا در آن دچار لغو شدند.
بنابراین یهود جزء غضب شدگان هستند زیرا مرتکب کبائر زیادی شدند حتی در برابر خدا نیز گردنکشی کردند و گفتند: دست خدا بسته است؛ بر پیامبران خدا تعدی کردند و شماری از آنان را تکذیب و شماری را نیز کشتند. نصارا هم از راه حق منحرف شدند و آن با بتپرستی رومیان مخلوط کردند به همین خاطر جزء گمراهان شدند. اسلام انسان مسلمان را برحذر میدارد که به هیچ یک از این دو گروه نزدیک نشود و شیوهی اعتدال یا راه راست را در پیش گیرد راهی که تمام بندگان مقرب خدا و کسانی که از نعمت برخوردار هستند از پیامبران و صدیقین انبیاء و صالحین آن را پیمودهاند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه دربارهی وسطیت امت و دور ماندن از غلو و تقصیر امتهای پیشین سخن زیبایی دارد؛ ایشان در کتاب «الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح» مینویسد: خداوند ویژگیهای خاصی به پیامبرش محمد داده بود که با آن بر تمام انبیاء و مرسلین برتری داشت؛ برای او شریعت و آیینی قرار داده بود که بهترین کامل-ترین است. امت محمدی را بهترین امتی دانسته است که به سود آدمیان آفریده شدهاند؛ آنان را از میان اختلافاتی که اقوام پیشین داشتهاند به سوی کتاب خدا و رسول او رهنمون کرده است و آنان را امت وسط و امت معتدل و برگزیده قرار داده است.
این امت در توحید آفریدگار و اسماء و صفات او، در ایمان به پیامبران و کتابهای آسمانی و شرایع دینی و در امر به معروف و نهی از منکر راه میانه را پیمودهاند. آنان را به نیکی فرمان داده و از بدی باز داشته است و پاکیها را بر آنان حلال و ناپاکیها را حرام کرده است. چیزی از پاکیها را بر آنان حرام نکرده است آن گونه که بر یهود حرام کرده بود و چیزی از ناپاکیها بر آنان حلال نکرده است آن گونه که نصارا بر خود حلال کردند. باب طهارت و نجاست را بر آنان تنگ نکرده است آن گونه که بر یهود تنگ کرد؛ بیوضویی و بیغسلی را از آنان رفع نکرده است آن گونه که نصارا از خود رفع کردهاند؛ زیرا آنان طهارت از جنابت و وضو برای نماز و پرهیز از نجاست در نماز را واجب نمیدانستند بلکه بسیاری از پارسایانشان آلوده شدن به نجاست را از انواع تقرب و طاعت میدانستند چنان که در فضایل راهب گفتهاند فلان راهب چهل سال است که آب به بدن خود نزده است. [۱۵] به همین خاطر ختنه را با اینکه سنت ابراهیم و پیروان او بود ترک کردند. در میان یهود رسم بر این بود که با زن حائض غذا نمیخوردند و با او در یک خانه نمینشستند در مقابل نصارا آمیزش با حائض را حرام نمیدانستند.
یهود به پاک کردن نجاست باور نداشتند و اگر قسمتی از لباسشان آلوده میشد آن را با قیچی میبریدند؛ در عوض نصارا چیزی به عنوان نجس نداشتند که خوردنش حرام باشد یا نماز خواندن با آن را حرام بدانند. [۱۶]
مسلمانان در شریعت هم حد وسط را مراعات میکنند؛ ناسخ را به خاطر منسوخ انکار نمیکنند کاری که یهود میکردند؛ از اصل شریعت چیزی را تغییر نمیدهند و همانند نصارا چیزی را که خداوند اجازه نداده است وارد دین نمیکنند. مانند نصارا در شأن انبیاء و صالحین غلو نمیکنند و مانند یهود آنان از حقوقشان محروم نمیکنند. برای آفریدگار صفات مخلوق قایل نیستند و نواقص و معایب بشری مانند فقر و بخل و ناتوانی را به او نسبت نمیدهند کاری که یهود میکردند. از سوی دیگر همانند نصارا ویژگیهای خالق را به مخلوق نمیدهند و مانند یهود از بندگی خدا سر باز نمیزنند و مانند نصارا در عبادت خدا کسی را شریک نمیگیرند. [۱۷]
ج: وسطیت نشانهی خیریت
وسطیت نشانهی خیریت و مظهر فضلیت و امتیاز مادی و معنوی است؛ در مسایل مادی میبینیم بهترین مهرههای گردنبند مهرههای میانی هستند؛ همچنین رئیس قوم در وسط جای میگیرد و پیروانش در پیرامون. در امور معنوی نیز اعتدال همواره بهتر از افراط و تفریط است.
به همین خاطر عربها در حکمتهای خود گفتهاند: «خیر الأمور أوسطها» بهترین کارها میانهروی است و ارسطو میگوید: فضیلت میان دو امر نکوهیده است. ابن کثیر در تفسیر «أمتا وسطا» مینویسد: وسط در اینجا به معنی برگزیده و بهتر است؛ همان طور که گفتهاند «قریش أوسط العرب نسبا و دارا» قریش به لحاظ نسب و خانه بهترین عرب بودند و رسول خدا وسط قوم یعنی شریفترین آنان به لحاظ نسب بود. «الصلاة الوسطی» هم از همین آمده است یعنی بهترین نمازها. [۱۸] جای شگفتی نیست که خداوند امت اسلام را به وسطیت و نیز به خیریت ستوده است و در واپسین کتاب آسمانی خطاب به این امت فرموده است:
«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» [آل عمران: ۱۱۰]
شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شدهاید: به کار پسندیده فرمان مىدهید، و از کار ناپسند بازمىدارید، و به خدا ایمان دارید.
خداوند این امت را به خیریت توصیف کرده است زیرا امتی است که برای خود آفریده نشده است بلکه آفریدگار جهان آن را برای مردم آفریده است؛ برای کل مردم نه تنها برای غرب یا شرق و برای هدایت و سود مردم و اصلاح و رستگاری آنان آفریده است.
د: وسطیت امنیت میآورد
وسطیت به انسان امنیت میدهد و او را از خطرات به دور میدارد؛ اطراف هر چیز بر خلاف وسط معمولاً بیشتر در معرض خطر و فساد قرار دارد؛ پس وسط همواره تحت حفاظت است و شاعر میگوید:
کانت هی الوسط المحمی فاکتنفت * بها الحوادث حتى أصبحت طرفًا
او در وسط قرار داشت و در حفاظت بود اما بعداً در اثر حوادث به حاشیه رانده شد.
نظام وسط، برنامه وسط و امت وسط نیز این چنین است.
به همین خاطر میبینیم که در بیشتر حکمتها و مثلها از افراط برحذر داشتهاند زیرا افراط سبب تباهی است؛ معمولاً به وسط سفارش میشود که در وسط ماندن سبب حفاظت و بقا است. گفتهاند: خیس مباش که کم میشوی و خشک مباش که میشکنی؛ شیرین نباش که بلعیده میشوی و تلخ هم مباش که دور انداخته میشوی.
هـ: وسطیت نشان قدرت است
وسطیت نشان دهندهی قدرت است؛ وسط مرکز ثقل نیرو است و میبینیم جوانی که دورهی نیرومندی است در میان دو ضعف قرار دارد: ضعف کودکی و ضعف پیری! خداوند متعال هم به این مهم اشاره کرده و فرموده است:
«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَشَیْبَةً» [روم: ۵۴]
خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید، آنگاه پس از ناتوانى قوّت بخشید، سپس بعد از قوّت، ناتوانى و پیرى داد.
خورشید هم در وسط روز گرمتر از اول یا آخر روز است.
و: وسطیت مرکز وحدت است
وسطیت مرکز وحدت و محل تلاقی است؛ زمانی که طرفهای متعدد و بیشماری داشته باشیم، همه دارای یک وسط هستند و همهی طرفها میتوانند در نقطهی وسط به هم برسند؛ وسط مرکز است و این در مسایل مادی و معنوی به طور یکسان صادق است. مرکز دایره در وسط قرار دارد و خطوط پیرامون میتوانند از آن نقطه به طور مشترک عبور کنند. تفکر وسط میتواند محل همگرایی افکار افراطی و نقطهی توازن و تعادل باشد. تعدد و اختلاف فکری در صورت افراطگرایی اجتنابناپذیر است و تندی و شدت آن به میزان این افراطگرایی است. اما اعتدال و توسط راه وحدت فکری و مرکز و منبع آن است. به همین خاطر مذاهب و افکار تندرو باعث اختلاف و دوگانگی در میان امت میشوند و مذاهب معتدل غالبا از این آفت به دور هستند.
به خاطر این مزایای وسطیت است که این صفت یکی از صفات کلی اسلام به شمار میرود و در تمام بخشهای آن آشکارا مشاهده میشود. [۱۹]
منابع
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] معجم الفاظ القرآن (۲/۸۴۸) چاپ مجمع اللغة العربیة؛ چاپ دوم.
[۲] مفردات القرآن؛ راغب اصفهانی ص ۸۶۸، ۸۶۹ چاپ دار القلم.
[۳] به نظر ابن اثیر این جمله حدیث است اما برای محدثان ثابت نشده است؛ صحیح آن است که این سخن مطرف بن عبدالله بن شخیر از تابعیت باشد: به روایت ابن ابی شیبه در الزهد (۳۶۲۷۶) و تفسیر طبری (۳۰۰/۱۹) به نقل از یزید بن مره جعفی و ابن سعد در طبقات با اسناد صحیح به نقل از مطرف (۱۴۲/۷) و بیهقی در الشعب (۳۸۸۸).
[۴] النهایة فی غریب الحدیث (۵/۱۸۴ (.
[۵] تاج العروس (۲۰/۱۷۵)، (۱۷۴).
[۶] ن. ک: تاج العروس (۲۰/۱۶۷-۱۸۳) چاپ کویت.
[۷] أساس البلاغة (۲/۵۰۵) چاپ دار الکتب المصریة.
[۸] توفیق حکیم ادیب بزرگ عرب به این موضوع پرداخته و نظریهی موسوم به تعادلی خود را در این باره آورده است. ایشان مذهبش را در ادبیات و هنر و فرهنگ بر این بنا نهاده است. در سخن از ویژگی وسطیت در کتاب خصائص العامة للإسلام چاپ کتابخانهی وهبه و مؤسسة الرساله به این مطلب اشاره کردهام.
[۹] بخاری در أحادیث أنبیاء (۳۳۳۹)، أحمد در مسند (۱۱۲۷۱) وترمذی در تفسیر القرآن (۲۹۶۱) از أبو سعید خدری.
[۱۰] ن. ک: تفسیر طبری (۱۲/۱۹۳)، تفسیر ابن کثیر (۴/۵۲۱) وتفسیر قرطبی (۲/۱۴۸).
[۱۱] ن. ک: تفسیر فخر رازی (۴/۱۰۸، ۱۰۹) چاپ المصریة ۱۳۵۴هـ (۱۹۳۵م).
[۱۲] تفسیر أبی سعود (۱/۱۲۳) چاپ صبیح.
[۱۳] همان.
[۱۴] به روایت احمد در مسند (۲۰۳۵۱)؛ تخرج کنندگان حدیث گفتهاند: اسنادش صحیح و رجالش ثقه و غیر صحابی هستند و جهالت او زیانی به حدیث وارد نمیکند. ابویعلی در مسند (۱۳/۱۰۱)، بیهقی در الشعب (۴/۶۱) و هیثمی در مجمع الزوائد گفته است: به روایت ابویعلی و با اسناد درست (۱/۲۰۶).
[۱۵] علامه ابو الحسن ندوی در کتاب «ماذا خسر العالم من انحطاط المسلمین؟» دربارهی شگفتیهای دنیای راهبان و سختگیری آنان بر خود و دیگران به ویژه در باب دوری از نظافت و طهارت مطالبی آورده است که بدن را لرزه میآورد.
[۱۶] از جمله اموری که در مخالفت با نصارا است ذبح حیوان و حلال دانستن گوش خوک است.
[۱۷] الجواب الصحیح (۱/۶، ۷] چاپ المدنی؛ مصر.
[۱۸] تفسیر ابن کثیر (۱/۱۹۰).
[۱۹] ن. ک: (الخصائص العامة للإسلام) چاپ مکتبة وهبة، قاهرة، و مؤسسه الرسالة در بیروت.
نظرات