(8)
او یک انسان بود امّا فراتر از انسانها، یک بشر بود امّا فراتر از سطح بشر؛ او رحمت بود اما گستردهترین و فراخترین رحمت...
«عَنْ عائشَة، أنَ النَبیَّ (ص)، قبَّلَ عُثمانَ بنِ مظعونٍ، وَ هُوَ مَیِّتٌ، وَ هُوَ یَبکی»
«از عایشه (رض) روایت شده است که پیامبر (ص) در حالی که گریه میکرد، پیکر بیجان عثمان بن مظعون را بوسید».
رسول خدا (ص) یکی از یاراناش میمیرد و بر پیکر بیجان او وارد میشود و در حالی که اشک از چشماناش سرازیر است، او را میبوسد!!
چرا رسول خدا (ص) این کار را میکند؟ زیرا او نسبت به یاراناش سخت عشق میورزید؛ کسانی که او را یاری دادند و از او پشتیبانی کردند و در راه خدا با بذل جان و مال به جهاد پرداختند. عشق رسول خدا (ص) نسبت به یاراناش، دو طرفه بود؛ لذا هنگامی که پیکر بیجان یارش، عثمان بن مظعون را دید، سخت متأثر شد!
دلهایی که بانگ گریه سر میدهند، دلهایی سرشار از رحمتاند؛ اما دلهای سخت و بیاحساس، نسبت به هیچ چیز متأثر نمیشوند.
رسول خدا (ص) در مقام گریه کردن در اوج خود بود. روایت شده است هنگامی که تنها پسرش، ابراهیم، از دنیا رفت، گریه کرد.
«أخَذَ النَبی (ص) بِیدِ عبدِالرحمنِ بنِ عوفٍ، فَانطَلَقَ بِهِ إلَی ابنِهِ اِبراهیمَ، فَوَجَدَهُ یَجودُ بِنَفْسِهِ، فَأَخَذَهُ النَبیُ (ص)، فَوَضَعَهُ فِی حِجرِهِ، فَبَکی. فَقَالَ لَهُ عبدُالرحمنِ: أتَبکی؟ أَوَ لَم تَکن نَهَیتَ عَنِ البُکاءِ؟
قالَ: لَا وَ لکِن نَهَیتُ عَن صَوتَینِ أحمَقَینِ فاجِرَینِ: صَوتٍ عِندَ مُصیبَةٍ، وَ خَمشِ وُجُوهٍ، وَ شَقِّ جُیُوبٍ، و رَنَةٍ شَیطانٍ».
«پیامبر (ص) دست عبدالرحمن بن عوف را گرفت و او را نزد فرزندش ابراهیم بُرد که در حال جان سپردن بود، پیامبر (ص) او را برداشت و بر روی زانوهایش نهاد و گریه کرد. عبدالرحمن به پیامبر (ص) گفت: آیا گریه میکنی؟ مگر شما گریه کردن را منع نکردهای؟ رسول خدا (ص) فرمود: خیر، من تنها از برخاستن دو صدای منحرف و جاهلانه منع کردهام: یکی راه انداختن داد و فریاد هنگام مصیبت و خراشیدن سر و صورت و چاک کردن سینه، و دومی صداها و آهنگهای شیطانی. »
در روایت آمده است که پیامبر (ص) در جاهای زیادی که هر قلب مهربانی را به گریه میاندازد، گریسته است. گریهی رسول خدا (ص) چیزی به موازات گستردگی رحمتی بود که قلباش را لبریز کرده بود. هر اندازه قلب آدمی مهربانتر باشد، گریه بیشتر میشود. حال، گریهی او که رحمتی بسیار بزرگ برای جهانیان بود، چگونه بود؟ بدون تردید، گریهاش هم چون رحمتاش گسترده و بزرگ بود. اما والاترین مقام گریهی او در قبال انسانها و شؤون بشری نبود، بلکه زمانی بود که در مقابل پروردگارش میگریست و با او راز و نیاز و خلوت میکرد.... در این جا بود که پردهها و موانع از میان میافتاد و قلب رسول خدا (ص) تنها و تنها بدون این که حائلی میان او و خدا باشد، به راز و نیاز میپرداخت و آن چنان آتشفشانی جوشان و خروشان از قلباش فوران میکرد که انفجار بمبهای هیدروژنی و قدرتمندتر از آن هم به پای او نمیرسید.
شاید کسی بپرسد که قلب بشر چگونه تاب و توان این انفجارات هولناک را داشته است؟
پاسخ این است که قلب رسول خدا (ص) بدین منظور آماده شده است که جایگاه تجلّیات جلال و جمال الهی باشد.
اگر با شکافتن «اتم» آن چنان نیرویی قدرتمند از آن بر میخیزد که هر چیزی را بر سر راهاش به نابودی و ویرانی میکشاند، بدون تردید قلب رسول خدا (ص) هنگامی که در معرض تجلّیات الهی قرار میگرفت، انرژیهای بسیار قدرتمندتر از انرژی شکافتن «اتم» از آن بر میخاست.
دربارهی قدرت الهی چه گمان میبری؟! قدرت او فراتر از درک و تصوّر آدمیان است. برای درک قدرت الهی کافی است که تسلط و کنترل او را بر گذشته و آینده، تصور کنی! حال اگر پردهها برداشته شوند و رسول خدا (ص) در مقابل کسی که دارای این قدرت است بایستد، چگونه خواهد بود؟ احساس خوف و خشیت او چگونه خواهد بود! چه مقام و جایگاه باشکوهی!!!
رسول خدا (ص) به تنهایی مورد این آزمون قرار گرفت و اگر تجلّیات جمال الهی نبود، از بیم جلال الهی نابود میشد.تا زمانی که رسول خدا (ص) تحت این آزمون بود و خداوند با جمال و جلالاش بر قلب او تجلّی میکرد، قلب مبارکاش به خشوع و خضوع میافتاد و پرتو افشانی میکرد و اشکهایش مثل باران بهاری سرازیر میشد و خاشعانه و در اوج افتادگی از خوف و خشیت خدا، محو جمال و جلالاش میشد.
هر اندازه انسان به پروردگارش نزدیکتر باشد، گریه و زاریاش از خشیت خدا بیشتر میشود. رسول خدا (ص) که نزدیکترین کس به خداست، باید گریهاش چگونه باشد؟! خوف و خشیت او نسبت به پروردگارش چگونه است؛ در حالی که دربارهی خویش میفرماید: «إنی لَأ تقاکُمْ لِلهِ، وَ أخشاکُم لَه»؟! من از همهی شما نسبت به خدا با تقواتر و دارای خشیت بیشترم!
گریه و اشک ریختن پیامبر (ص) چگونه بود؟! من هر گاه قصد پلکیدن پیرامون این مقام را داشتهام، به همان سان که شیطان هنگام تلاش برای پلکیدن پیرامون قلب انبیاء، واپس میرود، عقب گرد زدهام و خود را کنار کشیدهام.
چگونه شیطانی مثل من قصد نزدیکی به نور را در سر میپروراند!!
ما شیاطینی بیش در جامهی بشر نیستیم!! چگونه کسی که در تاریکیها دست و پا میزند، به مقام و جایگاه نور صعود میکند؟! این امر غیر ممکن است و عظمت محمدی و سطح پایینی که در مقایسه با او داریم، آن را ناممکن میسازد. تنها چیزی که میتوانیم از عهدهی آن برآییم، این است که عاجزانه بایستیم و سیمایی از خط و خطوط پدیدههایی که در این مقام از او صادر میشود، ترسیم نماییم.
تنها خطوطی از آن سیما نه سیمای کامل... تا بشریتی که رسول خدا (ص) را نمیشناسد، بداند که شخصیت و عظمت او چگونه بود؟
«رُوِیَ أنَّ ابنَ مَسعُودٍ قَرَأ عَلَی رسول اللهِ (ص) سورُة النِّساءِ، فَلَما انتَهیَ إلَی قَولِهِ تَعالی (فَکَیفَ إِذَا جِئنَا مِن کُلِ أُمَهٍ بِشَهیدِ وَ جِئنَابِکَ عَلَی هَؤلاءِ شَهِیداً) قالَ: حَسبُکَ. وَ کانَت عَیناهُ تَذرفانِ بِالدُمُوعِ ».
«روایت شده است که ابن مسعود، سورهی نساء را بر پیامبر (ص) خواند، هنگامی که به این فرمودهی خداوند رسید «آن گاه که از هر امتی گواهی آوریم و تو را بر این مردم گواه آوریم، [حال و روز این ناباوران] چگونه است؟! پیامبر فرمود: کافی است، در حالی که چشمان اش اشک میریخت.»
این حالت، نشانی از خوف و خشیت و درک عمیقی است که در قلب رسول خدا (ص) وجود دارد. درخشش ظاهری این انفجارات درون، همان اشکهای گرانبهایی است که از چشم مبارکاش سرازیر میشوند!!
«وَ فی روایة ٍ – أنهُ – علیه السلامُ – قَرَأ هذِهِ الآیة، أَو قُرئَ عِندَهُ: (إنََّ لَدَینا اَنکالاً وَ جحیماً. وَ طَعَاماً ذَا غُصَةٍ وَ عَذَاباً ألِیماً) فَصَعِقَ» «در روایتی آمده است که خود رسول خدا (ص) یا دیگران این آیه را تلاوت کردند که میفرماید: « زنجیرها و دوزخ در اختیار ماست. و [ نیز] عذابی گلوگیر و عذابی دردناک»، پیامبر (ص) با شنیدن آن از هوش رفت».
این اتفاق با شنیدن کلماتی از کلام الله رخ داد. آری، هنگامی که آنها را شنید، عذاب خدا را آنگونه که آیات به تصویر میکشند، مشاهده کرد و تمام وجودش از خشیت خدا به لرزه در آمد.
در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) این آیه را تلاوت کرد: (إِن تُعَذِِّبهُم فَإنََّهُم عِبادُکَ) «اگر مجازاتشان کنی، بندگان تو هستند»، آن گاه رسول خدا به گریه افتاد...
ای رسول خدا (ص)! رحمت و برکات خدا بر تو باد، چرا گریه میکنی؟ حال آن که این مقام، مقام عیسی – علیه السلام – در روز قیامت است هنگامی که به پروردگارش میگوید:
«إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» «اگر آنان را مجازات کنی، بندگان تو هستند [و هرگونه که بخواهی درباره ایشان میتوانی عمل کنی] و اگر از ایشان گذشت کنی [تو خود دانی و توانی] چرا که تو چیره و توانا و حکیمی [لذا نه بخشش تو نشانه ضعف، و نه مجازات تو بدون حکمت است].»
جانم فدای آن اشکهای گرانبهایی که از چشمان مبارکات سرازیر شد! لحظهای که این آیه را تلاوت کردی، قلبات چه حال و هوایی داشت؟! تنها تو نسبت به دل و درونات آگاهتری و تنها خداوند از تو آگاهتر است!! چرا ما گریه نمیکنیم، در حالی که قرآن شبانهروز از رادیوهای جهان تلاوت میشود؟ علت این است که ما گدایان ایمان هستیم نه مردان ایمان...
اکنون والاترین و شادانترین تصویر را از شخصیت رسول خدا (ص) در مقام گریه کردن، به تمام جهان نوین تقدیم میداریم:
«رُوِیَ أنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) کَانَ یُصَلِّی، وَ لِصَدرِهِ أزِیزٌ کَأزِیزِ المِرجَلِ»
«روایت شده است که رسول خدا (ص) نماز میخواند و سینهاش هم چون صدای غلیان دیگ، غلغل میکرد».
آری، قلباش هم چون دیگی که روی آتش است، غلیان میکرد! چرا؟ چون انفجار درون او به سوی پروردگارش صعود میکرد.
یاران پیامبر (ص) این تصویر باشکوه را در حال نماز از او به ثبت رساندهاند و از سینهاش صدای غلغل میشنیدند. چه قلب بزرگی که از حیاتی والا موج میزند و آنچنان تحت تأثیر قرار گرفته که تمام وجودش را میلرزاند!
این شخصیت رسول خدا (ص) است و مردم نمیتوانند بدان پی ببرند...
«و عن أبی ذَرٍ قالَ: «قامَ رَسولُ اللهِ (ص) بِنا لَیلَةً، فَقَامَ بِآیةٍ یُرَدِّدُهَا وَ هِیَ»؛ «از ابوذر روایت شده است که رسول خدا (ص) شبی با ما نماز شب خواند و تا آخر نماز، این آیه را تکرار کرد:
«إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ « اگر آنان را مجازات کنی، بندگان تو هستند [و هرگونه که بخواهی درباره ایشان میتوانی عمل کنی] و اگر از ایشان گذشت کنی [تو خود دانی و توانی] چرا که تو چیره و توانا و حکیمی [لذا نه بخشش تو نشانه ضعف، و نه مجازات تو بدون حکمت است.] »
ای مردم دنیا! رسول خدا (ص) را ببینید که ساعتها در شب یک آیه را تکرار میکند و اشکهایش سرازیر میشوند!!
ادامه دارد...

نظرات