«وحدت»، فی‌نفسه یک نیروی قدرت‌آفرین است. فارغ از اینکه دستور قرآن و امر پیامبر و سیره پیشوایان دین باشد، خود وحدت میان اجزای یک مجموعه، فی‌نفسه امری مثبت، مبارک و قدرت‌آفرین است. در میان جوامع اسلامی علی‌القاعده انگیزه‌های وحدت هم وجود دارد که ضرورتا همه این انگیزه‌ها به دیانت و اسلام هم برنمی‌گردد؛ علاوه بر اینکه ما مسلمانان طبعا دین مشترکی داریم، فرهنگ مشترکی هم داریم، چون به هر حال دین بخشی از فرهنگ است پس دین مشترک نشان از وجود فرهنگ مشترک نیز هست. به اینها بیفزایید که ما مسلمانان محیط جغرافیایی مشترکی هم داریم. یعنی ما کشورهای اسلامی در یک پهنه جغرافیایی مشخص و وسیعی که عموما به یکدیگر متصل هستیم، قرار گرفته‌ایم که طبیعتا از این نظر هم منافع مشترک و هم تهدیدات مشترک داریم. از اینها گذشته ما ملت‌های اسلامی از تاریخ مشترکی هم برخورداریم. هر چند هر کدام از ما ملت‌های مسلمان، از تاریخ منحصر‌به‌فرد خودمان برخوردار هستیم، اما از یک افق بالاتر می‌بینیم که تاریخ مشترکی هم در میان ما وجود دارد که تجربه زیسته ما را در طول تاریخی چند صد ساله به هم پیوند می‌دهد. لذا این تاریخ مشترک، فرهنگ مشترک و دین مشترک، ما را در برابر یک دیگری نشان می‌دهد و این اشتراکات متعدد می‌تواند برای ما در برابر آن دیگری ایجاد فرصت کند. اما به همان میزان که این مشترکات ما فرصت‌ساز است، اختلافات و برخی گسست‌ها از قبیل ملی، مذهبی، قومی، زبانی و فرهنگی که در طبیعت جماعت بزرگی همچون مسلمین جهان است، می‌تواند فرصت‌سوز و تهدید‌کننده باشد. تهدیدی که حتما مورد طمع آن «دیگری» قرار خواهد گرفت. 
«وحدت» صرفا مقوله‌ای انتزاعی یا شرعی نیست
لذا مساله «وحدت اسلامی» صرفا یک مقوله انتزاعی یا شرعی نیست، بلکه علاوه بر اینکه این مساله یک ضرورت دینی و تکلیف شرعی است، یک امر کاملا عقلی و عملی بر اساس منافع جمعی همه ما آحاد، اقوام و ملت‌هایی است که در این منطقه یک زیست جمعی را تجربه می‌کنیم و از قضا این زیست جمعی چندین قرن تاریخ و تجربه را هم در پشتوانه خود دارد. 
وحدت اسلامی فراتر از مسلمین
این را هم اضافه کنم که از زاویه‌ای که من بحث می‌کنم وحدت اسلامی حتی می‌تواند فراتر از افراد مسلمان برود و شامل همه کسانی شود که در این گستره تمدنی زندگی می‌کنند ولو اینکه مسلمان نباشند!  لذا در این چارچوب حتی زرتشتی‌ها، مسیحیان - ارمنی‌ها و یهودیان غیرصهیونیستی که در این منطقه هستند به نوعی ذیل تمدن اسلامی قرار می‌گیرند و سرنوشت عموم این اقلیت‌ها خواه ناخواه به سرنوشت اکثریت مسلمان گره خورده است. لذا اگر امت اسلام تضعیف - چه به لحاظ سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و... - شود این اقلیت‌ها نیز تضعیف و اگر امت اسلامی تقویت شود آن‌ها نیز از مواهب این تقویت بهره‌مند خواهند شد. به بیان دیگر منظور از مفهوم «اسلام» در اینجا چیزی بیشتر از یک دین است و شامل یک حوزه وسیع فرهنگی و تمدنی می‌شود.   

پس درک ضرورت وحدت با ابعادی که اشاره شد، می‌تواند مهم‌ترین سرمایه عموم امت مسلمانی باشد که در کشورهای متفاوت و با مذاهب مختلف آن‌ها را کنار یکدیگر قرار داده و با تجمیع نیرو و ظرفیت‌هایشان آن‌ها را به قدرتی بسیار بالاتر از آنچه هر کدام به تنهایی هستند، تبدیل خواهد کرد.   

این وحدت همان سرمایه بزرگ و قدرت‌سازی است که آن دیگری برای مواجهه با شما نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد و بی‌تردید اصلی‌ترین و قوی‌ترین بازدارندگی را می‌تواند در مجموعه ممالک اسلامی ایجاد کند. لذا مهم‌ترین اقدامی که از نگاه طرف مقابل لازم‌الاجراست از بین بردن این وحدت طبیعی و انسجام ذاتی میان آحاد و جوامعی است که در برابر منافع او در این منطقه قرار گرفته‌اند. آن «دیگری» به خوبی می‌داند هر کدام از این کشورها و ملت‌ها توانمندی‌های محدودی (علی قدر مراتبهم) دارند، اما در صورت تجمیع این توانمندی‌ها به نیرویی تبدیل خواهند شد که هیچ ثروت و قدرتی از پس آن بر نخواهد آمد هرچند در عِدّه و عُدّه از توانی به مراتب بالاتر برخوردار باشد. 


درس وحدت از حکیم آتن
 چنانکه افلاطون از قول سقراط در رساله «منکسنوس» می‌نویسد: «اگر روزی ما از پای درآمدیم، سبب آن نفاق خودمان بوده است و نه نیروی دشمن. به عبارت دیگر علت پیروزی و شکست خود ماییم». (مجموعه آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، انتشارات خوارزمی، جلد دوم، رساله منکسنوس، ص721، شماره 243)  این توصیه سقراط را از قضا خود غربی‌ها به کار می‌برند و شما می‌بینید در جنگ‌هایی که در هر منطقه‌ای از جهان می‌شود به محض اینکه یک طرف آن جنگ یا از خود غرب باشد یا به نوعی دارای قرابت گفتمانی با غرب باشد - چه حمله‌کننده باشد و چه مورد حمله قرار گرفته باشد - از حمایت همه‌جانبه اقتصادی، سیاسی، بین‌المللی، نظامی، آفندی و پدافندی برخوردار می‌شود؛ نمونه آن اینکه مجموعه قدرت‌های غربی هم به رژیم متجاوزی مثل اسراییل برای حمله به فلسطین، لبنان، یمن و ایران یاری می‌رسانند و هم از اوکراینی حمایت می‌کنند که مورد حمله روسیه قرار گرفته است. علاوه بر آن حتی برخی از آن‌ها سعی می‌کنند اهرم تهدید را علیه کشوری چون چین نگه دارند که میانشان به هرحال با تایوان مسائلی وجود دارد. لذا وحدت میان اجزای یک مجموعه اساسا یک مقوله عقلی است که تصور آن موجب تصدیقش می‌شود. اما این مساله عقلی در اسلام و قرآن تصریح شرعی هم یافته است.   

علاوه بر اینها امروز بر کسی شرارت اسراییل و حامیانش در غصب و قصابی بر کسی پوشیده نیست و قطعا غلط‌ترین طرف تاریخ، همان نقطه‌ای است که اسراییل و پشتیبانانش ایستاده‌اند. بنابراین ضرورت اخلاقی هم حکم می‌کند که در برابر این شر مطلق ایستادگی کرد و به حکم عقل این ایستادگی لاجرم باید با تحکیم روابط و وحدت حداکثری عموم مسلمانان رقم بخورد.   لذا ما مسلمانان جهان هم از نظر اخلاقی -  اخلاق عرفی -  و هم از نظر عقلی موظف به اتحاد با یکدیگر هستیم مضاف بر اینکه از نظر شرعی نیز مکلف به آن خواهیم بود.   اما زمزمه‌های این وحدت هم می‌تواند برای آن «دیگری» تهدید‌کننده باشد، لذا از هر طریق سعی می‌کند از ایجاد آن جلوگیری کند.  
زر و زور و تزویر
قدرت‌ها می‌دانند که زور (قدرت نظامی و تسلیحاتی) و زر (ثروت و قدرت اقتصادی) برای فائق آمدن بر چنین نیروی متحدی محال است؛ یعنی نه هیچ قدرت نظامی و نه هیچ ثروتی نمی‌تواند پیوند طبیعی که میان جهان اسلام وجود دارد را بگسلاند. لذا آن‌ها عنصر تزویر را نیز ضمیمه اقدامات خصمانه‌شان می‌کنند تا از پیوستن توان، ظرفیت و نیروی مسلمانان به یکدیگر جلوگیری کنند. البته نسبت به ما شناخت بسیار دقیق و علمی هم پیدا کرده‌اند. سال‌ها کار کرده‌اند و توانسته‌اند انواع و اقسام گسست‌های طبیعی در میان ما را شناسایی یا حتی بعضا گسست‌های غیرطبیعی ایجاد کنند و با نوعی تزویر و فریب خود را در طرف یکی از طرفین این گسست‌ها نمایش دهند و وانمود کنند که اولا طرف دیگر این گسست برای تو تهدید موجودیتی است و ثانیا در این منازعه من طرف تو و پشتیبان تو هستم! 
این گسست‌ها از شیعه و سنی شروع و تا گسست‌های ملیتی، قومیتی، زبانی، نژادی، ژئوپلیتیک و... را شامل می‌شود. روی این گسست‌ها دهه‌ها، بلکه سده‌هاست که غرب سرمایه‌گذاری کرده و تا توانسته جبهه مسلمین را تضعیف و میوه این تضعیف و چندپارگی را از آن بچیند.   

حالا اما بخشی از تلاش‌های خود را نقش بر آب می‌بیند، چراکه می‌بیند به مردمی عرب و سنی در نزدیکی مرزهای جعلی‌اش حمله می‌کند، اما همان فلسطینی‌های سنی از سوی شیعیانی مورد حمایت گفتمانی و حتی نظامی قرار می‌گیرند. اینکه حزب‌الله شیعه، انصار‌الله شیعه، ایران شیعه در کنار فلسطین سنی باشد چیزی نیست که غرب و پایگاه نظامی نامشروعش در منطقه ما، بتواند با آن کنار بیاید. آن‌ها خوب می‌دانند افزایش جنایت فقط بر شمار آدم‌کشی آن‌ها می‌افزاید وگرنه مساله آن‌ها را حل نخواهد کرد همان‌طور که در دو سال گذشته به‌رغم اینکه نه از امکانات چیزی کم داشتند و نه از سبوعیت و وحشی‌گری چیزی کم گذاشتند، اما مساله آن‌ها را حل نکرده است و حتی در آزاد‌سازی گروگان‌هایشان هم ناکام مانده‌اند! حالا تصور کنید این وحدت که در میان بخشی از امت اسلامی ایجاد شده، توسعه پیدا کند به تمام آن و ابزارهای جهان اسلام را از انرژی، اقتصاد، جغرافیا و... به این میدان بکشاند. آیا واقعا معادله قدرت در این منطقه همین‌طور باقی خواهد ماند؟ بیراه نیست اگر بگویم اصلی‌ترین عاملی که غرب توانسته در دهه‌های گذشته اراده خود را تا حدود زیادی به این منطقه تحمیل کند، معرفی کنم باید بگویم گسست و اختلافاتی است که میان ما به وجود آورده یا آن را تشدید کرده است. 


وحدت اسلامی و سد سدید مقاومت
پس اولین و بلکه اصلی‌ترین استراتژی ما در برابر این هجمه و برای برهم زدن بازی او باید اتحاد و وحدت باشد. چنانکه در طول سال‌های گذشته ما هر دستاوردی در این زمینه داشته‌ایم از رهگذر هم‌افزایی نیروهای مختلف از کشورهای گوناگون بوده که در برابر دشمن مشترک همه آن‌ها را کنار یکدیگر قرار داد.   واقعیت این است که در طول سال‌های گذشته بازی قدرت‌های جهانی در این منطقه به سد سدید مقاومت برخورد کرده بود که آن‌ها را در بسیاری از توطئه‌هایشان ناکام گذاشته بود! حال تصمیم گرفته‌اند با هر هزینه‌ای به این سد محکم، ضرباتی را وارد کنند تا آن را از کارایی لازم بیندازند. تقویت این مقاومت در گروی وحدت است و تضعیف آن می‌تواند تضعیف عموم کشورها، ملت‌ها و نیروهایی که در نهایت برای اسراییل و متحدان غربی‌اش، «دیگری» محسوب می‌شوند را به همراه داشته باشد. حتی اگر برخی از آن‌ها برادریشان را به غلط‌ترين طرف تاريخ اثبات كرده و حتی در برخی اقدامات ظالمانه آنها شريك جرمشان باشند.