هیچ شفیعی بالاتر از توبه نیست آیت الله جوادی آملی با تشریح ویژگیهای قیامت، با تأکید بر اینکه نظام حاكم در قیامت نظام فردی است نه جمعی، یادآور شد: قیامت در عین حال كه یوم الجمع است، یوم الفصل هم هست. یعنی انسان است و عقیده او، انسان است و اخلاق او، انسان است و اعمال او، انسان است و گذشته او، نه حال و آینده، نه در آینده میتواند كاری انجام بدهد، نه در آنروز.به گزارش مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 122 بقره « وَاتَّقُوا یوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیئاً وَلاَ یقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ ینْصَرُونَ» با تأکید بر اینکه قیامت ظرف ظهور حق است؛ یادآور شد:. .. آنچه كه به عنوان «یوم» و «یومَئذٍ» و «یومئِذٍ» آمده نوعاً ناظر به قیامت است. و آن روزی نیست كه در برابر شب باشد، چون لیل و نهاری نیست، وقتی بساط آسمانها و زمین جمع شد، شمس و قمر كوبیده شد، اینچنین نیست كه شبی باشد در برابر روز، آن روز یعنی ظرف ظهور حق: ذلك الیوم الحقّ. نه یك روزی است كه در برابر شب است.وی افزود: اگر گفته شد: آن روز عند ربّك كالف سنةٍ ممّا تعدّون، یا روزی است كه خمسین الف سنة نه یعنی اگر پنجاه هزار سال تمام شد بعد غروب بشود؛ این ناظر به طولانی بودن آن مدّت است. نشانهاش آن است كه برای اهل تقوا همان پنجاه هزار سال به اندازهٴ یك نماز واجب است، به اندازهٴ یك نماز ظهر است. چهار دقیقه است، ده دقیقه است، روزی نیست كه در مقابلش شب باشد كه اگر این پنجاه هزار سال تمام شد یك ساعت بعد بشود شب. شبی در كار نیست. و آنجا هر نوری هم كه هست مال خود انسان است. اگر انسان نور بود برای همیشه در روز است و اگر نورانی نبود برای همیشه در ظلمت است. اینچنین نیست كه اگر كسی نور نداشت بتواند از نور كسی استفاده كند. پس روزی نیست در برابر شب، او ابد روز است. و این پنجاه هزار سال، ناظر به كثرت و امتداد او است. قیامت روز سختی برای کافران این مفسر قرآن در ادامه به تشریح ویژگیهای قیامت پرداخت و گفت: قیامت، روزی سنگین و دشوار برای كافران است. فرمود: این روز برای كافران خیلی سخت است: علی الكافرین غیر یسیر، گاهی میفرماید: عسیر است و با عسرت است، گاهی میفرماید: برای كافران آسان نیست، گاهی میفرماید: فكیف تتقون إن كفرتم یوماً یجعل الولدان شیباً؛ ولدان را أشیب میكند، پیر میكند از بس دردناك است یا از بس طولانی است. اینها را به عنوان خطوط كلّی درد آوری آن روز ذكر میكند. بعد میفرماید به اینكه تمام شما به الله برمیگردید: و اتّقوا یوماً ترجعون فیه الی الله. پس خطر آن روز را بازگو میكند كه روزی است طولانی و روزی است كه دردناك است، روز ثقیل است اینها و یذرون وراءهم یوماً ثقیلاً كه از او به عنوان روز سنگین یاد میكند و روز رجوع الی الله. آنچه كه مربوط به این آیه است این است كه میفرماید: در این روز پرخطر و طولانی هیچ كسی به فكر احدی نیست. وی با بیان اینکه قیامت، روز تنهایی انسان است، تأکید کرد: فرمود: و اتّقوا یوماً لاتجزی نفسٌ عن نفسٍ شیئاً؛ این نكره در سیاق نفی است و مفید عموم، أحدی كار أحدی را انجام نمیدهد، كسی كار كسی را نمیكند. جزاهُ یعنی كفیٰ عنه، از او كفایت نمیكند، چرا؟ برای اینكه هركس گرفتار خودش است. آنكه وارسته نیست باید از خود دفاع كند، آنكه وارسته است بدون اذن خدا مأذون نیست كاری كند.آیت الله جوادی آملی در ادامه با تأکید بر اینکه نظام حاكم در قیامت نظام فردی است نه جمعی یادآور شد: فرمود: همه شما كه در آن روز جمع میشوید در عین حال كه قیامت یوم الجمع است، یوم الفصل هم هست. همه هستید ولی هر كدام تك و منقطع از دیگری. نظام قیامت نظام فردی است، نه نظام جمعی. مثل دنیا نیست كه با تعاون كار حل بشود. خواه تعاون بر برّ، خواه تعاون بر إثم. هم تعاون بر برّ در دنیا ممكن است، لذا امر فرمود: تعاونوا علی البرّ و التقویٰ، هم تعاون بر إثم ممكن است، لذا نهی فرمود كه و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان؛ اگر ممكن نبود كه نهی نمیشد. ولی در قیامت اینچنین نیست. نظام حاكم بر قیامت نظام فردی است، یعنی انسان است و عقیده او، انسان است و اخلاق او، انسان است و اعمال او، انسان است و گذشته او، نه حال و آینده، نه در آینده میتواند كاری انجام بدهد نه در آنروز؛ انسان است و گذشتههای او كه یوم تجد كل نفس ما عملت من خیر محضرا. وی بر عدم وجود كمك عاطفی در قیامت تأکید کرد و افزود: در یك همچنین روزی خدا فرمود: احدی نمیتواند مشكل احدی را حل كند. در دنیا بالاخره انسان میتواند به آسیب دیده كمك برساند ولو در حدّ یك كمك عاطفی. گاهی انسان میتوان مشكل آسیب دیدگان را حل كند، گاهی اگر تواند حلّ مشكل را ندارد میتواند به آسیبدیده كمك عاطفی كند، یعنی حال او را بپرسد. این احوالپرسی و تفقّد یك دلجویی و كمك عاطفی است. فرمود: در قیامت كمك عاطفی هم نیست، كسی حق ندارد حال كسی را بپرسد: و لایسئل حمیمٌ حمیماً؛ حمیم یعنی دوست گرم. به آن آب جوشان میگویند: آب حمیم. به انسانی كه محبّتش نسبت به دیگری داغ است وگرم میگویند: دوست حمیم. فرمود: دوست گرم و حمیم انسان در آنجا حال انسان را هم نمیپرسد؛ پس كمك عاطفی هم نیست. چرا؟ چون نظام حاكم بر قیامت نظام فردی است و نه جمعی.این عالم شیعی با اشاره به اینکه قیامت روز منقطع شدن راه اسباب و أنساب است، تأکید کرد:. .. اینكه فرمود: لاتملك نفس لنفس شیئاً، نه یعنی هیچ كسی برای دیگری نمیتواند كار كند؟ گرچه لاتملك نفسٌ لنفس فقط همین مقدار را نفی میكند كه كسی نمیتواند برای دیگری كار كند، شاید بتواند برای خودش كار كند. امّا این جمله بعد كه فرمود: و الأمر یومئذ لله، آن را هم نفی میكند؛ یعنی حتّی برای خودش هم نمیتواند كار كند، چون اگر كسی بتواند برای خودش كار بكند آن وقت نظیر دنیا خواهد بود: تقطّعت بهم الاسباب یا فلا أنساب بینهم مطرح نیست. گرچه لاتملك نفسٌ لنفس شیئاً فقط همین مقدار را نفی میكند كه كسی نمیتواند برای دیگری كار كند. شاید بتواند برای خود كار كند. این را نفی نمیكند. امّا این جمله بعد آیه كه فرمود: و الأمر یومئذ لله؛ مطلق امر مال خداست. معلوم میشود انسان برای خودش هم نمیتواند كار بكند. لذا فرمود: ما اجازه حرف زدن به كسی نمیدهیم. آن را در سوره مباركهٴهود بیان كرده است. فرمود به اینكه یوم یأت لاتكلّم نفس الاّ باذنه، خب اگر دهان بسته است و انسان مأذون نیست حتّی عذرخواهی بكند پس برای خودش هم نمیتواند كار بكند. كاستن از انفعال درونی آیت الله جوادی آملی به دیگر ویژگیهای روز قیامت اشاره کرد و افزود:. .. فرمود: ولایؤذن لهم فیعتذرون، گاهی انسان تبهكار اگر عذرخواهی بكند، لااقل خود را سبك میكند. فرمود: ما اجازه اعتذار هم نمیدهیم. باید همین شرم باشد. چون انسان تبهكار اگر قدرت داشته باشد و عذرخواهی كند، یك مقدار لااقل با این اعتراف آن انفعال درونی را كم میكند، فرمود: ما به اینها اجازه اعتذار هم نمیدهیم كه آن شرم كم بشود: لایؤذن لهم فیعتذرون لذا هم با آن خزی و شرم درونی هستند و هم با آتش بیرونی. اجازه عذرخواهی هم به كسی نمیدهند. چون در دنیا معذرة الی ربّكم به نصاب رسیده است، چه اجازه عذرخواهی بدهد. پس هیچ عاملی كه ازعذاب انسان بكاهد در آنجا نیست.وی در ادامه تأکید کرد: در دنیا ممكن است كسی به بدترین وجه عذاب بشود، ولی روی تحقیقی كه دارد یا روی تخیل باطلی كه دارد از آن عذابش بكاهد. بیان ذٰلك این است كه یك وقت كسی را در آن كانال آتش نظیر اصحاب أخدود میسوزانند یا نظیر رزمندههایمان كه در بین دو صف از آتش. محترق میشوند؛ اینها عذاب احساس نمیكنند، یا اگر هم عذاب احساس بكنند چون مطمئنند كه أحدی الحسنیین است بر اینها گواراست. یا اگر كسی گرفتار تخیل باطل شد، خیال میكند كه جزو سلحشور تاریخ خواهد شد و در آینده از او به عظمت یاد میكنند همین خیال ممكن است از عذاب او بكاهد.وی افزود: یا یك كسی كه در اثر تباهی دل خود را مُحِق میپندارد وقتی هم كه اعدام میشود آن رنج اعدام را با گوارایی تحمّل كند به این خیال باطل كه آینده تاریخ حكم میكند. بعدا مثلاً از ما به عنوان یك قهرمان تاریخ میسازند. بنابراین عذابها در دنیا با این خیالهای باطل یا با آن ایمانهای حق قابل تخفیف است. ولی در قیامت اگر كسی را عذاب میكنند معلوم میشود كه او بین الغی است، یعنی بطلان او روشن میشود، به آیندهای امید ندارد. لذا اگر میسوزد، درون و بیرون او میسوزد. لذا خدا فرمود: أحدی نمیتواند مثل من كسی را عذاب كند: لایعذّب عذابه احد نه برای آنكه اصل سوزاندن و امثال ذلك در دنیا میسور نیست. بر فرض اگر هم یك آتش پیدا بشود نظیر آتش قیامت ممكن است آن كسی كه در شعله میسوزد خود را با تخیل باطل قانع كند. ولی در قیامت بر او روشن میشود كه باطل است. و حتّی اجازه عذرخواهی هم به او نمیدهند كه با این اعتذار آن انفعال درونی را كم كند...این مفسر قرآن با تأکید بر ناكارآمدی ابزار دنیوی در قیامت، یادآور شد:... مسأله خُلّت، مسأله بیع اینها هم به عنوان نفی حقیقت نفی شده است. چون در همین سوره مباركه بقره آیه 254 این چنین آمده كه یا ایها الّذین ٰامنوا انفقوا ممّا رزقناكم من قبل أن یأتی یوم لابیع فیه و لاخلّة و لا شفاعة؛ فرمود به اینكه آن روز روز خرید و فروش نیست. روز دوست یابی هم نیست. خلاصه نه ضوابطِ دنیا در آن روز كار میكند نه روابط. گاهی انسان طبق ضابطه مشكل خود را حل میكند؛ مثل اینكه كار میكند و با كار مشكل خودش را حل میكند، گاهی با رابطه مشكلش را حل میكند، دوستی دارد كه دوستی او مشكل را حل میكند. فرمود: در قیامت نه جا برای ضوابط است كه كار كند و خرید و فروش كند و مشكلش را حل كند نه جا برای خلیل و حبیب بازی و روابط است با دوستیابی مشكل را حل كند. لابیعٌ فیه و لاخلّة كه خلیلی مشكل خلیلی را حل كند. هیچ شفیعی بالاتر از توبه نیست آیت الله جوادی آملی در تفسیر انتهای این آیه که به بحث شفاعت اشاره دارد گفت:. .. میماند مسأله شفاعت. درباره آن عدلگیری و بیع و خلّت و امثال ذلك به عنوان لای نفی جنس، أصل حقیقت را نفی كرد. یعنی در قیامت جا برای كسب نیست، جا برای خرید و فروش نیست، جا برای فدیه دادن نیست، جا برای دوست یابی و دوست بازی نیست. این به عنوان نفی حقیقت جنس. درباره شفاعت اوّل به عنوان نفی جنس در سیاق آنها فرمود: و لاشفاعة یعنی در قیامت شفاعت نیست. بعد كم كم این را رقیق كرد، فرمود: شفاعت به حال او نافع نیست. معلوم میشود هست ولی او نمیتواند استفاده كند. بعد این را باز كرد، فرمود: شفیع هستند، منتها باید خدا اذن بدهد. بعد این را توسعه داد فرمود: شخصی میتواند شفیع باشد كه مالك عهد باشد. شخصی میتواند مشفوع له باشد كه دینش مرتضیٰ باشد، یعنی مسلمان بمیرد.درباره شفاعت در چندین بخش آهسته آهسته مسأله را حل كرد، ثابت كرد كه شفاعت در قیامت حقّ لاریب فیه. نه تنها نیست بلكه امری است یقینی، منتها كم كم مسأله را حل كرد. همین آیه محلّ بحث فرمود: شفاعت به حال او نافع نیست، معلوم میشود هست. در آیات دیگر فرمود: فما تنفعهم شفاعة الشافعین؛ معلوم میشود خیلیها شفاعت میكنند. ملائكه شفاعت میكنند، اولیاء الٰهی شفاعت میكنند، أنبیا شفاعت میكنند. امثال ذلك. خیلیها شافعیناند، ولی به حال اینها نافع نیست. منتها كسی كه باید شفاعت كند حدودش مشخّص شد، كسی كه باید مشفوعٌ له باشد او هم حدودش مشخّص شد ولی در این آیه محلّ بحث فرمود: و لاتنفعها شفاعة؛ معلوم میشود شفاعتی هست منتها به حال او نافع نیست. «و آخر من یشفع أرحم الرّاحمین» از این طرف بما فرمودند: «لاشفیع أنجح من التوبة» هیچ شفیعی بالاتر از توبه نیست كه انسان با شفاعت توبه بمیرد. از آن طرف هم فرمودند به اینكه یأس به خود راه ندهید برای اینكه «و آخر من یشفع أرحم الرّاحمین»

نظرات