بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  

وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3)  

نگاهی گذرا به سوره‌ی عصر  

       سوره‌ی «عصر» یكی از سور مكّی و سوره‌ی یكصد و سوم از قرآن كریم است كه به عوامل سعادت یا شقاوت و زیانمندی انسان در دنیا و آخرت به صورت مختصر ـ در سه آیه ـ و در عین حال بسیار مفید اشاره نموده و به اهمّیت سرمایه و اندوخته‌ی عظیم و گرانقدری كه به انسان ارزانی شده ‌است، می‌پردازد. همچنانكه از نام سوره پیداست، این سرمایه و اندوخته چیزی جز وقت، زمان و عُمر آدمی نیست كه بیهوده سپری‌كردن آن، موجب شقاوت و زیانمندی انسان شده و چنانچه انسان در سایه‌ی خصلتها و گامهایی كه در سوره بدانها اشاره شده‌است، ارزش این سرمایه‌ی نفیس را دریابد و راه صلاح و فلاح را درپیش‌گیرد، از ضرر و خسران رهایی‌ یافته و در سرای امنیت و آسایش ابدی خواهد‌ آسود.

ترجمه‌ی سوره‌ی عصر

1. سوگند به زمان (كه سرمایه‌ی زندگی انسان و فرصت تلاش او برای نیل به سعادت در دو جهان است.)

2. حقیقتاً انسان زیانمند است.

3. مگر كسانی كه ایمان می‌آورند و كارهای شایسته انجام می‌دهند و همدیگر را به تمسّك به حق (در عقیده، قول و عمل) سفارش می‌كنند و یكدیگر را به صبر و شكیبایی (در تحمّل سختیها و رنجهایی) توصیه می‌نمایند (كه موجب رضایت پروردگار می‌گردد.)

نگاهی اجمالی‌تر به سوره‌ی عصر

       خداوند سبحان در ابتدای سوره با سوگند به «عصر» ارزش آن را برای انسان بیان‌داشته تا آدمی را به كنجكاوی و پرسش وادارد كه این چه مقوله‌ا‌ی می‌تواند باشد كه از چنان درجه‌ی اهمّیتی برخوردار است كه خالق پروردگار بدان قسم یاد می‌كند؟

«عصر» در لغت به معنی دوره، دوران، دهر، روزگار و یا به معنی روز، شب، آخر روز، آشكارشدن قرمزی آفتاب و نماز عصر و.... آمده ‌است. در هر صورت تمامی معانی فوق به یك نكته اشاره‌دارند و آن مقوله‌ی «زمان» و وقت است. در واقع «العصر» به معنی زمان و روزگار یا همان زمان و تاریخ بشریت است كه سرمایه‌ی زندگی انسان بوده و از دست‌دادن همین سرمایه‌ی عظیم و گرانبها، مایه‌ی خسران و زیانمندی (چه در دنیا و چه در آخرت) انسانی است كه با طلای عمر خود با شیطان معامله‌ كرده ‌است.

       برخی مفسّران از جمله «قتاده» در «البحر» در مورد «عصر» گفته‌اند كه: به معنی آخر روز است و خداوند همچنانكه به «ضحی» قسم خورده‌است، به «عصر» نیز سوگند یادكرده‌است. چون هركدام از آنها دلیلی بر قدرت خداوند بوده و پند و اندرز فراوان را دربردارند. «قرطبی» گفته‌است: خداوند عزوجل به «عصر» یا همان روزگار قسم یادكرده‌است و عدّه‌ای نیز می‌گویند خداوند منّان به «نماز عصر» قسم خورده و برخی را نیز عقیده بر آن است كه سوگند پروردگار متعال، به عصر و روزگار پیامبر (ص) است.

       هر چند كه معانی  اشاره شده در مورد «عصر» همه جزئی از زمان و عُمر گرانمایه‌ و درحال گذر و غیر قابل جبران آدمی هستند، لیكن این حقیقت را نباید از نظر دور داشت كه آنچه از محنوای سوره (خصوصاً آیه‌ی دوّم) پیداست، این نكته است كه خداوند منّان به مقوله‌ای بسیار مهمّی كه در بین تمام آدمیان مشترك است و عمومیت دارد، قسم یادكرده‌است؛ و این مقوله‌ی مهم كه «قرطبی» نیز بدان اشاره نموده و سرمایه‌ی عُمر آدمی نیز در آن است، همان روزگار و زمانه می‌باشد كه میان تمام انسانها مشترك است و می‌تواند دوره‌ی تحصیل كمالات و سعادت دنیوی و اخروی گردد و برعكس منجر به زیان و ضررمندی انسان شود. چه؛ هیچ زیان و خسرانی بالاتر از این نیست كه سرمایه‌ای عظیم و با ارزش در اختیار آدمی قرارگیرد و بدون هیچ بازدهی و سودی از آن كاسته‌شود. خصوصاً اینكه اگر این سرمایه غیر قابل بازگشت باشد و نتوان چیزی بدان افزود.

       همچنانكه پیشتر نیز اشاره شد، خداوند با سوگند به «عصر» یا همان روزگار و عُمر آدمی، اهمّیت و ارزش آنرا برای انسان بیان‌می‌نماید كه حقیقتاً اگر انسان، عُمر و زندگی خود را به بیهودگی و بطالت سپری نماید، در خسران و زیانمندی به سر برده‌ است. مگر آن انسانهایی كه دارای چهار ویژگی یا خصلت: «ایمان»، «عمل صالح»، «توصیه به حق» و «توصیه به صبر و شكیبایی» باشند. در واقع آنانی كه این خصلتها را داراهستند، بایستی ارزش سرمایه‌ی عُمر خود را دریافته و زمان را به نفع رهایی از خسران و زیانمندی مدیریت كرده‌باشند كه چنین از سایر انسانها مستثنی شده‌اند.

اهمّیت زمان

       با بیان ویژگیهای زمان می‌توان اهمّیت این مقوله را به وضوح دریافت كه از جمله‌ی ویژگیهای آن عبارتند از:

• به سرعت در حال گذر است.

• غیر قابل بازگشت بوده و چیزی جای آنرا نمی‌گیرد.

• هر لحظه كه می‌گذرد، از عمر انسان كاسته‌شده و اجلش نزدیكتر می‌گردد.

• با گذشت لحظات، هیچ تضمینی برای اینكه لحظات بعدی یا آینده‌ای در كار خواهد بود یا نه وجود ندارد.

• زمان و عمر آدمی بسار كوتاه است. در توضیح این مطلب باید گفت كه چون مرگ پایان عُمر انسان بوده و زمان آن برای آدمی مشخص نیست، پس هر اندازه عُمر انسان در اثر غرق‌شدن در لذّات دنیوی و دلبستگی به دنیا طولانی به نظر برسد، در واقع بسیار كوتاه است. این واقعیت مهم را انسان زمانی درك ‌می‌كند كه اجلش فرا رسید و دستش از این دنیا كوتاه‌ و از آن خارج گشت. اینجاست كه می‌فهمد، توقّفش در این دنیا عصرگاه یا صبحگاهی بیش نبوده‌ (نازعات/ 46) و یا احساس می‌كند كه تنها ساعتی از روز را در دنیا مانده ‌است. (یونس/ 45)

      با این دیدگاه است كه انسانهای با ایمان، متحرّك، مدیر و محرّك و صبور اهمّیت زمان و عُمر خود را درك نموده و درمی‌یابند كه هر لحظه‌ای كه گذشت و هر روزی كه سپری شد، دیگر پایان یافته و هرگز امكان بازگشتی برای آن وجود نخواهد داشت.

 امام حسن بصری در سخنی حدیث گونه چنین می‌فرماید: «هیچ روزی نیست كه سپیده ندمد و ندا سرندهد و انسان را خطاب نكند كه ای بنی آدم، من مخلوق تازه‌ای هستم و بر عمل تو گواهم، پس از من توشه‌ای بیندوز كه چون گذشتم دیگر تا روز قیامت باز نخواهم‌گشت.»

       در واقع گرانبهاترین و نفیسترین سرمایه‌ای كه انسان و جامعه‌ی انسانی می‌تواند داشته‌ باشد، زمان است. زمان نه تنها طلا بلكه با ارزشتر از هر گوهر و سنگ قیمتی و الماسی است كه تاریخ بشریت به خود دیده‌است و یا می‌توان گفت كه «زمان» برای هر فردی از جامعه‌ی انسانی، ارزش فراطلایی دارد. این است كه امام شهید حسن البنّاء می‌گوید: «وقت زندگی است و زندگی انسان چیزی جز وقت و زمان نیست.» و باز به گفته‌ی امام حسن بصری: «آدمی جز مجموعه‌ای از روزگار و ایام نیست و هر لحظه و هر روز كه می‌گذرد، جزئی از انسان گذشته‌ است.»

       اینجاست كه درمی‌یابیم ارزش عصر و زمانه را و اینكه چرا پروردگار بدان سوگند یاد كرده‌ است. وقت و زمان در واقع همان زندگی آدی است و عُمر وی كه نعمتی است ارزانی شده از جانب پروردگار و فرصتی است مغتنم و غیر قابل تمدید، برای نیل به سعادت و رشد و تعالی؛ و آدمی را باید تا لحظه لحظه‌ی آنرا غنیمت شمارد و آنرا به بطالت و بیهودگی سپری نكند تا به اوج قلّه‌ی عروج كه همانا رضایت صاحب نعمت است، رسیده و از خسران و ضررمندی رهایی یابد كه به قول حافظ شیرین سخن:

اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر رفت                    بــاقی همـه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

       چون آدمی عُمر خود را در بی‌حاصلی و بی‌خبری سپری كرد، روزی رسد كه در آستانه‌ی غروب آفتاب زندگیش تمنّی و آرزو كند كه ای كاش وی را مهلتی دگر باره از زمان بود و اندك زمانی اجلش به تأخیر می‌افتاد تا اصلاح و جبران كند آنچه را تباه ساخته و دوباره دریابد آنچه را ازدست داده‌است. لیكن خداوند هرگز مرگ كسی را آن هنگام كه اجلش فرارسید، به تأخیر نمی‌اندازد و خداوند بر آنچه كه آدمی در عُمرش انجام‌ داده آگاه است. (منافقون/9 ـ 10 ـ 11)

       و باز آدم بی‌خبر و بی‌حاصل آن هنگام كه زمانه و عُمر دنیا به كل پایان یافت، تمنّی می‌كند كه بازگشتی دوباره به زندگی دنیویش دهند تا از نو اعمال شایسته و بایسته را آغاز نماید؛ و لیكن هیهات، هیهات كه دیگر زمان عمل و وقت تكلیف به سر آمده و روزگار كیفر و پاداش فرارسیده‌است. در آن لحظه چه جوابی برای زیانمندان بی‌خبر باقی می‌ماند كه به مقدار كافی عُمر و روزگار برای بیداری و تذكّر در اختیارشان بود و انذاركنندگانی هم آنان را بیم دادند و هر آنچه لازم بود برای نجاتشان فراهم‌آمد و امّا از آنها بهره‌ نگرفتند و به خویش ظلم روا داشته(فاظر/36 ـ 37) و موجب خسران و زیانمندی خود و نزدیكانشان در قیامت شدند.(شوری/45)

       انسان شصت ساله‌ای را تصوّر كنیم كه از آن زمان كه زندگی را درك نموده و مكلّف شده‌است تا سن شصت سالگیش، چه اندوخته‌ی زمانی و چه سرمایه‌ی عظیم و نعمت گرانبهایی را خداوند در اختیارش نهاده‌است. امّا او از این سرمایه‌ی گرانقدر چه بهره و سودی برده و چگونه از آن استفاده‌ و آنرا چگونه مدیریت كرده؛ و یا بخشی از این سرمایه را كه همان جوانیش بوده، در چه راهی صرف نموده ‌است؟ اینها سؤالاتی است كه باید در پیشگاه پروردگارش پاسخ قانع‌كننده‌ای برای آنها داشته ‌باشد(اشاره به حدیث مشهور رسول اكرم(ص) در رابطه با سؤال از انسان در روز قیامت در مورد عمر، جوانی و مال وی). این است كه در حدیث صحیح آمده‌است كه: «خداوند برای كسی كه به عُمر شصت سالگی رسیده و شصت سال از زندگیش را سپری نموده، عذر و پوزشی باقی نگذاشته ‌است.»

 

مدیریت زمان و زندگی در پرتو سوره‌ی عصر

       با ذكر یك مثال به تفصیل بیشتر موضوع می‌پردازیم:

       در نظر بگیریم بانكی روزانه 86 هزار و 400 دلار به حسابمان واریز نماید و شرط كند كه حق انتقال این مبلغ را از روزی به روز دیگر نداریم. چه خواهیم‌كرد؟ مطمئنّاً هر انسان تیزهوشی مبلغ یادشده را از حساب برداشته و برنامه‌ریزی می‌كند كه آنرا به نفع خود و یا نزدیكانش خرج نماید. در واقع انسان چنین بانكی دارد؛ و آن همان « زمان » است. این بانك هر روز 86 هزار و 400 ثانیه به حساب انسان واریز نموده و هر نیمه شب باقیمانده‌ی آنرا كه خرج نكرده‌، بازپس نمی‌دهد. چراكه حق انتقال آنرا از روزی به روز دیگر نداشته ‌است. این بانك هر روز حساب تازه‌ای برای آدمی باز می‌كند و آخر شب همان روز، تمام مدارك مربوط به حساب آن روز را می‌سوزاند. اگر انسان از سپرده‌های روزانه‌اش استفاده نمود، سود برده و اگر نكرد، بی‌گمان زیان و ضرری بالاتر از آن برای آدمی وجود نخواهدداشت.

       پس اینكه آدمی، چگونه و به چه صورت از این اندوخته و بودجه‌ی گرانبهای ساعتها، دقیقه‌ها و ثانیه‌ها به بهترین نحو در جهت سعادت و رشد استفاده كند، چیزی است كه به خود وی بستگی دارد و بس. اینجاست كه می‌طلبد، آدمی ارزش عُمر و زندگی خود را دریافته و آنرا در جهت نیل به تعالی و خوشبختی و رهایی از خسران و زیانمندی مدیریت نماید. چرا كه خداوند این سرمایه‌ی عظیم و این نعمت گرانبها را بیهوده و بی هدف در اختیار انسان قرار نداده و همچنانكه در حدیث پیامبر(ص) اشاره شده‌است، خداوند از آن در روز قیامت سؤال خواهد نمود و قطعاً آدمی نیز در قبال هر نعمتی باید پاسخگو باشد كه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (تكاثر/8). پس در این رابطه، انسان بایستی سرمایه‌ی عُمر خویش را در همان راهی صرف كند كه صاحب نعمت از وی خواسته‌است تا نه تنها از خسران و تباهی رهایی یابد، بلكه با گام نهادن در مسیر الهی و مدیریت زمان، به خوشبختی و رستگاری نیز نایل آید.

       با این تفاصیل وقتی سخن از «مدیریت زمان» در میان است، با اطمینان می‌توان گفت كه این مقوله چیزی حز مدیریت زندگی و مدیریت شخصی نیست و با توجه به ارزش فراطلایی وقت، ارزش گذاردن بر ثانیه‌های زندگی، زیربنایی‌ترین قدم در راه کنترل و مدیریت زمان و زندگی به شمار می‌آید و این به معنای حسّاسیت داشتن به زمان یا به عبارت دیگر حسّاسیت نسبت به زندگی است؛ و خداوند در آخر این مفاهیم با ارزش و كلام آسمانی زیبا و بی نظیر، چهار خصلت و ویژگی را برای انسانهای حسّاس به زندگی بیان می‌تماید كه تنها این چهار فاكتور عوامل رهایی از خسران و زیانمندی و گامها و راهكارهایی بی بدیل برای مدیریت زندگی هستند. این خصلتها عبارتند از: «ایمان»، «عمل صالح»، «توصیه به حق» و «توصیه به صبر و شكیبایی». نکته حائز اهمّیّت اینکه، هر یک از موارد فوق، مکمّل مورد قبلی بوده و توجه به یک خصلت و غافل ماندن از خصلت بعدی، نمی‌تواند فرد را از خسران و ضررمندی رهایی بخشد. بنابراین ضروری است که تمامی ویژگیهای گفته شده به صورت سلسله مراتب در انسان نمود پیدا كرده تا نتیجه نهایی و مطلوب حاصل گردد.

       كسی كه از لحظه لحظه‌ی عُمر خود در راه سعادت و موفقیت استفاده نماید و از زندگی خود بهره‌ گیرد و عُمر خود را مدیریت كند، راه امنیت و آرامش را درپیش گرفته و دغدغه‌ی بی‌حاصلی و بی‌خبری را به خود راه نداده ‌است كه این همان راه ایمان است و ایمان در مقوله‌ی مدیریت زمان و عُمر، چیزی جز انتخاب راه امنیت و آسایش و شناسایی زمان نیست؛ و درك، باور و شناخت ارزش لحظه‌ها و دریافتن زندگی یا زمان، چیزی جز ایمان نمی‌تواند باشد. پس اوّلین قدم در راه مدیریت زندگی در جهت رهایی از خسران و زیامندی، ایمان یا همان درك ارزش فراطلایی عُمر است.

       به دنبال ایمان و شناسایی زمان، انسان بایستی به راهبردهای عملی دست ‌بزند. شناخت زندگی و درك لحظه‌های ناب آن، سودی برای انسان نخواهد داشت؛ اگر آنرا در راه رسیدن به رشد و كمال سپری ننماید و از آن به نحوی كه از وی خواسته‌شده، بهره ‌نگیرد. در واقع مقبول نبودن ایمان بدون میوه و ثمر در این مقوله همین است. اگر انسان ارزش و اهمّیت عُمر خود را دریافت، متعاقباً باید آنرا در جهت صلاح و سعادت صرف نماید و این همان عمل صالح بوده كه دوّمین قدم در مدیریت زندگی است.

       امّا درك ارزش سرمایه‌ی عُمر (ایمان) و استفاده‌ی نیك از این سرمایه‌ (عمل صالح)، در گرو ارتباط با همنوعان است و آدمی به تنهایی در مسیر زندگی ره به جایی نخواهد برد و در این سفر پرمخاطره، همسفرانی دارد كه نیل به سعادت و رهایی از شقاوت، رابطه‌ی مستقیم با آنان دارد و در این راه همه ناگزیر به هم وابسته‌اند. پس باید ارزش زندگی و سرمایه‌ی عُمر را به همدیگر متذكّر شوند و راه صلاح و فلاح را با هم بپیمایند كه این تنها راه رسیدن به حق و حقیقت است و گام سوّم در مدیریت زمان. 

       انسانهای با ایمان و نیك‌كردار، آیینه‌ی یكدیگرند و در مسیر رهایی از زیانمندی، باید همچون قطرات آب، صبور و مصمّم به  هم بپیوندند و این جادّه‌ی هموار و ناهموار و پُر پیچ و خم را با  ایمان و معرفت، در نهایت نرمی، بخشش و مدارا، با پشتكار و سختكوشی  و یاری همدیگر بپیمایند. چرا كه برای نیل به سعادت ابدی، باید همین راه پُر پیچ و خم و دشوار زندگی را طی كرد كه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ» (بلد/4). خصوصاً راه ایمان، عمل صالح و توصیه به حق و حقیقت كه صبر و شكیبایی دوچندان و توصیه‌ی به آنرا برای هر رهرو واقعی می‌طلبد. این نكته را به عنوان سخن آخر كه گام چهارم و پایانی در مدیریت زندگیست، نباید فراموش كرد كه هر انسانی در راه ایمان و رسیدن به موفّقیت، رشد، تعالی و عمل صالح و توصیه به حق، همیشه نیازمند تحمّل، تشویق و ترغیب دیگران بوده و حقیقتاً استقامت جنبه‌ی استوار موفقیت است.

امید است كه اهمّیت این سوره‌ی به ظاهر مختصر و نیز ارزش عُمر خویش را در پرتو آن، همچون صحابه (رض) دریابیم كه ایشان هنگامی كه به هم می‌رسیدند تا سوره‌ی «عصر» را بر هم تلاوت نمی‌كردند از هم جدا نمی‌شدند و یا در این فرموده‌ی امام شافعی (ره) بیشتر بیندیشیم كه فرمود: «اگر خداوند به جز این سوره چیز دیگری را نازل نمی‌نمود، برای انسان كافی بود.»

منابع:

1. محمدعلی صابونی، ترجمه‌ی فارسی صفوة التّفاسیر؛ ترجمه‌ی سیدمحمّدطاهر حسینی، نشر احسان.

2. مولانا محمودحسن دیوبندی، ترجمه‌ی دری تفسیر كابلی؛ نشر احسان.

3. دكتر مصطفی خرّمدل، تفسیر نور؛ نشر احسان.

4. دكتر یوسف قرضاوی، تأثیر وقت در زندگی مسلمان؛ ترجمه‌ی دكتر محمود ابراهیمی، نشر احسان.

5. برایان تریسی، مجموعه كتابهای «موفّقیت در كسب و كار»؛ ترجمه‌ی م.ن.مینا، نشر نامك. 

6. اینترنت.