جمعي از جوانان، فعالان سياسي و نخبگان گرگان و ساير شهرهاي استان گلستان با سيدمحمد خاتمي ديدار و دغدغههاي خود را پيرامون مسائل روز و انتخابات پيش رو مطرح كردند. در ابتداي اين ديدار حاضران به بيان مطالب و پرسشهاي خود پرداخته و در ادامه سيدمحمد خاتمي ضمن خيرمقدم سخناني ايراد نمود. بخشهاي مختلف سخنان رئيس جمهوري سابق ايران را در ادامه بخوانيد: براي من موجب كمال خوشبختي است كه در جمع عزيزاني هستم كه از استاني آمدهاند كه يكي از کانونهاي تمدن ايراني ـ اسلامي ما در گذشته بوده و امروز هم جايگاه والايي در عرصه حيات اجتماعي و معنوي دارد و انشاءلله آن طور كه شايسته است برنامههايي وجود داشته باشد كه اين استان بتواند نقش ممتاز خودش را در عرصه اقتصادي كشور هم عمل كند. چون استعدادهاي موجود در استان فوقالعاده است. البته به يك معنا استانهاي شمالي ما، مازندران، گيلان، گلستان محروميتهاي توام با مظلوميت هم داشتهاند چون تلقي اين بوده كه مناطق سرسبز و برخوردار هستند و واقعا كمتر به توسعه همه جانبه آنها توجه شده، ظاهر زيباي آنها سبب شده است به مشكلات بنيادي اين 3 استان كمتر رسيدگي بشود. هيچكس باور نميكند كه يكي از مشكلاتي كه اين استانها دارند، مشكل آب است. با اين بارندگي و كنار دريا بودن و... کمتر به ذهن ميآيد كه کمبود آب از جمله مشکلات است يا نحوه بهره برداري از اراضي كشاورزي و نيز محروميتهايي كه براي توسعه صنعت در آنجا وجود داشت كه البته اصل حرف به يك معنا درست است. نبايد اكوسيستم آنجا و نيز وضعيت خاص كشاورزي آنجا به هم بخورد و لي اين بدان معنا نيست كه با حذف صنعت از آنجا زمينه توسعه سريع آنجا فراهم نيايد. به هر حال محروميتها بوده است و مردم هم با كمال بزرگواري آنها را تحمل كرده اند، گرچه در هر دولتي كارهايي براي آنجا شده، حالا را خيلي خبر ندارم در دوره ما مهمترين مسالهاي كه مورد نظر بود، تغيير ديدگاه بود در مورد اين 3 استان که حقيقتاً از نظر معنوي بيهمتا هستند در حفظ ارزشها و مفاهيم و معاني كه در تاريخ اسلامي ـ ايراني ما وجود دارد. اين جلسه مصادف شده با شهادت امام باقر(ع) كه ايشان و فرزند بزرگوارشان امام صادق(ع) در بسط و تعميق معارف اسلامي (فقط نگوئيم شيعي) واقعا نقش ممتازي داشتند به خاطر قرار گرفتنشان در موقعيت تاريخي لولائي، يعني وقتي جامعه اسلامي از يك مرحله ـ كه دوران بنياميه است ـ دارد ميگذرد و وارد مرحله ديگري ميشود طبعا در اين دورهها فضايي ايجاد ميشود براي کارهاي اساسي، خصوصاً در حوزه انديشه و من همين جا عرض كنم امام باقر(ع) و بخصوص امام صادق(ع) علاوه بر جايگاه والايي که نزد شيعيان دارند، مورد احترام و توجه اهل تسنن بودهاند بخصوص اهل تسنن ايران. حتما ميدانيد كه امامان اهل تسنن به جرم علاقهمندي و طرفداري از اهل بيت دچار مشكل شده اند، زندان رفتهاند و شلاق خورده اند. مي خواهم به اين نكته اشاره كنم كه همواره شيعه و سني در كنار هم بودهاند بخصوص در اين دوران، بايد در كل جهان اسلام و منطقه اين وحدت را تبليغ بكنيم و كاري كه سبب شود جدايي احساس شود يا دشمنان از آن سوء استفاده كنند از آن بپرهيزيم. ممكن است در ايران مشكلاتي در اين زمينه باشد، ولي واقعاً استان گلستان خود يك نمونه است كه چطور ميتوان در كنار هم و با هم بود. براي شيعيان و قاطبه مسلمانان اعم از شيعه و سني در پايگاه و مقام علمي و معرفتي امامان هيچ ترديدي نيست. آنها يكي از منابع اصلي فكر، فقه ومعرفت اسلامي به معناي عام كلمه بودند. درهمين مساله اگر كار بكنيم ميتوانيم زمينههاي وحدت عملي را در دنياي اسلام تقويت بکنيم. در اين جا سؤالي را مطرح ميکنم که چرا هم در اهل تسنن و هم در اهل تشيع بيشترين توجه به فقه شد؟ چرا فقه را كه در اصل يك آگاهي عمومي و وسيع و عميق نسبت به همه مسائل است خلاصه شد در استنباط احكام فرعي شرعي يا بيان آن احكام؟و چرا فقه به معني خاص كلمه که بسيار هم مهم است در صدر نشست و قدر ديد و اهتمام به ساير رشتهها ي معارف اسلامي اعتقادي يا اخلاقي و حتي مسائل عام سياسي اجتماعي کمتر بود. در اينجا از چرايي اين امر صحبت نميکنم. ولي خلاصه شدن دين اسلام به بيان احكام فرعي شرعي، امر ناتمام بود. در حالي که معارف اسلام همه آفاق و حوزههاي فکري، عملي، اخلاقي، سياسي و... را دربر ميگيرد و تفقه در دين، توغّل و غوررسي در همه اين زمينهها است، اگر به قرآن رجوع كنيم محور كار يكي توحيد است كه خيلي روي آن تأكيد شده، يكي معاد است كه زندگي پس از مرگ است و در ميانه اين مبداء و مقصد، نبوت خيلي مهم است. و نبوت پل ميان اين دو سررشته ازلي و ابدي است. و دين راهنماي سالِکي که بايد اين مسير را بپيمايد. در اين مسير خيلي روي عدل تاكيد اساسي شده است. گويي توحيد و نبوت دو سر يك بستري هستند كه عبارت است از زندگي انسان در طول تاريخ و اين زندگي مطلوب بر اساس عدل بايد استوار باشد. اولاً اين عدالت چيست؟ ميخواهم در اين بحثم به مشكلي برسم كه ما امروز داريم كه حرف ما كجاست؟ وقتي ميگوييم اصلاحطلبيم چه ميخواهيم بگوييم؟ دعوايمان سر اين است كه وزيرانمان اصلاحطلب نيستند؟ وكيلهايمان اصلاحطلب نيستند؟ سختگيري براي اصلاحطلبان ميشود اگر بخواهند كار اقتصادي بكنند يا يك كار فرهنگي بكنند؟ البته اينها مسائل مهمي است. چرا بايد يك نفر به جرم اصلاح طلبي تسويه شود، محكوم شود، مورد بي احترامي قرار بگيرد؟ ولي حرفهاي ما اساسيتر از اينهاست تا نقطه تفاوتي را كه وجود دارد مشخص كنيم. عدل يعني چه؟ ديگري مساله اخلاق است كه خيلي در اديان الهي به اخلاق توجه شده است. احكام عدل و اخلاقي كجاي جامعه اسلامي ما و فقه ما قرار دارد؟ اولاً عدالت چيست؟ عقل سالم بشري عدل را ميپسندد و ظلم را نميپسندد. آيا فقه ما را بينياز از اخلاق و عدالت ميكند يا اينكه نه، خود فقه هم بايد اخلاقي و عادلانه باشد. مرحوم شهيد مطهري مطلبي درباره عدل دارد كه من آن را بسط داده ام در مورد اخلاق. ايشان ميفرمايد عدالت در سلسلة عللِ احكام اسلامي قرار دارد. يعني وقتي يك مجتهد ميخواهد حكم بدهد همچنان كه ميرود سند و دلالت حديث را ميبيند يا به ظاهر کتاب و سنت استناد ميکند و رعايت ميكند، اين را هم بايد متوجه باشد که آن چه از متن در مييابد و آنچه استنباط ميکند مطابق عدل هست يا نه؟ يعني بايد حكم اسلامي عادلانه باشد. خود عدل مبنا است. فقيه بايد بداند كه اين حكمي كه ميدهد عادلانه هست يا نه؟ مصاديق عدل در طول زمان تغيير ميكند. اخلاق هم همين طور است. من عرض ميكنم كه آيا اين حكمي كه داده ميشود اخلاقي هست يا نه؟ يعني اخلاق که تتميم مکارم آن هدف بعثت پيامبر اکرم است، در سلسلة عللِ احکام قرار ميگيرد. و نيز اصلاحات ميگويد اجتهادي كه زمان و مكان دو عنصر تعيينكننده در آن هستند (كه امام هم فرمودند) بايد رعايت شود اگر نشود يا نشد بايد اصلاح شود به آن سو برود. ملاك عدل چيست؟ همين حرف عام بديهي كه مورد توجه همه هست، در مورد عدل توجه کنيم: «اعطاء كل ذيحق حقه. و دادن حق هر ذي حقي» صحبت اين است كه حق كجاست؟ وقتي به اسلام و انقلاب اسلامي و حتي قانون اساسي رجوع ميكنيم، حقوق فقط حقوق اقتصادي نيست. البته كه حقوق اقتصادي هم مهم است. جامعه عادل جامعهاي است كه در آن فقر و نااميدي در زندگي نبايد باشد، اما علاوه بر آن انسان در اين جامعه صاحب كرامت هم هست خداوند او را آزاد آفريده است. او حاكم بر سرنوشت خودش هم هست و عدل، رعايت همه اينها است. اينجا دو ديدگاه پيدا ميشود: يكي ميگويد اصلا انسان جاي خدا را تنگ ميكند، بايد توي سر او زد و محدودش كرد، بايد به او از هر جهت فشار وارد کرد تا جاي خدا باز شود! در حاليكه ما ميگوئيم همين خدا اين انسان را آزاد و انديشمند و صاحب کرامت آفريده و چنين خواسته است. مگر در قانون اساسي ما اصل طلايي 56 نيامده كه حاكم مطلق بر آسمان و زمان و همه چيز خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعي خود حاكم گردانيده است و هيچ كس نميتواند اين حق را از او بگيرد؟ اگر اين طور است آزادي به معني واقعي كلمه، عين عدل است. محدود كردن آزاديهاي اساسي (نه آزادي به معني ولنگاري و آنهايي كه ضد اخلاق و ضد مسلّم شرع است) خلاف است. من ميخواهم نماينده ام و شغلم را خودم انتخاب كنم. و نيز حكومت موظف است امكاناتي را كه به دستش سپردهاند به صورت مساوي و عادلانه در اختيار تك تك افراد بگذارد. حق هر شهروند است كه محروم نباشد. و وظيفه حكومت است كه بيايد و رفع محروميت كند در جامعه. حق همه افراد است كه زندگي مناسبي در جامعه داشته باشند و از امنيت برخوردار باشند و زندگي آبرومند داشته باشند. وظيفه دولت است که زمينه همه اينها را فراهم بكند. هم فقر معنوي و هم مادي ظلم است، اگر در جامعه باشد بايد از بين برود. و مهترين حق اين است كه هر شهروند نظام جمهوري اسلامي ارباب حكومت است نه حكومت ارباب او و اين حق بايد تأمين شود. اينكه اينقدر روي انتخابات آزاد و كاناليزه نشده صحبت ميشود با توجه به همين ديدگاه است. ممكن است اصلاً تقلبي هم نباشد، ولي انتخابات طوري كاناليزه شود كه بخش قابل توجهي از جامعه نتواند نظرش را ابراز كند و همه جريانات كانديدا نداشته باشند، يا در معرفي و دفاع از نامزدها و برنامههاي خود آزاد نباشند. اين تقلب نيست ولي محدود كردن حق انسانهاست. اينها حرفهاي اصلاحطلبان است. ميگويند اسلامي که در انقلاب ما بود، اسلامي كه امام گفت اين اسلام ميتواند نجات دهد. و نه اسلامي كه ميگويد مردم هيچ حقي ندارند، راي مردم تشريفاتي است، و بسط يد يعني داشتن قوه نظامي امنيتي قضايي در جامعه. ما ميگوئيم در اسلامي كه ما ميگوييم بسط يد يعني رضايت مردم. معتقدم جرياني در جامعه وجود دارد، سعي هم ميكند كه همه امکانات را هم بدست بگيرد وگفتمان غالب شود كه اينها را قبول ندارد. ببينيد اختلاف كجاست؟ حالا هم ميگوئيم انتخابات درست و با رعايت حقوقي که همه دارند باشد، هركسي ميخواهد بيايد و هر چه مردم راي دادند همه آن را ميپذيرند. انتخابات مطلوب ضوابط خاص خود را دارد. در تعيين صلاحيتها بدون جهتگيري خاص، در برگزاري درست انتخابات، در عدم دخالت تشكيلاتي كه حق دخالت در انتخابات و حتي سياست را ندارد، تشکيلاتي که قدرت دارند ولي مسئوليت ندارند و ميتوانند جهت را عوض كنند، اينها نباشد. چنين انتخاباتي مصداق عدالت است. بايد زمينهاي براي اعمال حق مردم فراهم آيد و راه برون رفت از مشكلات هم همين است. اگر مردم بااشتياق باشند و در صحنه بودند خيلي از مشکلات حل ميشود. تعارف كه نداريم، مردم بايد با دلشان بيايند، بايد اعتماد داشته باشند، اميد به آينده داشته باشند، بايد احساس كنند برايشان خدمت ميشود، آن وقت اشتياق و حضور مشتاقانه هم خواهد بود و مملكت آسيب نميبيند. اگر واقعاً شرايط فراهم شد که مردم با اشتياق بيايند اولاً زمينهاي براي تهديدهاي عظيم و دشمنيهاي كه ميشود و خطراتي كه هست از ميان ميرود يا اثر تهديد کم ميشود. اگر عاقلانه رفتار شود و منافع كل كشور در نظر گرفته شود تهديدها رفع يا کم ميشود. نميخواهم بگويم در مديريت سوءنيت بوده، ميگويم عمل، عمل غلطي بوده. در سياست خارجي و سياست اقتصادي و اجتماعي و... اگر 600 ميليارد دلار را درست مصرف ميكرديم، وارداتمان زيادتر نميشد، اتكاء بودجه مان به نفت بيشتر نميشد، امروز وقتي نفت ما را هدف قرار ميدهند براي اينكه منبع در آمدي ما را بزنند و نيز مبادلات ما را که روز به روز به واردات وابستهتر شدهايم، معلوم است اين تحريم در اين وضعيت اثر مخرب تري دارد. دشمن خارجي قطعاً هست و هر كاري هم بتواند ميكند وكرده است ولي مردم ميگويند با تدبير و عقلانيت ميشد جلوي برخي از آنها را گرفت. ميشد تهديدها را كم اثرتر كرد. اصلاحات يعني عقلانيت درست،نيت خوب كافي نيست، بايد عقلانيت باشد، و بعد اتكاء به مردم، و در نتيجه اعتماد متقابل که جلو پديد آمدن مشکلات را ميگيرد، و اگر پديد آمد آن را به هزينه کمتر حل ميکند. البته اگر بياعتمادي ميان مردم و حکومت و ميان مردم با يکديگر باشد يک مصيبت است، ولي آن چه خطرناکتر است احساس ناامني و بياعتمادي است که اگر پديد آمد حتي اگر امنيت هم باشد مشکل ايجاد ميکند. بخش قابل توجهي از مردم امروز گلايه دارند، بايد آنها را رفع کرد. بارها گفته ام گذشته را ميتوان نديد ولي بايد آينده را درست ديد. بايد بتوانيم انتخابات آزاد با حضور همه قشرها داشته باشيم و برگزار كنيم. براي برگزاري اين انتخابات بايد چيزهايي فراهم شود تداوم وضع فعلي نامطلوب است. اميدوارم وضع به گونهاي باشد که همه با اطمينان خاطر و اشتياق بتوانند در انتخابات که عرصه مهم سرنوشت است حضور و شرکت داشته باشند. متأسفم که بگويم نشانهاي از پديدآمدن اين وضع را نميبينم. ما اصول و آرمانها و شعارهايمان را كنار نميگذاريم، چون به آن اعتقاد داريم، و راه بهبود اوضاع کشور و وضع و حال مردم را آنها ميدانيم، و در برابر خدا و خلق خدا هم مسؤول هستيم. البته تأمين مصلحت کشور و مردم و گذر از بحران و هوشياري در برابر تهديدات بيگانه و رفتن به سوي انسجام هم از محورهاي مورد اعتقاد و عمل ما است. اصلاحات، اصل نظام و قانون اساسي را قبول دارد. بر حفظ تماميت ارضي كشور پا ميفشارد. با براندازي هم مخالف است. و در عين حال حق، حرمت، کرامت و آزادي مردم و شهروندان را هم پاس ميدارد. و معتقد است که عقلانيت و تدبير صحيح هم براي اداره کشور لازم است. نبايد به خاطر بعضي رفتارها و سياستها كاري كنيم جوانان ما از اسلامزده شوند. بعد از دولت بنده تا سطوح چهارم و پنجم براي دوستان ما پروندهسازي كردند. وزرا و استانداران به كنار يك مورد بيايند بگويند چه شد؟ الحمدلله يك مدير عالي و عادي بنده دزدي و سوء استفاده نكرد اما امروز صحبت از دزديهاي چند ميلياردي ميشود،آزاديهاي اساسي خود عامل مهم جلوگيري از فساد است. و مهمترين فساد، فساد قدرت است که تحت کنترل و نظارت نباشد. آزادي بيان، انديشه، نقد، حضور در عرصه انتخابات آزاد و رأي و... حرفهايي است كه ما ميزنيم و ميخواهيم و راه عبور از مشکلات هم همين است. واقعا دلم براي نظام و انقلاب و جامعه ميسوزد. انشاءالله خدا كمك كند آرمانهايي كه انقلاب ما داشت خواستهايي که مردم داشتند و دارند برآورده شود. ما فضايي ميخواهيم كه بتوانيم حرف بزنيم و صحبت كنيم. باران براي اين بود كه بحث كنيم و صحبت و حتي راه حلها يي كه داريم به حكومت عرضه بداريم. حالا اولاً باران هم ديگر ابري ندارد كه ببارد. ثانياً همين فعاليت نزديک به صفرش هم چندان مطلوب مسؤولان نيست. ميخواستيم بخش رسمي پژوهشي داشته باشيم براي تفکر و تربيت نيرو که به ما اجازه ندادند و بسياري از احزاب رسماً يا عملاً ممنوع شدند. تشکلهاي مستقل تعطيل يا با محدوديت مواجه شده اند. و بخش قابل توجهي از نيروهاي کارآمد و امتحان داده هم در بند هستند. حکومت بيايد اين فضا را عوض كند، بعد هركسي خواست حكومت كند واقعاً براي ما مهم نيست. در ابتداي اين ديدار حاضرين در جلسه به بيان ديدگاهها و نظرات خويش پرداختند.

نظرات