نخست: دعوت در لغت: دعوت یک اصطلاح اسلامی است که ارتباط تنگاتنگی بین معنای لغوی و کاربرد آن به عنوان یک اصطلاح صرف اسلامی وجود دارد. 

معانی دعوت در قرآن 

دعوت در قرآن به معانی گوناگون آمده است: 

۱-طلب: «لا تدعو الیوم ثبوراً واحداً وادعوا ثبوراً کثیراً» [فرقان: ۱۴]. 

امروز یک بار هلاک [خود] را مخواهید و بسیار هلاک [خود] را بخواهید. 

یعنی امروز یک هلاکت نخواهید بلکه هلاکت زیادی بخواهید و هیچ سودی هم به حال شما ندارد. 

۲-ندا: «ویوم یقول نادوا شرکائی الذین زعمتم فدعوهم فلم یستجیبوا لهم وجعلنا بینهم موبقاً» [کهف: ۵۲]. 

 [یاد کن‌] روزى را که [خدا] مى‌گوید: «آنهایى را که شریکان من پنداشتید، ندا دهید»، پس آن‌ها را بخوانند و [لى‌] اجابتشان نکنند، و ما میان آنان ورطه‌اى قرار دهیم. 

یعنی آنان را صدا زدند اما پاسخی ندادند. 

۳-سؤال: «قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما لون‌ها» [بقره: ۶۹]. 

۴-گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن کند که رنگش چگونه است؟» گفت: «وى مى‌فرماید: آن ماده گاوى است زرد یکدست و خالص، که رنگش بینندگان را شاد مى‌کند.» 

 

یعنی از پروردگارت بپرس این گاوی که ما را به ذبحش امر کرده‌ای چه رنگی است؟ 

۵-تشویق به انجام کاری: 

 «ویا قوم مالی أدعوکم إلى النجاة وتدعوننی إلى النار» [غافر: ۴۱]. 

و اى قوم من، چه شده است که من شما را به نجات فرا مى‌خوانم و [شما] مرا به آتش فرا مى‌خوانید؟ 

یعنی عادلانه نیست که من شما را به کاری تشویق کنم که مایه‌ی رهایی شما در دنیا و آخرت است اما شما مرا به کاری فرا خوانید که مایه‌ی هلاکت و نابودی من است. 

 ۶-طلب کمک: «قل أرأیتکم إن أتاکم عذاب الله أو أتتکم الساعة أغیر الله تدعون إن کنتم صادقین» [أنعام: ۴۰]. 

بگو: «به نظر شما، اگر عذاب خدا شما را دررسد یا رستاخیز شما را دریابد، اگر راستگویید، کسى غیر از خدا را مى‌خوانید؟» 

۷-یعنی آیا زمانی که خشم و عذاب خدا از راه برسد و دچار بلا و مصیبت شوید یا اینکه قیامت فرا رسد آیا در آن زمان از غیر خدا را به کمک می‌خوانید؟ فعل «تدعون» در آیه به معنی کمک خواستن است. 

۸-امر: «وما لکم لا تؤمنون بالله والرسول یدعوکم لتؤمنوا بربکم» [حدید: ۸]. 

و شما را چه شده که به خدا ایمان نمى‌آورید و [حال آنکه‌] پیامبر [خدا] شما را دعوت مى‌کند تا به پروردگارتان ایمان آورید. 

یعنی رسول به شما امر می‌کند که به پروردگارتان ایمان آورید. 

۹-دعا: «ادعوا ربکم تضرُّعاً وخفیة» [اعراف: ۵۵]. 

پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمى‌دارد. 

 یعنی به وسیله‌ی دعا به خدا نزدیک شوید. 

دعوت با این معانی گوناگون در قرآن آمده است و اگر دقت کنیم می‌بینیم که همه‌ی آن‌ها به یک اصل یعنی طلب باز می‌گردد. 

ندا طلب حضور و آمدن است خواه برای امر مادی باشد یا معنوی. 

سؤال طلب علم نسبت به چیزی است که برای سؤال کننده معلوم نیست. 

تشویق درخواست انجام کاری است که مخاطب علاقه‌ای به انجام آن ندارد. 

کمک خواستن درخواست رفع زیان از کسی است که خواستار کمک است. 

امر طلب انجام کار به صورت مطلق. 

دعا خواستن چیزی از خدا. 

قطعا تعدد معانی دعوت برای بیان هدف آن است. 

با توجه به آن‌چه گذشت دعوت به اسلام را به می‌توان این گونه تعریف کرد: درخواست از مردم برای انجام عبادت خدا و اطاعت از رسول خدا و پایبندی به شریعت الهی؛ یعنی داخل شدن به دین اسلام و عمل به آموزه‌های آن. دینی که خداوند آن را برای مردم برگزیده است: 

 «یا أی‌ها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون» [بقرة: ۲۱]. 

اى مردم، پروردگارتان را که شما، و کسانى را که پیش از شما بوده‌اند آفریده است، پرستش کنید؛ باشد که به تقوا گرایید. 

 

دعوت در اصطلاح: 

۱-تعریف شیخ الاسلام ابن تیمیه: دعوت به سوی خدا یعنی ایمان به خدا و به آن‌چه بر پیامبرانش نازل کرده است؛ تصدیق اخبار پیامبران و اطاعت از فرامین آنان. [ن. ک: مجموع الفتاوی ابن تیمیه؛ ج: ۱۵ ص۱۵۷]. 

۲-تعریف دکتر سید محمد وکیل: دعوت به سوی خدا یعنی جمع کردن مردم بر خیر و راهنمایی آنان به سمت رشد و صلاح که با امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌گیرد. خداوند متعال می‌فرماید: 

 «ولتکن منکم أمة یدعون إلى الخیر» [آل عمران: ۱۰۳]. 

و باید از میان شما، گروهى، [مردم را] به نیکى دعوت کنند. 

 [ن. ک: اسس الدعوة و آداب الدعاء دکتر سید محمد الوکیل؛ ص ۹]. 

۳-تعریف شیخ صواف: 

دعوت پیام آسمان به زمین و هدیه‌ی آفریدگار به مردم است؛ دعوت دین محکم الهی و راه مستقیمی است که خداوند آن را برای انسان‌ها برگزیده است و راه رسیدن به خود قرار داده است: 

 «إن الدین عند الله الإسلام» [آل عمران: ۱۹]. در حقیقت، دین نزد خدا‌‌ همان اسلام است. 

دعوت راهی است که خداوند برای بندگانش اختیار نموده و بر آنان واجب کرده است در این راه گام نهند و به راهی غیر از آن رضایت نمی‌دهد: 

 «ومن یتبع غیر الإسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الآخرة من الخاسرین» [آل عمران: ۸۵]. 

و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است. 

 [ن. ک: الدعوة و الدعاء؛ الصواف ص: ۲۲]. 

چکیده‌ی تعریف‌های گذشته: دعوت به سوی خدا یعنی دعوت‌گر شایسته، دین اسلام را به همه‌ی مردم برساند؛ امت اسلامی امت دعوت و امت استجابت است. دعوت باید دارای برنامه‌ی درست باشد به گونه‌ای که با اقشار گوناگون مردم هم‌خوانی داشته باشد و متناسب شرایط و وضعیت مخاطبین باشد. 

ویژگی‌های دعوت به سوی خدا: 

منبع ربانی: منبع دعوت خداوند است و دعوت کاملا با او مرتبط است. این ویژگی به دعوت قداست می‌-بخشد و آن را از دعوت‌های الحادی و زمینی جدا می‌کند؛ حتی دعوت‌هایی همانند مسیحیت تحریف شده که به کتاب‌های آسمانی منسوبند اما بر اساس عقیده‌ی تثلیث بنا شده است فاقد این قدسیت است. 

ارتباط دعوت با خداوند باعث اطیمنان و آرامش قلبی دعوت‌گر می‌شود؛ ابن عطا اسکندری می‌گوید: هر کس خدا را بیابد چه چیزی را از دست می‌دهد؟ 

دوم: گسترش جهانی

دعوت به‌نژاد مشخصی اختصاص ندارد بلکه به مصداق این آیه‌ی مبارکه‌ همه‌ی جهانیان را شامل می‌شود: 

 «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» [انبیاء: ۱۰۷]. 

و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم. 

از جهت زمانی دعوت پروسه‌ای جهانی است و تا قیام قیامت متوقف نمی‌شود؛ از جهت مکانی نیز نور خداست که همه‌ی زمین را روشن کرده است به همین خاطر دعوت‌گران باید در رساندن دعوت به همه‌ی هستی به مسؤولیتشان عمل کنند. 

سوم: جامعیت برنامه

دعوت همه‌ی اقشار جامعه را در بر می‌گیرد از عالم و جاهل و فقیر و غنی و مؤمن و کافر و... برنامه‌ی دعوت با رعایت ویژگی هر فرد و هر قشر آنان را مورد خطاب قرار می‌دهد تا بر اساس بینش و فهم و درایت عمل کند و در نتیجه موفق شود. خداوند متعال می‌فرماید: 

 «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إلى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنْ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنْ الْمُشْرِکِینَ» [یوسف: ۱۰۸]. 

بگو: این است راه من، که من و هر کس (پیروى‌ام) کرد با بینایى به سوى خدا دعوت مى‌کنیم، و منزّه است خدا، و من از مشرکان نیستم. 

 

چهارم: مراعات واقعیت مخاطبان

دعوت یک امر واقعی است که شرایط اجتماعی و فرهنگی و مشکلات و دغدغه‌های مخاطبین را مورد توجه قرار می‌دهد به همین خاطر دعوت‌گر باید در تعامل با مردم واقع‌گرا باشد. 

پنجم: مثبت نگری

الف: جهان هستی: نگاه دعوت‌گر به جهان هستی نگاه آبادگر و اکتشاف‌گر است؛ زیرا جهانی که در آن زندگی می‌کنیم بر اساس قوانینی که خداوند در آن ودیعه گذاشته است می‌چرخد و بشر موظف است این قوانین را کشف کند و به مقتضای آن برای آبادانی زمین تلاش کند. این نگاه باعث می‌شود انسان به دنبال تأمل در جهان هستی و یکتا دانستن خداوند در خلقت و آفرینش باشد، بر ایمانش بیفزاید و به حقیقت آفریدگارش پی ببرد. آیا خداوند متعال نفرموده است: 

 «... إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» [فاطر: ۲۸]. 

از بندگان خدا تنها دانایانند که از او مى‌ترسند. آرى، خدا ارجمند آمرزنده است. 

ب: زندگی: زندگی فرصتی برای عمل است؛ عملی که برای عموم مردم سودمند باشد نه برای فرد؛ این حقیقتی بود که رسول خدا تلاش می‌کرد آن را در درون مردم نهادینه کند: «إذا قامت الساعة وفی ید أحدکم فسیلة فلیغرس‌ها» [رواه أحمد]. اگر قیامت برپا شود و یکی از شما نهالی در دست داشته باشد باید آن را بکارد. کشاورز کهن‌سالی را می‌بینیم که این قانون را به نیکی اجرا می‌کند؛ وقتی از او می‌پرسند در اینکهولت سن چه نیازی به کاشت این درختان داری پاسخ می‌دهد: دیگران کاشتند ما خوردیم و ما هم می‌کاریم تا دیگران بخورند. 

ج: انسان: انسان آفریده‌ای است که خداوند او را اکرام کرده است: 

 «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ...» [إسراء: ۷۰]. به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، 

انسان در ساخت تمدن اصل است؛ مالک بن نبی در این باره می‌گوید: «باید از جسم و روح انسان محافظت کنیم». خداوند متعال نیز می‌فرماید: 

 «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنْ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» [قصص: ۷۷]. 

و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و همچنانکه خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین فساد مجوى که خدا فسادگران را دوست نمى‌دارد. 

ششم: اخلاقی بودن وسایل و اهداف: اخلاق در اسلام مسأله‌ای کلی است و به مسلمانان اختصاص ندارد؛ پیامبر اسلام (ص) فرموده است: «اتق الله حیثما کنت، واتبع السیئة الحسنة تمح‌ها، وخالق الناس بخلق حسن» [رواه الترمذی وقال حدیث حسن]، هر کجا هستی از خدا بترس و به دنبال بدی نیکی انجام بده تا آن را پاک کند و با مردم با اخلاق نیک رفتار کن. دعوت اسلامی همانند دعوت یهودی نیست که بر تورات تحریف شده و تلمود و پروتکول‌هایی بنا شده است که در میان خود آداب اخلاقی را مراعات می‌کنند اما در رفتار با دیگران هیچ تعهدی نسبت به آن ندارند. دعوت به سوی خدا دارای اهداف اخلاقی است و از وسایل اخلاقی کمک می‌گیرد و قواعد زیر از آن استخراج شده است: 

اصالت وسایل به اصالت اهداف بستگی دارد. 

پاکی ابزار نشانه‌ی پاکس هدف است. سلامت آغاز از سلامت انجام است. 

دعوت به سوی خدا قاعده‌ی ماکیاولی را نفی می‌کند؛ او معتقد است که هدف وسیله را توجیه می‌کند. هدف از دعوت استقرار دین خدا بر روی زمین است این یک هدف عالی و اصیل است و نیاز به وسایل اصیل دارد. 

تفاوت میان شیوه‌های دعوت و وسایل آن

مسأله‌ی مهمی که لازم است دعوت‌گران به آن توجه داشته باشند آن است که وسایل دعوت با شیوه‌های دعوت فرق دارد. دعوت‌گران باید هر یک از این دو را به درستی بفه‌مند تا از توانایی و علم کافی برای دعوت برخوردار باشند. 

اصطلاح نخست: ابزار دعوت 

تعریف لغوی: منظور از ابزار دعوت وسایلی است که دعوت‌گر با آن خود را به دیگران نزدیک می‌کند. وسیله عملی است که فرد با انجام آن به دیگران نزدیک می‌شود؛ در قرآن کریم نیز آمده است: 

 «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» [مائدة: ۳۵]. 

اى کسانى که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا کنید؛ و به او [توسل و] تقرب جویید. 

امام ابن جریر طبری می‌گوید: وسیله به معنی توسل است یعنی نزدیک کردن خود به دیگری با عملی معلوم. عنتره می‌گوید: 

إنَّ الرِّجَالَ لَهُمْ إِلَیْکِ وَسِیلَةٌ إِنْ یَأْخُذُوکِ تکَحَّلِی وتَخَضَّبی 

مردم هر یک به وسیله‌ای خود را به تو نزدیک می‌کنند تا تو را به دست آورند پس خود را بیارای و زیبا جلوه کن. 

تعریف اصطلاحی: منظور از ابزار دعوت وسایل شرعی حسی یا معنوی هستند که دعوت‌گر از آن‌ها کمک می‌گیرد تا پیام خود را به مخاطبان برساند. 

دعوت‌گر باید از ضوابط شرعی وسایل آگاه باشد و حال مخاطبان خود را مراعات کند تا دچار اختلال و آشفتگی نشود. در این زمینه شایسته است دو نکته را مورد توجه قرار دهد: 

نخست: جواز به این معنی که وسیله‌ی مورد نظر باید از جهت شرع جایز باشد خواه با نص یا از طریق جای گرفتن در قاعده‌ی کلی مباح. 

دوم: مصلحت که شامل مناسبت مقام و انتخاب وسیله و برتری مصلحت بر مفسده می‌شود. 

نمونه‌هایی از وسایل دعوت: 

•اعزام نمایندگان و دعوت‌گران

•سرگرم کردن مخاطبان و به کار واداشتن آنان. 

•جهاد در راه خدا. 

•سخنرانی بر منبر یا در جای بلند. 

•دید و بازدید. 

•کتاب و نامه. 

از این دست مثال‌ها فراوان داریم و وسایل دعوت هیچ‌گاه محدود نیست؛ هر وسیله‌ای که شرعا مباح باشد و مخالفت شرعی نداشته باشد دعوت‌گر می‌تواند در تبلیغ دین خدا از آن استفاده کند. 

اصطلاح دوم: شیوه‌های دعوت

تعریف لغوی: روش و فن. 

تعریف اصطلاحی: دانشی است که مستقیما به کیفیت تبلیغ و برداشتن موانع از راه دعوت ارتباط دارد. 

منابع اساسی‌ای که دعوت‌گر در شیوه‌های دعوتش از آن وام می‌گیرد عبارتند از: کتاب خدا، سنت رسول خدا و سیره‌ی سلف صالح. 

مثال‌هایی از شیوه‌های دعوت به سوی خدا: 

همه‌ی شیوه‌های دعوت بر حکمت و اندرز نیکو و بحث و جدال با روش پسندیده ارتباط دارد و خداوند متعال در این زمینه می‌فرماید: 

 «ادْعُ إلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [نحل: ۱۲۵]. 

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‌اى‌] که نیکو‌تر است مجادله نماى. 

شیوه‌هایی دعوت در مسأله‌ی دعوت بسیار مهم است از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 

•روش تدریجی. 

•پرسش و پاسخ. 

•استفهام انکاری. 

•تشبیه و ضرب المثل. 

•تشویق. 

•تهدید. 

موارد بالا از مهم‌ترین شیوه‌هایی است که رسول خدا آن را در دعوتش به کار می‌گرفت. با توجه به مطالب گذشته روشن می‌شود که وسایل دعوت در چند مورد با شیوه‌های آن تفاوت دارد از جمله: 

•وسایل دعوت غالبا حسی است اما شیوه‌ها معنوی است. 

•وسایل شیوه‌ها را در خود دارد. 

اهمیت شناخت شیوه‌های دعوت برای دعوت‌گر و چگونگی اجرای آن

زمانی که پیامبر اسلام (ص) معاذ را به یمن فرستاد، او را راهنمایی کرد که ساکنان یمن اهل کتاب هستند. حافظ ابن حجر پیرامون حکمت این کار می‌گوید: این راهنمایی رسول خدا مقدمه‌ای بود برای اینکه معاذ بداند اهل کتاب در کل اهل علم و دانش هستند و نباید با آنان همانند افراد بی‌سواد و بت‌پرست وارد بحث شود. 

به معاذ دستور داد دعوت را کم کم بر آنان عرضه کند زیرا اگر در وهله‌ی اول همه چیز را از آنان بخواهد ممکن است نپذیرند (۸) و از آن‌جایی که اهل کتاب در بین سایر مردم دارای جایگاه خاصی بودند خداوند دستور داد که در دعوت آنان جانب نرمش و مدارا و بحث و گفتگو به شیوه‌ی پسندیده مراعات شود: 

دعوت‌گر پیش از آغاز کار باید از وضعیت فرد سؤال کند؛ آیا از کسانی است که برای دین حرمت قایل است و پروردگار برای مقدس است اما گرفتار برخی شبهه‌ها و شهوت‌ها شده است؟ یا اینکه این فرد کشیش است و سخن گفتن با او نیاز به آگاهی از کتاب و سنت و دین نصارا و عوامل انحراف و اختلاف و اشتراک دارد؟ باید بداند که چگونه با فرد مورد نظر بحث و گفتگو کند (۹). برای اینکه از احوال مخاطبان آگاه باشد باید جایگاه آنان را درک کند و این‌ها مسایل مهمی است که دعوت‌گر باید مراقب آن‌ها باشد و بکوشد آن را به نحو احسن انجام دهد؛ باید با مخاطبان به اندازه‌ی جایگاه و منزلتی که دارند و در حد عقل و فهمی که از آن برخوردارند با آنان سخن بگوید تا بتواند دل‌هایشان را به دست آورد و آنان را به اسلام علاقمند کند (۱۰). 

پیامبر اسلام شرایط افراد را در نظر می‌گرفت و جایگاه آنان را مراعات می‌کرد این کار او را می‌توانیم در فرستادگانی که به سوی کسرا (۱۱)، قیصر (۱۲) و نجاشی (۱۳) گسیل داشت مشاهده کنیم. در صحیح بخاری از ابن عباس روایت است که فرمود: پیامبر اسلام (ص) به قیصر روم نامه نوشت و نامه‌اش را با این جمله آغاز کرد: «از محمد بن عبدالله و رسول خدا به هرقل بزرگ روم». خطاب به مقومس هم این چنین نوشت: «از محمد بن عبدالله و رسول خدا به مقومس بزرگ قبطیان» (۱۴). این جملات نشان می‌دهد که پیامبر اسلام علاقمند بود جایگاه افراد را در نظر بگیرد تا دل‌هایشان را به دین اسلام متمایل کند (۱۵). 

این‌ها برخی شیوه‌های حکمت در دعوت است که بر دعوت‌گر لازم است آن‌ها را مراعات کند. 

موعظه‌ی حسنه: موعظه‌ی حسنه در دعوت جایگاه والایی دارد و خداوند در کتاب خود به آن امر کرده است: 

 «ادْعُ إلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» [نحل: ۱۲۵]. 

دعوت با موعظه‌ی حسنه با تشویق و تهدید انجام می‌گیرد. 

تشویق: هر چیزی که باعث می‌شود مخاطب دعوت را بپذیرد و به آن اذعان کند و بر سر حق ثابت‌قدم بماند. تشویق عاملی است که انگیزه‌ی انجام طاعت و واجبات ایجاد می‌کند. در اصل تشویق باید برای رضای خدا و آمرزش او و بهرمندی از پاداش دنیایی و آخروی باشد. 

تهدید: هر چیزی که باعث ترس و بیم مخاطب شود و او را از سرانجام عدم پذیرش حق و نافرمانی از خداوند بیم دهد. تهدید یعنی ترساندن از عواقب گناه زیرا گناه خشم و غضب خدا را به دنبال دارد. 

تشویق به چند روش انجام می‌گیرد: 

وعده‌ی پاداش زودهنگام دنیایی و پاداش اخروی: 

 «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ» [مائدة: ۶۵]. 

و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگارى کرده بودند، قطعاً گناهانشان را مى‌زدودیم و آنان را به بوستانهاى پر نعمت درمى‌آوردیم. 

 «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم» [مائدة: ۶۶]. 

و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل مى‌کردند، قطعاً از بالاى سرشان [برکات آسمانى‌] و از زیر پا‌هایشان [برکات زمینى‌] برخوردار مى‌شدند. 

پیامبر اسلام (ص) از این روش برای دعوت نصارا و دیگران استفاده می‌کرد و در نامه‌ی خود به مقومس پادشاه مصر نامه نوشت: «اسلام بیاور و در امنیت باش تا خداوند پاداش دو دنیا را نصیبت کند. 

از دیگر شیوه‌هایی که باعث جذب مردم به اسلام می‌شود یادآوری نعمت‌های خداوندی است. خدای متعال بنی اسرائیل را این گونه مورد خطاب قرار داده است: 

» یَا بَنِی إسرائیل اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ... «[بقره: ۴۰]. 

اى فرزندان اسرائیل، نعمت‌هایم را که بر شما ارزانى داشتم به یاد آرید، و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم، و تنها از من بترسید. 

دعوت‌گر هم باید از این شیوه‌ی قرآن کریم و سنت نبوی برای تشویق نصارا به اسلام استفاده کند باشد تا از وعده‌ی پاداش الهی شادمان شوند و عاملی برای جذب آنان به اسلام شود. اگر این شیوه کارگر نباشد دعوت-گر باید با حکمتی که دارد به شیوه‌ی تهدید روی آورد که قرآن از این شیوه هم برای نصارا استفاده کرده است. 

باری آنان را به خاطر عدم پذیرش اسلام سرزنش کرده و فرموده است: 

» یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ «[آل عمران: ۷۰]. 

اى اهل کتاب، چرا به آیات خدا کفر مى‌ورزید با آنکه خود [به درستى آن‌] گواهى مى‌دهید؟ 

باری نیز از زبان پیامبرشان عیسی آنان را مورد خطاب قرار داده است: 

» یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَکُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَکَانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً «[نساء: ۴۷]. 

اى کسانى که به شما کتاب داده شده است، به آنچه فرو فرستادیم و تصدیق‌کننده‌‌ همان چیزى است که با شماست ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهره‌هایى را محو کنیم و در نتیجه آن‌ها را به قهقرا بازگردانیم؛ یا همچنانکه «اصحاب سبت» را لعنت کردیم؛ آنان را [نیز] لعنت کنیم، و فرمان خدا همواره تحقق یافته است. 

هم‌چنین فرموده است: 

» یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إلى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْراً لَّکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَات وَمَا فِی الأَرْضِ وَکَفَى بِاللّهِ وَکِیلاً «[نساء: ۱۷۱]. 

 اى اهل کتاب، در دین خود غلوّ مکنید، و در باره خدا جز [سخن‌] درست مگویید. مسیح، عیسى بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سه‌گانه است. باز ایستید که براى شما بهتر است. خدا فقط معبودى یگانه است. منزّه از آن است که براى او فرزندى باشد. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آنِ اوست، و خداوند بس کارساز است. 

 

پیامبر اسلام هم از شیوه‌ی تهدید برای اهل کتاب استفاده کرده است؛ ایشان می‌فرماید: 

» والذی نفس محمد بیده لا یسمع بی‌أحد من هذه الأمة یهودی ولا نصرانی، ثم یموت ولم یؤمن بالذی أرسلت به إلا کان من أصحاب النار «[با تخریج ص ۱]. 

سوگند به کسی که جانم در دست اوست هر یهودی یا مسیحی که دعوتم را بشنود آن‌گاه بمیرد و به من ایمان نیاورد جایگاهش در آتش خواهد بود. 

آری موعظه‌ی حسنه یکی از روش‌های مفید برای تأثیرگذاری بر مسیحیان عرب و غیرعرب است پس دعوت‌گر باید در تبلیغ این روش استفاده کند. 

امثال و شواهد تاریخی یکی دیگر از وسایل تشویق و تهدید است که در آن سنت خداوند بر پاداش یا مجازات افراد و امت‌ها به روشنی آمده است؛ نمونه‌ی آن داستان‌های بنی اسرائیل و پیامبرانشان است. در این داستان‌ها حکایت اهل ایمان را می‌خوانیم که چگونه مشمول نصرت و یاری خداوند شدند. سرنوشت کافرانی را می‌خوانیم که پیامبرانشان را تکذیب کردند و در زمین به فساد پرداختند؛ آن‌گاه به عذابی دردناک گرفتار شدند و خانه‌ها و شهر‌ها و دارایی‌هایشان را از دست دادند. 

از سوی دیگر این شواهد مؤمنان را به بهرمندی از نعمت‌های بهشتی تشویق می‌کند و کافران را از عذاب شدیدی که در انتظارشان است بیم می‌دهد. دعوت‌گر باید از این شیوه استفاده کند به ویژه که قرآن کریم سرشار از آیاتی است که مسیحیان را با این شیوه مورد خطاب قرار می‌دهد. 

دعوت‌گر باید در موعظه‌ی حسنه از حکمت سود جوید؛ موعظه‌ها باید بر اساس کتاب خدا و سنت رسول او باشد تا در موضوع و روش بیان مفید و مؤثر واقع شود. از عرباض بن ساریه روایت است که فرمود: رسول خدا ما را موعظه کرد به نحوی که دل‌ها به لرزه افتاد و اشک از چشم‌ها جاری شد... 

موعظه‌ی رسا موعظه‌ای است که در دل‌ها اثرگذار باشد و دعوت‌گر باید در فرصت مناسب از آن سود جوید؛ در موعظه جانب اختصار را رعایت کند سخن طولانی نگوید که مخاطب را خسته می‌کند. پیامبر اسلام (ص) یارانش را به موعظه سفارش می‌کرد. موعظه‌ی طولانی تأثیر زیادی در دل‌ها بر جای نمی‌-گذارد. 

 

جدال احسن

گاهی موعظه‌ی حسنه کارساز نیست و در مخاطب تأثیر نمی‌گذارد؛ ممکن است مخاطب دارای شک و شبهه باشد و به توضیح و تفسیر نیاز داشته باشد در این حالت جدال و گفتگو مفید خواهد بود و خداوند متعال فرموده است: 

» وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ... «[نحل: ۱۲۵]. 

جدال یکی از روش‌های دعوت برای قانع کردن مخاطب و زدودن شبهه است و برای اقامه‌ی حجت بر صحت دعوت و بطلان ماسوای آن مفید است. جدا تنها برای مواقع ضروری به کار می‌رود مانند شخص مخالف شبهه‌ای داشته باشد یا جلوی دعوت را بگیرد. اما حکمت و موعظه‌ی حسنه همواره کاربرد دارد (۲۲). 

جدال در لغت: آوردن دلیل در برابر دلیل؛ مجادله یعنی مناظره و گفتگو (۲۳). 

جدال به شیوه‌ی احسن مناظره‌ای است که فرد در آن با روش صحیجح به حق می‌رسد (۲۴). 

مناظره در کتاب و سنت ثابت است؛ در قرآن کریم مناظره‌ی پیامبران با اقوامشان وارد شده است؛ نوح، ابراهیم، موسی و محمد از جمله پیامبرانی هستند که با اقوامشان مناظره کرده‌اند و کسی را که با دلیل بر قومش غلبه کند ستوده است. درباره‌ی ابراهیم می‌فرماید:» وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ... «[أنعام: ۸۳]. 

آن حجّت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. 

در سنت نبوی ثابت است که پیامبر اکرم (ص) با هیأتی از نصارای نجران با قرآن کریم مناظره کرد و آنان را مغلوب کرد آن‌گاه آیاتی را که دارای پاسخ‌های قانع‌ کننده در مورد عیسی و شبهه‌های آنان پیرامون اسلام بود و ادعاهای باطلشان را محکوم می‌کرد برای آنان خواند و باعث شد ابوحارثه که عالم‌ترین فرد نصارای نجران بود رو به یکی از همراهانش کرد و گفت که از اظهارات محمد قانع شده است (۲۵). 

ابن قیم در بررسی ماجرای هیأت نجران می‌گوید: در این ماجرا جواز مجادله به اهل کتاب و مناظره با آنان ثابت می‌شود؛ این کار گاهی مطلوب است و حتی اگر امید به مسلمان شدن فردی وجود داشته باشد این مجادله و اقامه‌ی حجت واجب می‌شود (۲۶). 

مجادله و مناظره ضوابط و آدابی دارد که دعوت‌گر باید آن را مراعات کند از جمله: 

•موضوع مناظره باید موضوعی باشد که شرعاً و عقلاً قابل بحث و جدل باشد بنابراین مناظره در ذات خدا و اسما و صفات الهی درست نیست. مناظره در آیات خدا جایز نیست در چیزهایی که از ما پنهان است و راهی برای شناخت و آگاهی از آن وجود ندارد نباید وارد مناظره شد. 

•در مناظره باید نقل و نصوص بر عقل و گمان مقدم شود. 

•موضوع مورد بحث باید برای طرفین معلوم و مشخص باشد و در مسایل مجهول یا چند جانبه مجادله صحیح نیست. 

 

•هدف از مناظره باید اظهار حق و دفع باطل باشد. 

دعوت‌گر باید از کتاب‌های نصارا و افکار و معتقدات آنان آگاهی داشته باشد تا بتواند به شبهه‌ها و افکار پاسخ دهد و با حجت و برهان ثابت و از راه جدال احسن با آنان مناقشه کند. 

دعوت‌گر در حین مجادله باید خود را به اخلاق بلند اسلامی بیاراید سخن به نیکی بگوید و احترام دیگران را نگه دارد؛ نباید به شخصیت‌ها بتازد و آنان را مسخره کند؛ نباید در آغاز کار به دیانت‌ها و عقاید مخاطبان حمله کند. در وهله‌ی اول نباید مخاطب را تخطئه کند و نظرش را بی‌اعتبار شمارد باید به نرمی و مدارا سخن بگوید زیرا جدال باید به نحو احسن صورت گیرد (۲۷). 

حافظ ابن کثیر می‌گوید: در گفتگو با طرف مقابل اگر نیاز به مناظره باشد باید به نحو احسن و با نرمی و مدارا و حسن خطاب همراه باشد (۲۸). 

دعوت‌گر باید به مسایلی که پیرامون دعوت نصارا در قرآن مجید ذکر شده است بیشتر تمرکز کند به عنوان مثال: 

اقامه‌ی حجت بر اهل کتاب در اثبات رسالت پیامبر اسلام (ص) که شامل مسایل زیر است: 

۱-یادآوری مطالبی که در کتاب‌های آنان در صفات و ویژگی‌های پیامبر اسلام آمده است و اینکه علمای آنان پیامبر اسلام را به خوبی می‌شناسند هم‌چنان که فرزندانشان را می‌شناسند: 

» الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ «[أعراف: ۱۵۷]. 

همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده -که [نام‌] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مى‌یابند- پیروى مى‌کنند. 

» الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ «[بقرة: ۱۴۶]. 

کسانى که به ایشان کتاب [آسمانى‌] داده‌ایم،‌‌ همان گونه که پسران خود را مى‌شناسند، او [=محمد] را مى‌شناسند. 

» َوَلَمْ یَکُن لَّهُمْ آیَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِی إسرائیل «[شعراء: ۱۹۷]. 

آیا براى آنان، این خود دلیلى روشن نیست که علماى بنى‌اسرائیل از آن اطّلاع دارند؟ 

 

۲-یادآوری این نکته که پیامبر اکرم (ص) آنان را به اسلام دعوت می‌کند و او کسی است که عیسی مژدگانی آمدنش را داده بود و در قرآن آشکارا بیان شده است: 

» وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی «إسرائیل» إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ «[صف: ۶]. 

و هنگامى را که عیسى پسر مریم گفت: اى فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق مى‌کنم و به فرستاده‌اى که پس از من مى‌آید و نام او «احمد» است بشارتگرم. 

قرآن کریم معجزه‌ی بزرگ محمد (ص) و تصدیق کننده‌ی کتاب‌های آسمانی پیشین و مسلط بر آن‌ها است:» وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ «[مائدة: ۴۸]. 

و ما این کتاب [=قرآن‌] را به حق به سوى تو فرو فرستادیم، در حالى که تصدیق‌کننده کتابهاى پیشین و حاکم بر آنهاست. شهادت مؤمنان اهل کتاب و تصدیق آموزه‌های نبوی توسط آنان بگوییم که چگونه به حقانیت محمد شهادت داده‌اند و این حقیقت در قرآن کریم هم ذکر شده است: 

» وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیْهِمْ «[آل عمران: ۱۹۹]. 

البته از میان اهل کتاب کسانى هستند که به خدا و بدانچه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده ایمان دارند. 

یادآوری این نکته هم لازم است که دعوت محمد در اصول مطابق با دعوت سایر پیامبران است و خداوند متعال در این زمینه فرموده است: 

شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى... «[شورى: ۱۳]. 

از [احکام‌] دین، آنچه را که به نوح در باره آن سفارش کرد، براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را که در باره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم... 

۳-خاتم پیامبران به عنوان بشارت دهنده و بیم‌ دهنده به سوی آنان نازل شده است: 

۴-» یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ «[مائدة: ۱۹]. 

اى اهل کتاب، پیامبر ما به سوى شما آمده که در دوران فترت رسولان [حقایق را] براى شما بیان مى‌کند، تا مبادا [روز قیامت‌] بگویید: «براى ما بشارتگر و هشداردهنده‌اى نیامد.» پس قطعاً براى شما بشارتگر و هشداردهنده‌اى آمده است. و خدا بر هر چیزى تواناست. 

 

با این دلایل محکم آنان دیگر حجتی نخواهند داشت و خواهند فهمید که پیامبر اسلام برای آنان هم مبعوث شده است (۲۹). 

مناظره با نصارا از دیرباز تاکنون از مهم‌ترین مناظره‌ها در زمینه‌ی دعوت بوده است؛ این کار یا به قصد زدون شبهاتی که پیرامون اسلام و پیامبر اسلام دارند یا به خاطر اظهار نادرسی تحریفات آنان و بدعت‌‌هایی که وارد دین مسیح کرده‌اند مسایلی مانند الوهیت مسیح و به صلیب کشیدن ایشان که از بهترین موارد گفتگو در عصر حاضر هستند (۳۰). 

دعوت با حکمت و موعظه‌ی حسنه و جدال احسن از بهترین شیوه‌های دعوت است به ویژه با نصارای عرب که آنان اهل کتاب و دارای علم و آگاهی هستند اما منحرف شده‌اند بر خلاف دیانت‌های دیگر که غالبا از جاهلان و بت‌پرستان هستند. 

از سوی دیگر چون زبانشان عربی است کار دعوت و مجادله با آنان آسان است زیرا قرآن با زبان عربی نازل شده است و تمام دلایلی که می‌تواند افکار و معتقداتشان را تصحیح کند و شک و شبهه‌ها را بزداید و به پرسش‌هایشان پاسخ گوید در قرآن آمده است. همه‌ی این شیوه‌ها به وسایل مناسبی نیاز دارد تا آن را به مخاطب برساند و از آن سودمند شود. 

منابع و مراجع: 

------------------------------------

 (۱) وسائل الدعوة، ص (۵۹). 

 (۲) لسان العرب، ابن منظور، ط ۱ (دار صادر: بیروت، بدون تاریخ) (۱۴۷۳). 

 (۳) رکائز الإعلام فی دعوة ابراهیم - علیه السلام - د. سید سادتی، ط ۱ (عالم الکتب: الریاض ۱۴۱۵ه-) هامش ص (۴۸). 

 (۴) أسس الدعوة ووسائل نشر‌ها، د. محمد ابو فارس، ط۱ (دار الفرقان: عمان، ۱۴۱۲ه-) ص (۸۰). 

 (۵) التعریفات، علی الجرجانی، تحقیق: ابراهیم الأبیاری، ط۱ (دار الکتاب العربی: بیروت، ۱۴۰۵ه-) ص (۱۲۴). 

 (۶) وسائل الدعوة، ص (۳۱). 

 (۷) انظر: الأسلوب التربوی للدعوة فی العصر الحاضر، خالد الخیاط ط۱ (دار المجتمع: جده، ۱۴۱۲ه-) ص (۱۶۳). 

 (۸) فتح الباری، (۳۳۵۸-۳۵۹). 

 (۹) کیف تدعو نصرانیا، ص (۱۴۹). 

 (۱۰) انظر کیف یدعو الداعیة، عبدالله علوان، ط۲ (دار السلام: القاهرة، ۱۴۰۶ه-) ص (۱۵۴) 

 (۱۱) کسرى، لقب کل ملک من ملوک الفرس. 

 (۱۲) قیصر، لقب من ملک الروم. 

 (۱۳) النجاشی، لقب لکل من ملک الحبشه انظر: مسلم شرح النووی (۱۲۳۳۰). 

 (۱۴) انظر: زاد المعاد، (۳۶۹۱). 

 (۱۵) انظر: مراعاة أحوال المخاطبین، ص (۱۱۵۱۱۶). 

 (۱۶) انظر: وسائل الدعوة، (۶۵، ۶۳). 

 (۱۷) لسان العرب (۷۶۴). 

 (۱۸) انظر: وسائل الدعوة، ص (۶۵). 

 (۱۹) انظر: هدایة الحیارى، ص (۶۳). 

 (۲۰) انظر: منهج الداعیة فی دعوته لغیر المسلمین، ص (۷۱-۷۲). 

 (۲۱) البخاری، باب جعل لأهل العلم أیاماً معلومة، رقم ۷۰ (۱۲۹). 

 (۲۲) انظر: دعوة غیر المسلمین إلى الإسلام، ص (۲۳۷). 

 (۲۳) لسان العرب (۱۱۱۰۵). 

 (۲۴) أسلوب المناظرة فی دعوة النصارى إلى الإسلام، د. إبراهیم اللحیدان رسالة علمیة غیر مطبوعة مقدمة لنیل درجة الدکتوراة، (۱۱۴). 

 (۲۵) انظر: کیف انتشر الإسلام، مؤید الکیلانی، بدون طبعة (دار الکتاب العربی: بیروت، بدون تاریخ ص (۱۱۸). 

 (۲۶) زاد المعاد، ابن القیم الجوزیة، تحقیق: شعیب وعبدالقادر الأرناؤوط، ط۱۵ (مؤسسة الرسالة: بیروت، ۱۴۰۷ه-) ص (۶۳۹). 

 (۲۷) انظر: وسائل الدعوة، ص (۹۹، ۹۱) والموجز، (۲۸). 

 (۲۸) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ط۲ (دار القلم: بیروت، بدون تاریخ)، (۲۵۱۱). 

 (۲۹) انظر: أصناف المدعوین وکیفیة دعوتهم، د. حمود الرحیلی، ط۱ (دار العاصمة: الریاض، ۱۴۱۴ه-) ص (۳۸-۵۰). 

 (۳۰) انظر: أسلوب المناظرة فی دعوة النصارى العرب (۷۳).