اشاره: استاد محمد علی خالدیان متولد ۱۳۴۴ دهگلان سنندج و دارای مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران می‌باشد. علاوه بر آن وی دارای تحصیلات حوزوی در سطح اجتهاد است. به زبان عربی تسلط کامل دارد. و در فقه و کلام و تفسیر و حدیث و بالاخص عرفان صاحبنظر می‌باشد. استاد خالدیان ده سال مقیم گرگان بوده و در دانشگاههای استان گلستان به ویژه در دانشگاه آزاد گرگان و مدرسه بین المللی جامعه الرسول گرگان مشغول تدریس است. استاد خالدیان آن چنان متواضع و فروتن و دارای علم سرشار است که آدمی را به تحسین وا می‌دارد. وی از محبوبیت خاصی در بین دانشجویان برخوردار است. این استاد برجسته‌ی دانشگاه درباره‌ی مولانا جلال الدین محمد بلخی ـ تحقیقات و مطالعات بسیاری انجام داده است که وی را می‌توان در زمره‌ی یکی از مولوی‌شناسان مسلم استان به حساب آورد. برخی از تالیفات و آثار گرانقدر استاد بدین قرار می‌باشد: ۱ـ کتاب بررسی موانع معرفتی در مثنوی مولوی ۲ـ تالیف کتاب تحلیل و تطبیق اندیشه‌های کلامی در مثنوی مولوی ۳ـ ترجمه‌ی کتاب البلاغه الواضعه به فارسی ۴ـ ترجمه‌ی کتاب الروح امام ابن قیم جوزی به فارسی ۵ـ ترجمه‌ی کتاب جمع الجوامع به فارسی ۶ـ ترجمه‌ی کتاب عمده المواقف قاضی عضدالدین ایجی ۷ـ ارائه‌ی ده‌ها مقالات ادبی عرفانی کلامی و فقهی و حضور در سمینارهای مختلف این مصاحبه. در یکی از روزهای بهاری امسال در منزل مسکونی استاد خالدیان انجام شد که در این زمینه دوستمان آقای مسعود دو گونچی از دانشجویان استاد خالدیان یاریگر ما بودند و زحمات زیادی کشیدند. گفتگوی یک‌ونیم ساعته ما را با این استاد برجسته و عالم در پی می‌آید. هر چند که وقت اندک بود و سوالات بسیار، ولی به مصداق شعر مولانا: آب دریا را گر نتوان کشید پس به قدر تشنگی باید چشید و ما هم به این مقدار بسنده کردیم تا جرعه‌ای از دریای جوشان اندیشه‌های مولانا بنوشیم. - به عنوان اولین سوال بفرمایید که چرا یونسکو سال ۲۰۰۷ میلادی را به عنوان سال مولانا نامگذاری کرد که این افتخاری برای ما ایرانیان بود؟ به دو دلیل. یکی اینکه بشریت امروز جهان به جهت خلاء فرهنگی و بحران معنویت و دوری از فطرت الهی معنوی خود فاصله گرفته است لذا از جهت روحی نیاز دارد به منبعی عرفانی الهی که او را سیراب کند و این منبع مثنوی مولوی است به دلیل اینکه مثنوی چشمه‌ای جوشان است که از کوهسار اندیشه‌های مولوی تراویده شده و از منطق وحی و تمدن اسلامی سرریز می‌شود به عبارت دیگر مثنوی تفسیر قرآن است دوم اینکه چون مولانا از جهت رشد اخلاقی و معنوی به قله‌ای رسیده است که شاعران و متفکران دیگر به آن درجه نرسیده‌اند. و آن عبارت است از بشر دوستی و احترام به انسان و اینکه انسان حامل اندیشه الهی و مظهر کامل خداست از این جهت باید مورد تکریم قرار گیرد و صلح کل و اتحاد بشری و انسان مداری از مفاهیم مرکزی مثنوی است که پیاپی به ما گوشزد می‌کند که انسان از آن جهت که انسان است قابل احترام می‌باشد. مولانا دین‌ها را جوهری واحد می‌داند که از مبداء واحد آمده‌اند و هدف آن‌ها هدایت و ارشاد و اصلاح بشریت است و ایجاد عدالت و دادگری است از این لحاظ جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی را نمی‌پذیرد و آن‌ها را زاده‌ی ذهن‌های سطحی نگر می‌داند و می‌گوید کسی که به جوهر حقیقت راه پیدا کند و کثرت‌ها را کنار بزند به آب حیات بخش و شفاف وزلال معنویت دسترسی پیدا می‌کند و با همگان صلح می‌کند و همه را بنده‌ی خدا می‌شمارد. - دولتمردان کشور چگونه می‌توانند از اندیشه‌های مولانا در این جهت بهره‌مند شوند؟ دولتمردان ما می‌توانند اندیشه‌های تابناک و عمیق مولانا که مربوط به وحدت بشری و اتحاد مذاهب است مطالعه نمایند و آگاهی پیدا کنند. به عنوان اینکه از آن جهت که مولانا عشق را عامل صلح و وحدت می‌پندارد پس اگر همه‌ی مسئولان کشور از سر محبت و عشق به این مساله بپردازند‌‌ همان گونه که مولانا توصیه کرده است ما به وحدت اسلامی و انسجام ملی خواهیم رسید. به مصداق شعر: شاد باش‌ای عشق خوش سودای ما‌ای طبیب جمله علت‌های ما‌ ای دوای نخوت و ناموس ما‌ ای تو افلاطون و جالینوس ما و در جای دیگر حضرت مولانا می‌گوید: آفرین بر عشق کل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد همچو خاک مفتریق در رهگذر یک سبوشان کرده است کوزه‌گر از دیدگاه مولانا وقتی که عشق و محبت در دل‌ها مستقر شود کینه و کدورت و عداوت از بین می‌رود و دیگر جایی برای نزاعهای مذهبی و قومی و قبیله‌ای باقی نمی‌ماند. - استاد بفرمایید که عشق از دیدگاه مولانا چیست به ویژگی‌های آن کدام است؟ و اصلا عشق چگونه نیرویی است و انسان چگونه به آن می‌رسد؟ عشق نیرویی است که کثرات را به وحدت تبدیل می‌کند وآتش به سامان عاشق می‌زند و او را به کمال می‌رساند و تمام عوامل آزار دهنده را از دل و جان او دور می‌کند و او را فردی پاکباز و پاکباخته و شیدا می‌گرداند که حاضر است جان را در پای معشوق بریزد و پروانه وار برگرد شمع وجود معشوق می‌چرخد و آماده‌ی جانبازی است. در واقع می‌توان گفت که اگر عشق و اخلاص در کار‌ها نباشد بر آن کار‌ها فوایدی ماندگار مترتب نمی‌شود. - مولانا در بحث عقل و عشق، کدام را بر‌تر می‌داند؟ چرا؟ در سپیده دم شعر فارسی یعنی در عصر سامانیان فضای حاکم به جانب عقل گرایی و خردورزی بوده است به گونه‌ای که متفکر بزرگی چون فردوسی بنیان حرکت شاهنامه‌ای خود را به چهارموضوع خرد ـ نام عدل و شادمانی قرار می‌دهد. البته پیش از فردوسی این بینش اجتماعی در میان شاعران بوده است ولی بعد‌ها به جهت افول کردن مذهب معتزلی و پیدایش مکتب اشعری جریان خردگرایی کمرنگ شد و به طبع آن شاعران و متفکران ما نیز از این فضای فکری متاثر شدند و بیشتر به عشق پرداختند. اما در مورد مولانا ما نمی‌توانیم وی را ضد عقل و یا عقل ستیز بدانیم زیرا مولانا خودش یک فیلسوف استدلالی است که در مطاوی مثنوی و جریان پرش و پردازش اندیشه‌های خود فراوان استدلال‌های فلسفی دارد اما عقل مذمت شده که مولانا آن را رد می‌کند. عقل حسابگر شخصی است که فقط به منافع خود می‌اندیشد و به منافع عموم و نیازهای همگانی توجه ندارد و برای رسیدن به خواسته‌های شخصی خود به توجیه مسایل می‌پردازد. - حضرت مولانا عاشق کیست؟ عشق چه چیزی درجان او شعله ور شده است؟ مولانا عاشق حق و حقیقت است. وی این شراب حقیقت را از ساغر وجود مبارک شمس تبریزی می‌نوشد. ولی این شور و اشتیاق شدید او به شمس تبریزی به جهت این است که شمس از چارچوب تنگ تفکرات سطحی بیرون آمده است و شخصیتی مرز شکن و سنت شکن است. از منظر مولانا مسلمان واقعی چه خصلت‌هایی باید داشته باشد؟ از دیدگاه مولانا مسلمان واقعی کسی است که در همه‌ی کار‌ها هدفش رضای خدا و وصال به حق است همانگونه که در این بیت می‌گوید: شرط من خاک بالحسن نکردن است این حسن را سوی حضرت بردن است. - به نظر شما که عمری را برای شناخت اشعار و اندیشه‌های مولانا صرف کرده‌اید بهترین و کامل‌ترین شعر مولانا کدام است؟ به نظر من شاه بیت اشعار مولانا این بیت است: همین مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کار‌ها دشوار نیست ولی علامه اقبال لاهوری بهترین شعر مولانا را این بیت می‌شمارد که درباره‌ ‌ی حضرت رسول اکرم (ص) سروده شده است وقتی که دایه‌ی پیامبر حلیمه‌ی سعدیه پیامبر را در کودکی گم می‌کند و به دنبال پیدا کردن او شتابان در بیابان می‌چرخد. به پیرمرد عرب می‌رسد و از وی محمد را می‌پرسد پیرمرد عرب می‌گوید: محمد گم نمی‌شود بلکه همه‌ی عالم در او گم می‌‌شوند غم مخور یاوه نگردد او زتو بلکه عالم یاوه گردد اندر او - استاد به عنوان سوال آخر بفرمایید که منظور از نی در مثنوی چیست؟ بگویید که اصلا نی مولانا از چه حکایت می‌کند؟ منظور از نی تمام ناله‌هایی است که بشر را به حرکت و تکاپو و تکامل وخودسازی و معرفت و کمال و صلح وا می‌دارد و تمام مثنوی شرح‌‌ همان نی نامه است. نی نامه بیانگر درد فراق بشری است. و فریادی است بلند علیه تمام هر آنچه که هستی بشر را در معرض تهدید قرار می‌دهد. - استاد اگر حرف ناگفته‌ای دارید بفرمایید؟ من از زحمات شما و آقای مسعود دوگونجی تشکر می‌کنم و برای نشریه‌ای که با آن همکاری می‌کنید آرزوی موفقیت دارم.