پی بردن به اسم اعظم خداوند یکی از اهداف علما و اندیشمندان اسلامی‌ بوده و لذا مطلبی قابل اهمیّت می‌باشد. من نیز با ‌امید به خداوند و استفاده از آثار علما کوشیده‌ام در این موضوع فهم نوینی را به خود و برادران و خواهران ایمانی برسانم؛ و با در نظر گرفتن شماری از احادیث که در ظاهر با همدیگر متفاوت می‌باشد، آن مفهوم و فهم مقبول و هدف متفاوت بودن احادیث را به کمک الله تبیین و ترسیم بنمایم.

 

مبحث اول : معنا و کاربرد اسم اعظم

اسم اعظم به معنای بزرگترین اسم خداوند می‌باشد و در احادیث اسم اعظم خداوند کلید مقبولیت دعاها به شمار می‌رود.

 

مبحث دوم :  احادیث

1ـ [أللَّهُمَّ إنِّی أَسْالُکَ بِأنَیِّ أشهَدُ أنَّکَ أنتَ اللهُ لاَ إِلَهَ إلاَّ أنتَ، الأحدُ الصَّمَدُ اَلذِی لَم یَلِد وَ لَم یُولَد و لَم یَکُن لَهُ کُفواً أحَدٌ][1] «پروردگار من تنها از تو ـ  نیازهایم را ـ می‌خواهم؛ زیرا شهادت می‌دهم که تو الله هستی، و هیچ مبعودی حقی بجز تو وجود ندارد؛ تو آن یکتا و بی‌نیازی هستی که نه زاده است، و نه زاییده شده است، و همتایی ندارد.»

رسول الله (ص) فرمود: [لَقَد دَعَا اللهَ بِاسمِهِ الأعظَمِ، الّذِی إذَا دُعِیَ بِه اجَابَ، و إِذَا سُئِلَ بِهِ أعطَی][2] «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، این شخص، خداوند را با نام اعظمش فراخواند؛ اسمی‌که اگر با آن فرخوانده شود، اجابت می‌نماید و اگر به وسیله‌ی آن از خداوند مسئلت شود، عطا می‌کند.»

2ـ فردی به نماز ایستاده بود، سپس این گونه دعا کرد:

[أللَّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ بِأنَّ لَکَ الحَمدَ، لا إلَهَ إلا أنتَ الحَّنانُ، بَدِیعَ السَّمَوَاتِ والأرضِ، ذا الـجَلَالِ و الإکرَامِ، یاحَیُّ یَا قیُّومُ، إنَّی أسألُکَ...] «پروردگارا من فقط از تو می‌خواهم؛ چرا که حمد فقط از آن توست؛ هیچ مبعود حقی جز تو که بسیار مهربانی، وجود ندارد؛ به وجود آورنده ی آسمان ها و زمین، ای صاحب عظمت و بزرگی ای زنده، ای پایدار من از تو مسألت می‌نمایم که...»

رسول الله (ص) با شنیدن این جملات فرمود: [والَّذِی نَفْسِي بِیَدِهِ، لَقَد دَعَا اللهَ بِاسْمِهِ الْعَظِیْمِ، الَّذِی إذَا دُعِیَ بِهِ أجَابَ، و إذا سُئِلَ بِهِ أعْطَی] «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، او خداوند را با نام عظیمش فرا خواند؛ آن نامی‌که هرگاه با آن، فراخوانده شود، اجابت می‌نماید، و هرگاه با آن نام، از او درخواست گردد، عنایت می‌نماید.»

3ـ روایت است که رسول خدا (ص) فرمود: [اسمُ اللهِ الأعظمُ الَّذِی إذَا دُعِیَ بِهِ أجَابَ فِی ثَلاثِ سُوَرٍ منَ القُرآنِ؛ فی البقرةِ، و آل عِمرانَ، و طه][3] «اسم اعظم خداوند اگر با آن فراخوانده شود، اجابت می‌نماید، در سه سوره قران‌امده است: بقره، آل عمران و طه.»

4ـ دو آیه‌ی سوره‌ی بقره و آل‌عمران که اسم اعظم خداوند در آنها‌امده است، مشخص شده‌اند؛ روایت است که نبی اکرم (ص)  فرمود: «اسم اعظم خداوند در این دو آیه‌امده است[4] : [وَ إِلَـهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا اِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ] بقره/163 و [الم * اللهُ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْـحَیُّ الْقَیُّومُ] آل‌عمران/1و2

5ـ از سعد بن مالك روايت شده كه گفت : شنيدم پيامبر خدا (ص) فرمود : [هَل أَدُلُّكُم علَى إسْمِ الله الأعظمِ الَّذِي إذَا دُعِيَ بِهِ أَجَابَ وَ إذَا سُئِلَ أعْطَى؟ الدّعوةُ الَّتِي دَعَا بِهَا يونسُ حيثُ نادَى فِي الظلماتِ الثلاثِ : «لا إِلَهَ إلاَّ أنتَ سُبحَانَكَ إنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِين» فقال رجلٌ : يا رسُولَ اللهِ هَلْ كانَتْ لِيونُسَ خاصَّةً أمْ لِلْمُؤمِنِينَ عامةً؟ فقال رسول الله (ص) : [ألا تَسْمَعُ قولَ اللهِ عزّوجلّ : «وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كذلِكَ نُنَجِّي الْـمُؤمنين».]

«آيا شما را به اسم أعظم خداوند راهنمايي كنم؟ كه اگر با آن نام خوانده شود، پاسخ مي‌دهد و اگر با آن درخواستِ نيازي بشود، آن را برآورده مي‌كند؟ همان دعايي كه حضرت يونس پيامبر ؛ در دل ظلمات سه گانه فرموده است. «جز تو خدايي نيست، پاك و منزّهي، من به خود ظلم كرده‌ام.» مردي گفت : اي رسول خدا (ص) آيا اين دعا مخصوص حضرت يونس است يا عموم مؤمنان را نيز شامل مي‌شود؟ رسول خدا (ص) فرمود : آيا گفته‌ي خداوند را نشنيده‌اي كه مي‌فرمايد : «ما او را از اندوه و دلتنگي نجات داديم و اينچنين نيز مؤمنين را نجات خواهيم داد.»[5]

 

مبحث سوم: رأی و نظر علما

6ـ بعضی از  علما برتری داشتن بعضی از اسم‌های خداوند متعال را نسبت به بعضی دیگر را قبول ندارند از جمله‌ی این علما می‌توان به ابو جعفر طبری، ابوالحسن اشعری، ابو حاتم رازی، ابن حبان بستی و قاضی ابوبکر باقلانی اشاره کرد. و برخی از علما این نظریه را به‌امام مالک نیز نسبت داده‌اند.

استدلال پیرامون این نظریه این می‌باشد که قبول کردن این برتری، برای شنونده این گمان را ایجاد می‌نماید که مفضول نسبت به افضل دارای نقص است.[6]

کسانی که قائل به اختلاف مراتب در اسماء خداوند نیستند، معتقدند که آن برتری و اعظميتی که در احادیث‌امده، شامل تمام اسم های خداوند متعال می‌شود؛ یعنی تمام اسم های خداوند مستحق این وصف هستند.

7ـ برخی معتقدند : مراد از اعظم بودن، مشغول شدن با تمام وجود به دعا کردن است تا جای که در فکر و ذهن دعا کننده کسی بجز خداوند وجود نداشته باشد و در چنین حالتی است که خداوند دعایش را اجابت می‌نماید و نیازش را برآورده می‌سازد.

8ـ و برخی دیگر معتقدند: هدف از اعظم بودن، صرفاً همان ثواب بزرگی است که فرد به هنگام فراخواندن خداوند با آن اسم، مستحق آن می‌گردد.

9ـ جمهور علما معتقدند که یکی از اسمها به طور مشخص و معینی اسم اعظم است، در تعیین آن اختلاف نظر دارند. بعضی‌ها می‌گویند: تنها خداوند آن را می‌داند و کسی را از آن آگاه نکرده است.

10ـ کسانی که آن اسم را معلوم و معروف می‌دانند. در تعیین آن اختلاف نظر دارند؛ بعضی می‌گویند:«الله» یا «رحمن» است. بعضی هم معتقدند که اسم اعظم از چند اسم تشکیل شده و آنها «الله الرحمن الرحیم» هستند برخی دیگر می‌گویند: «الحی القیوم» می‌باشد.گروهی هم «الحنّان، المنّان، بدیع السموات و الارض، ذو الجلال و الإکرام، الحی و القیوم»را اسم اعظم دانسته‌اند.

برخی گفته اند:«ذو الجلال و الإکرام» است. بعضی هم [الله لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الأحدُ الصَّمَدُ، الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُن لَهُ کُفُواً أحَدٌ] را اسم اعظم می‌دانند. و تعداد دیگری هم در این زمینه وجود دارد.[7]

11ـ شیخ الاسلام ابن تيميه اسم «الحی» را ترجیح داده و آن را اسم اعظم می‌داند؛ زیرا «حیّ» مستلزم تمام صفات و اصل آنها می‌باشد. به همین سبب بزرگترین آیه‌ی قران کریم [اللهُ لا اِلَهَ اِلَّا هُوَ الحَیُّ الْقَیُّومُ] می‌باشد. همچنین «حی» یعنی کسی که آگاه است و دارای اراده باشد؛ لذا مستلزم تمام صفات است و اگر به تلازم در اسم ها  اکتفا می‌شد، اسم «حی» کفایت می‌نمود.[8]

12ـ ترجیح دکتر عمر سلیمان اشقر[9] : او معتقد می‌باشد که «الله» اسم اعظم می‌باشد و استدلالات عبارتند از:

الف) اگر نگاهی به اسم های وارده در احادیثی بیندازیم که رسول الله (ص) اسم اعظم را در میان آنها دانسته است، در می‌یابیم که تنها اسمی‌که در تمام آنها وجود دارد، «الله» است.

ب) این اسم به مراتب بیشتر از سایر اسم ها در قران کریم تکرار شده است؛ این اسم (2702) بار تکرار شده است که (980) بار به صورت مرفوع، (592) بار به صورت منصوب، (1125) بار به صورت مجرور و (5) بار نیز به لفظ «اللَّهُمَّ» آمده است. حال آنکه اسم «الرحمن» (57) بار در قرآن کریم تکرار شده است. و اسم الرحیم (114) بار در قران کریم بر خداوند اطلاق شده است. و اسم «الحی» صرفاً در پنج آیه بر خداوند اطلاق شده است.[10]

ج) این اسم بزرگترین و جامع‌ترین اسم خداوند متعال است و مرجع تمام اسم‌های ديگر به شمار می‌رود و تمام مفاهیم و معانی در تفسیر این اسم گفته می‌شود.

د) این اسم هرگز بر غیر خدا اطلاق نگردیده است و هیچ کس هم جرأت نکرده که چنین ادعایی کند، بجز رهبران گمراهی مانند فرعون که پست‌ترین و گمراه‌ترین مردم به شمار می‌آیند.

شیخ احمد شرباصی می‌گوید: «الله» همان اسم خاص خداوند است؛ اسمی‌که خداوند آنرا به خود اختصاص داده و اولین نامش قرار داده و تمام اسم های دیگر را به آن نسبت داده و این اسم را به هیچ يك از اسم‌های دیگر نسبت نداده و هر اسمی‌که بعد از آن می‌آید، نعمت و صفت آن محسوب می‌گردد. و این اسم به عنوان یک عَلَم (اسم خاص) بر معبود حق، دلالت می‌نماید؛ آنگونه دلالتی که جامع تمام نام‌های مبارک ذات احدیت، می‌باشد. مثلاً گفته می‌شود : «اسماء حسنی از اسم های الله هستند نه اینکه؛ اسماء حسنی از اسم‌های رحمن یا غفور هستند.»[11] 

 

مبحث چهارم : تحقیق و تبيین و نقد آراء 

در این فصل کوشیده‌ام به شیوه نقّادانه به نظرات و استدلالات علما بنگرم و نزدیکترین رأی را تبیین بنمایم و با الهام از احادیث کوشیده‌ام به جای پی‌بردن به اسم اعظم رسیدن به بهترین اسلوبی که ما را به اسم اعظم می‌رساند، ترسیم بنمايم و این مطلب را جایگزین کشف اسم اعظم نموده‌ام. در این مبحث نظریاتی را که ریشه‌ی تمام اختلافات شده‌اند، بررسی و نقد نموده‌ام.

1ـ رأی و استدلال ابو جعفر طبری، ابوالحسن اشعری، ابو حاتم رازی، ابن حبان بِستی و قاضی ابوبکر باقلانی را که به آن اشاره شد را مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد.

این استدلال مبنی بر اینکه این برتری، برای شنونده این گمان را ایجاد می‌نماید که مفضول نسبت به افضل دارای نقص است. این استدلال قابل اتکا نمی‌باشد، زیرا این دلیل برای رد این موضوع یعنی تعیین اسم اعظم و اعظمیت یکی از اسم های خداوند کافی و قوی نمی‌باشد و صرفاً با یک دلیل ظاهراً معقول نمی‌توان یک حدیث یا مفهومش را رد نمود؛ زیرا وقتی عقل بخواهد در مقابل نقل بایستد ما می‌توانیم با استفاده از همین عقل آن عقل نقاد را رد بنماییم زیرا پشتوانه‌ی این عقل مقبول، نقل می‌باشد؛ ‌اما این تفهیم و تببین برای رد عقل نقاد مفهوم نقل، کافی نمی‌باشد و لذا مختصراً می‌گوییم :

اولاً: چنين استدلالي صرفاً عقلی بوده و مبنايي بر اساس نص ندارد. 

دوماً: اگر قرار باشد یک اسم مشخصاً اعظم لقب گیرد می‌توان این چنین مطلب را تبیین نمود که اسم أعظم به نسبت فهم بشر معنی و جامعیت آن، اسم اعظم می‌باشد مثلاً: «رحمن» به نسبت «رحیم» أعظم می‌باشد و استدلال این رأی می‌تواند این باشد که «رحمن» از لحاظ معنی از «رحیم» جامع‌تر می‌باشد و جامعیت «رحمن» دلیل بر کامل‌تر بودن آن ندارد؛ زیرا تمام اسماء بر الله دلالت دارند. 

ثالثاً : خداوند خالق تمام اشیاء و جانداران می‌باشد و در بین مخلوقاتش انسان از همه زیباتر و به نحوی کامل‌تر می‌باشد و این موضوع بدین معنا می‌باشد که سایر مخلوقات خداوند به نسبت انسان دارای نقص می‌باشند و این مطلب هیچ گونه تعارض و تناقضی با خالق بودن خداوند ندارد. 

رابعاً: در حدیث غالب بودن رحم خداوند بر غضبش مطرح است و این غالبیت دلیل بر کامل‌تر بودن فعلی یا صفتی از صفات خداوند به نسبت سایر اسماء نمی‌باشد.

خامساً : آيه‌الكرسي كه كلام خداوند مي‌باشد از ساير آيات ديگر بزرگتر مي‌باشد و اين موضع نمي‌تواند دليل باشد مبني بر اين كه ساير آيات قرآن نسبت به آيه‌الكرسي ناقص مي‌باشد.

 

نتیجه : استدلال اشعری و سایر علما در این رابطه درست نمی‌باشد و این موضوع بدین معنا نیست که هدف استدلالشان غلط باشد بلکه این رای و نظر می‌تواند به شیوه‌ای تبیین شده و از استدلالی استفاده شود که به منزله‌ی تضاد با سنت نباشد و در کل می‌توان گفت استدلال این رأی مردود می‌باشد‌اما اصل رای می‌تواند با اسلوبی دیگر مطرح نمود.

2ـ در این قسمت به نقد این نظر که می‌گوید فقط خداوند از اسم اعظم با خبر است و کسی را بر آن آگاه نساخته می‌پردازیم. اولاً: مراتب معنای اسماء و تفاوت بار معنایي و جامعیتشان این را می‌رساند که‌امکان اعظمیت یکی از اسماء الهی وجود دارد دوماً:احادیث وارد از پیامبر این فهم را به ما می‌رساند که رسول اکرم اسم اعظم را تشخیص داده است. 

3ـ بررسی رأی و نظر شیخ الاسلام ابن تیميه ایشان معتقد می‌باشند «الحی» اسم اعظم می‌باشند.

اولاً: این اسم مبارک از لحاظ معنی و جامعیت در حد بسیاری از اسماء نمی‌باشد و صرفاً این اسم رحمن بودن و قهّار بودن الله را نمی‌رساند. 

ثانياً : در بعضی از احادیث اسم «الحی» وارد نشده در حالی که پیامبر فرموده اسم اعظم از زبان این فرد و در این آیه‌امده است. 

ثالثاً: مستلزم تمام اسماء و صفات الهی ذات الله می‌باشد نه یکی از اسماء خداوند.

4ـ نقد ترجیح دکتر عمر سلیمان اشقر اولاً : بدیهی می‌باشد که الله عظیم اعظم و اکبر می‌باشد‌؛ امّا بحث پیرامون اسمی‌ است که منتسب به الله می‌باشد مثلاً : می‌توان گفت رحمن اسم اعظم الله است‌اما نمی‌تواند گفت الله اسم اعظم الله می‌باشد.برای فهم بیشتر به طور مثال می‌توان گفت که پسندیده‌ترین اسم برای حضرت محمد؛ رسول اکرم می‌باشد؛ زیرا شایسته‌ترین اسم برای او می‌باشد. پس خود محمد برترين اسم نمي‌باشد.

ثانياً: پیامبر (ص) نفرموده که اسم اعظم در قران بیشتر از سایر اسم ها تکرار شده بلکه فرموده در این دعا یا صرفاً در این سه سوره بدان اشاره شده است. 

ثالثاً : اسلام الله را به وسیله‌ی نام‌های نیکویش به ما معرفی می‌نماید. صرفاً لفظ «الله» نمی‌تواند معرفت و فهم درست و کامل را به ما بفهماند، بلکه این اسماء منتسب به الله می‌باشند که فهم و معرفت درستی را در اذهان ترسیم می‌نمایند و حتی این اسماء مبارک نیز از وحی بی‌نیاز نمی‌باشند؛ زیرا خود به وسیله وحی نازل گردیده‌اند و این اسلوب وحی می‌باشد که این معرفت را به ما می‌فهماند مبنی بر اینکه اسماء الهی توقیفی می‌باشند. رابعاً : لفظ «الله» در تمام احادیث وارد نگردیده و گاهی اوفات فقط با لفظ «اللّهم» آمده است و حتي در دعاي حضرت يونس نه «الله» آمده نه «اللهم».

 

مبحث پنجم : رأی برتر

با نقد و بررسی‌های فوق بدین نتیجه رسیدیم که هر رأی و نظری مبنی بر ترجیح دادن یک اسم يا پاک‌کردن صورت مسئله به هر دلیلی، همه و همه قابل نقد و رد می‌باشند زیرا دارای پایه و اساس قطعی در نقل نمی‌باشند. و هر کدام از این عالمان و شیوخ دلایل خاص خود را دارند و اغلب دلائلشان عقلی می‌باشد و من در این نوشتار قسط نداشته‌ام، دلایل عقلی را تخطئه نمایم، ‌اما لازم می‌دانم بگويم که این دلایل زمانی سودبخش خواهند بود که همراه با نقل یا در راستای مفهوم و مقصد نقل بیایند و من سعی نموده‌ام دلایل مفهومی‌قابل درک را از فرمایش‌های پیامبر استنباط بنمایم و طبق این قاعده که برای خود ترسیم نموده‌ام، به جای تشخیص اسم اعظم، راه‌های رسیدن به اسم اعظم را تعیین نموده‌ام و معتقد می‌باشم ما می‌توانیم با کمک گرفتن از احادیث مربوطه راه رسیدن به اسم اعظم را سهل بنمایم.

و ‌امّا راه، روش و اسلوب رسیدن به اسم اعظم عبارتند از: 

1ـ عقیده‌ی راسخ و بدون شبهه و مطابق کتاب و سنت 

2ـ اخلاص در دین 

3ـ زیباترین توصیف الله متعال در حد توان و معرفت 

4ـ شروع کردن با نام «الله» 

5ـ استفاده از لفظ لا إله الا الله و ... زیرا در تمام آیات و روایات مربوط به اسم اعظم تنها لفظی که به خودی خود و بدون تغییر باقی مانده است لفظ لا اله الا الله می‌باشد 

6ـ دعایي بودن وصف و تمجید

 

بهترین رأی 

تمسّک به راه و روش رسول اکرم (ص) می‌باشد و در این مطلب پیامبر اسم اعظم را مشخص نفرموده و زمانی که پیامبر اسم اعظم را مشخص نفرماید در حالی که رسول خدا عالم‌ترین مردم نسبت به خداوند متعال مي‌باشد، ما چگونه می‌توانیم این اسم مبارک را تشخیص دهیم و از بهترین روش یعنی روش پیامبر مبنی بر تعیین نکردن اسمي خاص تجاوز بنماییم و لذا بهترین رأی، روش پیامبر است؛ پیامبر هر چه که در دین لازم بوده را به‌امت خود رسانده و تمام معلومات و الهامات الهی را به‌امت خود ابلاغ نموده. پس اسلوب موضع‌گيري پيامبر در مقابل مفاهيم مشخص نشده‌ از طرف خداوند خود روشي الهي باشد.

 

نکته پایانی: 

عقل مؤظف می‌باشد به زیباترین شیوه و بهترین اسلوب نقل را دریابد و در مرتبه‌ی بعدی با تفکّر و تدبّر نقل مدارانه، مفهوم (تضاد معنای نقل را دریابد) و در مرتبه‌ی سوم، مرتبه‌ی دوم را جمع نماید و برای مفهوم مرتبه (دوم قابلیت جمع شدن را در نظر بگیرد). نتیجه هدف این مراتب تفهيمي، راهیابی به این فهم می‌باشد که در شریعت مقاصد، به جای تضادها حاکم می‌باشد. 

يعني سعي بنماييم به جاي پاك‌كردن صورت مسأله و همچنين تضعيف بعضي از احاديث، كه چنين عملي ناتواني فرد محقق را مبني بر عدم درك مفهوم حقيقي روايت، مي‌رساند. در كل مي‌توان گفت كه چنين مفاهيمي در دين، هدف والايي را در بطن خود دارا مي‌باشد منبي بر ايجاد انگيزش در تحقيق محققّان و تفهيم و تدريس حكمت به علمايان.

 

ارجاعات و منابع

------------------

[1] ـ ترمذي، أبوداود، ابن حبان و حاكم با سند صحيح ازبريدة أسلمي روايت نموده‌اند. 

[2] ـ ترمذي، نسائي، ابوداود، ابن حبان و حاكم با سند صحيح از انس.

[3] ـ سنن ابن ماجه، مستدرك حاكم و معجم كبير طبراني

[4] ـ ترمذي، أبوداود، ابن ماجه و دارمي

[5] ـ حاكم آن را روايت كرده است.

[6] ـ فتح الباري، 11/224

[7] ـ همان، 11/224

[8] ـ مجموعه فتاوى، ابن تيمية، ج18 ص 311

[9] ـ انديشه‌هاي اسلامي در پرتو كتاب و سنت، جلد نهم : اسماء و صفات، ص 97و98

[10] ـ المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم

[11] ـ موسوعة الأسماء الحسنى