نویسنده: سعید حجاریان امروز: سالها پیش مقالهای تحت همین عنوان در نقد جمهوریهای کاذب کشورهای مصر و سوریه و عراق نوشته بودم، البته آن زمان صدام، حافظ اسد و مبارک بر سر کار بودند. امروزه که ثمرات آن جمهوریها را در این کشورها مشاهده میکنیم، به نظر میرسد که میتوان از زاویه دیگر نیز به موضوع پرداخت. اکنون با سوریهای مواجهیم که کاملاً ویران شده، میلیونها نفر آواره شده، زیربناها تخریب شده است و همه تروریستهای عالم در آن جمع شدهاند. با مصری روبه روییم که هر روز در خیابانهای قاهره، اسکندریه، سوئز و جاهای دیگر درگیریهایی عنیف برقرار است و دهها کشته میدهد. موزههای تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام با مواد منفجره به کلی از بین رفتهاند و هر تکهای از این تمدن کهن در دست کسی است. با عراقی روبه روییم که استان الانبارش در دست «داعش» اسیر است و مردم این استان به استانهای کردنشین و کربلا پناهنده شدهاند و هفتهای نیست که انفجاری در کرکوک، موصل، بغداد، بعقوبه، توزخرماتو و اماکن دیگر، صدها نفر کشته نگیرد. این ثمره آن جمهوریهای میراث مانده از صدام، اسد و مبارک است. هفته پیش رئیس قوه قضائیه به نیروهای امنیتی و سپاه هشدار داد که مواظب باشند تا نیروهای تکفیری پایشان به ایران باز نشود و این حکایت از آن دارد که کشور ما نیز در معرض خطر است. مگر میشود که در یمن، پاکستان، افغانستان، ولگا، عراق و شام این همه تخریب صورت گیرد اما ترکش آن به ما برخورد نکند؟ باید نگرانی مسئول مربوطه را جدی گرفت. اما نکتهای که لازم میدانم در اینجا روشن کنم این است که مبارزات و منازعات فقط در سطح میدانی صورت نمیگیرد بلکه در سطح رسانهای نیز همین درگیریها بشدت رواج دارد. گروههای شیعه و سنی، چه عرب و چه عجم، چه اردو و چه پشتون و چه زبانهای دیگر، هر یک با به راه انداختن شبکهای، آتش بیار معرکه شدهاند و به دنبال صیدی هستند. به قول شاعر عرب: کل من فی الوجود یطلب صیدا انما الاختلاف فی الشبکات فلان طلبه مطرود از قم، به سانتامونیکا فرار کرده و شبکه ماهوارهای برای خود زده و دائماً به مقدسات اهل سنت توهین میکند. آن یکی به لندن فرار کرده و ایضاً. فلان گروه سنی به دوبی رفته و با شبکه جهانی خود حرفهای قدمای شیعه مانند محدث نوری را دائماً تکرار میکند که بنگرید که شیعیان چگونه قائل به تحریف قرآناند! و الی ماشاءالله... تا بخواهید ماهوارهها پر از این گونه شبکه هاست. نمیدانم چطور دولت ما اجازه میدهد در قم شبکهای ماهوارهای باشد و از این شبکه با استناد به صحاح و مسانید نکاتی را مطرح کند که گرچه میتوان در مجالس بحث علمی خصوصی مطرح کرد، اما طرح آنها به صورت عمومی برای همگان، سم قاتل است. آقایان غافلند از اینکه مردم عوام با دلیل و برهان امور را مقدس نساختهاند. بلکه به عللی امری برایشان تقدس یافته است. همین فراموش کردن فرق علت و دلیل باعث میشود که فکر کنند اگر بتوانند از صحیح بخاری، نکتهای در عیب جویی فلان صحابه پیدا کنند دیگر همه اهل سنت انگشت به دهان و حیران خواهند ماند و از ضلالت نجات خواهند یافت و مهتدی و مستبصر خواهند شد. در حالی که اهل سنت ما در زندگی عادی و در حشر و نشر خود، از پدر و مادرشان، از محیطشان، به صورت طبیعی بعضی از امور برایشان مقدس شده است؛ نیز در اثر پروسه جامعه پذیری به بخشی از فرهنگشان تبدیل شده است و شما هزار دلیل بیاورید عقیده آنها را راسختر میکنید، به قول معروف المعلل لایدلل. همین طور برعکس وقتی شبکههای سنی که علیه شیعه دست به استدلال میزنند، مثلاً به رد و نفی امام زمان (عج) میپردازند، همان اثر را دارد. به قول آل احمد، شیعه با این حرفها دست از امامش نمیکشد و جشن نیمه شعبان را طوری برگزار میکند که نوروز چشمش از حسودی کور شود. حتماً حکایت داستان نیما یوشیج و آن مرد روستایی را شنیدهاید که برای سفر به شهر از جنگل میگذشت و چون چشمش به درخت مقاومی افتاد پارچهای بر شاخه محکمی از آن بست تا در بازگشت از سفر، آن را بریده و برای ساختن چماق با خود به روستا ببرد. اما چون سفرش طولانی شد و بازگشت، دید که مردم بر همان شاخه دخیلهای فراوان بستهاند و از آن درخت استمداد میجویند! طبیعتاً وقتی آن مرد خواست تا شاخه را ببرد و با خود به روستا برد با برخورد دیگران رو به رو شد، او را تکفیر کردند و دست آخر کشتند. من خودم سالها قبل در سفر به وین (اتریش) دیدم که مردم اروپا در محلی که ادعا شده است مریم مقدس خود را به دختر چوپانی به نام برنادت نمایانده است جمع میشوند و بشکه بشکه از چشمه آب این محل برای تبرک میبرند. آنها در این محل مقبره ساخته، شمع روشن و نذر میکنند! میخواهم بگویم فرآیند تقدس زایی حتی در غرب هم که قرن هاست سکولار شده، به شکلی که گفتم رایج است. در جوامع اسلامی که موضوع خیلی زندهتر است و مواجهه با آن دقت و حساسیت بالایی میطلبد. برخورد با خرافات هم هزینهها و بازخوردهای فراوان دارد، چه رسد به تقابل با اعتقادات مسلم و مسجل دینی که جای خود دارند. پس به نظر میرسد همان طور که سازمان ملل در عرصه عمل به دنبال آتش بس میگردد و این همه معاهده و قرار صادر میکند، باید به دنبال آتش بس رسانهای نیز بود. به نظر من این کار برعهده وزارت خارجه و رایزنهای فرهنگی ما است. حتی اگر طرف مقابل نیز این کار را انجام نداد، شیعیان آتش بس رسانهای یک طرفه اعلام کنند و این به صواب نزدیکتر است. من نمیدانم که آقای کرزای یا زرداری یا مالکی میتوانند از امریکا و انگلیس بخواهند که این شبکههای متخاصم را وادار به تعطیل کنند یا نه، اما وظیفه ما است که به این آقایان توصیه کنیم که برای حفظ امنیت داخلی خودشان هم که شده در سطوح بالا چنین درخواستهایی از لندن، امارات و امریکا بکنند. ما باید از غرب این را بیاموزیم که از قرن چهاردهم تا قرن نوزدهم که ماشین کشتار تفتیش عقاید برپا بود، میلیونها نفر در مناقشات مذهبی کشته شدند؛ در کل اروپا از اسپانیا گرفته تا ایتالیا، فرانسه، انگلیس و کشورهای دیگر. در غرب پس از هفت قرن کشتار - که حتی تا قرن بیستم هم ادامه داشت - دیگر امروزه بحث و جدل مذهبی بین مردم رواج ندارد. مناقشات و محاورات مذهبی فقط در آکادمیها بین تئولوژیستها صورت میگیرد. گویی «پردهای از تجاهل» به روی مناقشات ایدئولوژیک، فلسفی و دینی کشیدهاند و حاضر نیستند درباره آن گفتوگو کنند چون میدانند که مته به خشخاش گذاشتن در این امور همانا و هسته اتم را شکافتن همان. ما حتی زمانی که این شعر سعدی (علیه الرحمه) را در کتاب میخواندیم که: «ای کریمی که از خزانه غیب / گبر و ترسا وظیفه خور داری دوستان را کجا کنی محروم / توکه با دشمن این نظر داری؟» انتقاد ما به مرحوم سعدی این بود که مگر گبر و ترسا دشمناند؟ ما هفته وحدت برگزار میکنیم اما، گمان دارم که باید هفته وحدت را به سمت وحدت با گبر و ترسا نیز برد. چرا نباید در رفتارمان با اهل سنت که قبله، پیامبر (ص) و مقدساتمان یکی است مراقبت بیشتری به خرج دهیم و هفته وحدت را به مراسمی خشک و بیروح تقلیل دهیم که هیچ حاصلی ندارد؟ باید گامهای عملی برداشت تا تقریب بین مذاهب اسلامی برقرار شود، همان کاری که مرحوم آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت انجام دادند. (پی نوشت: - عنوان آن مقاله اشاره به شعری از مولوی داشت که مصرع دوم آن به صورت زیر است: این وطن جایی است کان را نام نیست البته با دخل و تصرفی که در معنای وطن گردد)

نظرات