سخنران اصلی این مراسم دکتر محمدرسول ابوالمحمدی مسؤول اداره‌ی علما و طلاب علوم دینی و استاد فقه و اصول در حجره و دانشگاه، درباب تعامل جمودی و جحودی در رابطه‌ی میان نصوص و مقاصد و اهتمام به تقویت بار علمی و عدم بسنده کردن به معارفی که تاکنون کسب شده است، سخن گفت. وی درباره‌ی مبحث اول به مدرسه‌ی ظاهری‌گری در تعامل با متن بدون مراعات زمان، مکان، شرایط و مقاصد صاحب شریعت اشاره کرد. 

وی در ادامه، به تعامل جحودی با متون اشاره کرد و صاحبان این نگرش را معطله‌ی جدد(تعطیل‌گرایان جدید) که در گذشته اسماء و صفات را تعطیل می‌کردند و اکنون تعطیل نمودن کل نصوص مد نظر آنان است؛ به عبارت دیگر توجه ایشان به مقاصد بدون توجه به نصوص مقاصد است.

مدرسه‌ی وسطیت که نصوص جزئی را در سایه‌ی مقاصد کلی حمل می‌کند. یعنی هم توجه به نصوص با رعایت مقاصد صاحب آن، رعایت احوال، شرایط زمانی و مکانی و تطبیق نص با رعایت مقصد نص.

  وی گفت: اهل سنت از حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنابله و ظاهریه تشکیل شده است. زیدیه و اباضی‌ها نزدیک به اهل سنت‌ و دور از امامیه هستند. این هشت مذهب وجود دارند و ظاهریه یکی از آنهاست. در عصر حاضر کسی تحت عنوان ظاهریه که مقلد امام داود ظاهری و امام ابن‌حزم باشد، وجود ندارد اما در عمل بسیارند. دو نوع تعامل با نصوص(نصوص ادله‌ی شرعی قرآن، سنت، اجماع، قیاس، مصالح مرسله، سد ذرائع، شرع من قبلنا و عرف که طبق علم اصول فقه همه به قرآن ارجاع داده می‌شوند) وجود دارد؛ پاره‌ای از ایشان تعاملشان با این‌گونه نصوص، رفتاری جزم‌اندیشانه است و برخی از آنان تعامل جمودگرایانه با نصوص عبارت فقهی دارند. برخی نصوص عبارت فقهی ولو اجتهاد محض هم باشد و محرز شود که خطاست باز هم برایشان مقدس است. نوظاهرگرایان که خود را به این نام معرفی نمی‌کنند و بخشی از آنها طرفدار ادله‌ی شرعی‌اند و بخشی از آنها پایبند به حواشی فقهی هستند.

استاد ابوالمحمدی درباره‌ی نشأت و تدوین علم فقه گفت: فقه اسلامی دارای چندین مرحله است: در دوران اولیه که دوران بیان فتاوی با ادله‌ی شرعی قرآن، سنت، اجماع و قیاس است. مرحله‌ی دوم، متون محض بدون ذکر ادله‌ی شرعی مطرح می‌شود و فقط فتواها بیان می‌شوند. مرحله‌ی سوم دوران حاشیه‌نویسی بر متون فقهی است. برخی از ظاهرگرایان حتی به یک حاشیه‌ای که بر متنی فقهی نگاشته شده است، پایبندند و متوجه این نکته نیستند که این فتوای فقهی که در حاشیه صادر شده است با در نظر گرفتن مقاصدی بوده است که ممکن است امروزه این مقاصد را محقق نکند و آن فتوا که روزگاری جلب منفعتی یا دفع مفسده‌ای کرده، ممکن است امروزه عکس شده باشد. وی افزود: ظاهرگرای جزم‌اندیش یک عبارت فقهی را برگرفته و می‌گوید برای من قدسیت دارد و تخطی از آن کفر است. فقه و نصوص بدون مراعات مقاصد در گذشته یکی از مذاهب اهل سنت بوده‌اند، امروزه بسیارند ولی فاقد نام. وی ادامه داد: ما وارد داوری درباب اخلاص ظاهریه‌ی قدیم و جدید نمی‌شویم. شکی در اخلاص و علم امامانی مانند ابن‌حزم و داود ظاهری نیست؛ اما اخلاص کافی نیست و احسن‌العمل در هر حوزه‌ای دارای دو رکن است: اتباع و اخلاص. فرد باید متبع باشد و مبتدع نباشد و هم مخلص باشد یعنی ریا و سمعه نداشته باشد. اما اخلاص به‌تنهایی کافی نیست و اگر فرد فاقد حمل نصوص بر مقاصد باشد، وافی به مقصود نیست و مخلص بی‌مخ و فاقد خردمندی بیش نخواهد بود. بالعکس فکر و اندیشه‌‌ی بدون اخلاص هم بلاست. این‌گونه معرفی کردن دین در مقابل سایر یافته‌های بشری سبب تشویش رخسار نورانی دین مبین اسلام می‌شود. 

وی ابراز عقیده کرد: در تطبیق فقه نصوص بدون رعایت مقاصد در تعامل با زنان، خانواده، فرهنگ، آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست و مدیریت کشوری، آزادیهای و حقوق انسان در گفت‌وگو با دیگران و به‌ویژه در روابط بین‌الملل که اسلام پیش از دیگران مطرح نموده است. به‌عنوان نمونه دعوت مردم به منع فعالیت و کار زنان در خارج از منزل هرچند که در اوج نیاز باشد. با نهایت دلنگرانی باید گفت که مذاهب چهارگانه بر این نظراند که دختر و پسر که به سن بلوغ رسیدند، تأمین نفقه‌ی آنان بر پدر و مادر واجب نیست. هرچند به نحویی سنتی اینگونه به مردم گفته‌ایم که این حکم در حق دختر صادق نیست و دختر، خواهر، مادر و همسر نفقه‌شان برعهده‌ی پدر، برادر، پسر و شوهر است. فقه مذاهب اربعه می‌گوید دختر یا پسر به به محض این‌که سن بلوغ رسیدند، نفقه‌شان به‌عهده‌ی پدر نیست. در تز علمی چنین گفته شده و در جانبی دیگر چگونه زن را از کار کردن منع می‌کنید؟ علت این تعارض، بدفهمی نصوص است که بدون توجه به نصوص دیگر که آنرا تقویت می‌کند. چرا که نصوص همدیگر را تفسیر می‌کنند.

وی اضافه کرد: تطبیق نصوصی که خاص همسران پیامبر(ص) است بر همه‌ی زنان، مثلاً آیاتی که درباب محجوب بودن زنان پیامبر آمده است که باید در منزل‌هایشان وقار داشته باشند، این آیات را بر همه تطبیق کنیم. خداوند متعال می‌فرماید: «يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ‏»﴿الأحزاب: ٣٢﴾ ای همسران پیغمبر! شما مثل هیچ یک از زنان (عادی مردم) نیستید. این آیه ویژه‌ی ازواج پیامبر است که در فضل و شرف با زنان دیگر برابر نیستند. چگونه می‌توان این آیه را به گونه‌ای تفسیر کرد که زنان را در خانه محبوس نماید؟!

محمد غزالی(رح) در مقدمه‌ی «فقه‌ السیره» آورده است. می‌گوید پای خطبه‌ی امام حرم نبوی نشسته بودم. شنیدم که حدیث «عمیاوان» را شرح می‌کرد. نتیجه‌ای که از حدیث مذکور گرفت این بود که زنان به هیچ وجه حق خروج از منزل را ندارند و محلّ زندگی زن، کنج خانه است و نه جامعه. زن حق کار کردن هم ندارد. غزالی ادامه می‌دهد وقتی خطبه تمام شد و نماز اقامه شد، با امام وارد مباحثه شدم و گفتم این حکم را که تو برای زنان مؤمن دادی، قرآن برای زن فاحشه به کار برده است: وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا [١٥النساء] و کسانی که از زنان شما مرتکب زنا می‌شوند، چهار نفر از (مردان عادل) خودتان را به عنوان شاهد بر آنان به گواهی طلبید، پس اگر گواهی دادند، آنان را در خانه‌های (خود برای حفظ ایشان و دفع هرگونه شرّ و فسادی) نگاه دارید تا مرگشان فرا می‌رسد یا این که خداوند راهی را برای (زندگی پاک و درست، یا عقوبت) آنان (با ازدواج یا توبه، یا وضع حکم دیگری) باز می‌کند. 

غزالی ادامه می‌دهد و خطاب به خطیب می‌گوید اگر من کاره‌ای بودم، تو را ساکت می‌کردم و نمی‌گذاشتم به زبان پیامبر افترا ببندی. چرا به صحیح بخاری رجوع نمی‌کنی که بابی تحت عنوان «باب غزو النساء وقتالهن مع الرجال» دارد و انس رضی ‌الله عنه نقل می‌کند که در روز احد که همه‌ی مردم پیامبر را تنها گذاشته بودند، عائشه دختر ابوبکر و ام‌سلیم را دیدم که آستین همت بالا زده بودند و مشک‌ها را بر پشت‌هایشان انداخته و آنها را پر از آب می‌کردند و در دهان مؤمنان می‌گذاشتند و سپس برگشته و دوباره آنها را پر می‌کردند و مؤمنان را سیراب می‌کردند. 

غزالی می‌گوید به خطیب گفتم: بابی دیگر به نام «باب غزوة المرأة في البحر» در صحیح بخاری وجود دارد. در این باب آمده است: از انس رضی الله عنه شنیدم که می‌گفت: پیامبر صلى الله عليه وسلم بر زنی نام ابنة ملحان وارد شد. پیامبر نشست و ناگهان لبخندی بر لبانش نقش بست. زن پرسید یا رسول الله چرا خندیدی؟ پیامبر فرمود گروهی از امتم در دریای مدیترانه در راه خدا سوار بر کشتی هستند. مثل ایشان مانند پادشاهانی است که بر سریرهایی نشسته‌اند. زن گفت: یا رسول الله از خداوند بخواه مرا یکی از ایشان قرار دهد. پیامبر فرمود: خدایا او را یکی از ایشان قرار بده. سپس دوباره لبخند زد. زن دوباره پرسید چرا می‌خندی؟ فرمود: برای توست مانند آن. زن گفت: از خدا بطلب من یکی از ایشان باشم. پیامبر فرمود: تو از پیشگامان هستی و نه از پسین‌ها. انس می‌گوید این زن با عباده صامت ازدواج کرد و همراه بنْتِ قَرَظَةَ به دریا رفت، سپس از مرکبش افتاد و مرد.

   دعای پیامبر درحق این زن مستجاب شد. آیا پیامبر خدا(ص) دعای مردود می‌فرماید؟ یا برایش دعا می‌کند که همراه مجاهدان در آن سوی دنیا به چنین مقامی دست یابد؟ آیا این دعا با محبوس بودن زن در خانه سازگار است؟!

غزالی می‌گوید به آن خطیب گفتم که در صحیح بخاری (باب حمل النساء القرب إلى الناس في الغزو) نیز وجود دارد که شبیه این باب‌ها در صحیح مسلم، سنن ترمذی و ابو داود و... نیز وجود دارد.

 در کتب فقهی نفقه‌ی دختر و پسر بالغ، برعهده‌ی پدر نیست

استاد ابوالمحمد تحدی کرد که یک عبارت فقهی در کتب مذاهب اربعه یافت شود که دختر پس از رسیدن به سن بلوغ هزینه‌ها و نفقه‌اش به عهده‌ی پدرش باشد. این بدان معناست که دختر پس از بالغ شدن باید کاری که متناسب با شأن خودش باشد برود و نیازمندیهایش را برطرف کند. این درحالی است که او را از خارج شدن از منزل منع می‌کنند؟! محمد غزالی می‌گوید: تحجر و جمود فکری در مقاطعی از تاریخ مسلمانان زنان را از کار کردن در بیرون منع کرد و این حکم در صدر اسلام وجود ندارد. زنان استعدادهای خود را به ناچار در زینت و آرایش صرف کردند و جامعه‌ی مسلمانان دچار رکود شد. زنان در جوامع دیگر، در سایر علوم و معارف به‌وفور به درجه‌ی مهارت و تخصص رسیده‌اند، ولی ما در علوم و معارف دینی مجتهد زن نداریم. وی در کتاب «المرأة= زن» می‌گوید که ما باید از این وضعیت که برای زن ایجاد شده است، توبه کنیم. در اثر چسپیدن به نصوصی بدون مقاصد بدون توجه به سایر متون و بی‌توجهی به این همه حدیث صحیح درباب حضور زن در همه‌ی شؤون زندگی، نتیجه‌اش همین رکود خواهد بود.

وی ادامه داد: چند نفر از اساتید امام شافعی زن بوده‌اند؟ دو تن از استادان وی زن بوده‌اند. وی حتی در دوران اخیر زندگی‌اش در مصر، علامه‌ای به‌نام فاطمه استادش بوده است. زندگینامه‌ی ابن‌حجر عسقلانی را بخوانید و ببینید چند نفر از استادانش زن بوده‌اند؟ امام ابن کثیر داماد مزی و مادرخانمش مفسر قرآن است و همسرش حافظ قرآن است و خودش هم حافظ قرآن و هم حافظ حدیث است.

 ابن‌حجر عسقلانی می‌گوید: در فضیلت زنان همین‌قدر کافی است که هیچ زن محدثی، دچار کذب یا وهم نبوده است و به واهی هم متهم نشده‌اند؛ درحالیکه صحیحین و سایر کتب حدیث پر از زنان راوی هستند.

استاد ابوالمحمدی مسئله‌ی رانندگی زنان و نبود شناسنامه برای آنان در برخی از کشورهای اسلامی را مایه‌ی ننگ مسلمانان و خلاف روح شریعت دانست. 

وی به نقد جمود و تحجر فقهی پرداخت و به مسئله‌ی قیمت یا جنس در مسئله‌ی زکات فطر اشاره کرد و تحدی کرد که یک حدیث درباره‌ی اینکه منظور از قوت همان گندم باشد، وجود داشته باشد. وی به چالش فقه با یافته‌های علمی در قضیه‌ی رویت هلال اشاره کرد و گفت: دکتر ایرج ملک‌پور رییس مؤسسه‌ی ژئوفیزیک دانشگاه تهران می‌گوید که من تا ١ میلیون و ١٠٠ سال دیگر را می‌توانم تمام لحظات را رصد کنم. اما شمای عالم دینی در مسئله‌ی رویت هلال بدان استناد نکنی! و عالمان نجوم جدید را همان منجمان قدیم قلمداد کنی.

وی گفت: ما مدعی پیروی از سلف صالح هستیم ولی از لحاظ علمی و عملی یک ذره هم به ایشان شباهت نداریم؛ این درحالی است که پیامبر حتی به یهود و نصارا هم استناد فرموده است. در زمانه‌ی حاضر نیز دانشمندان علوم تجربی طبیعی مسائلی را مانند روز روشن حل کرده‌اند رواست شما فقیه یا عالم دینی، حاضر به قبول نظر آنان نباشی!

وی گفت: قطع به یقین، اگر پیامبر(ص) در این عصر می‌زیست از همه‌ی امکانات موجود در جهت رساندن دعوت و پیام الهی به مردم استفاده می‌کرد.

این استاد فقه و اصول درباب ظاهریگری به متونی از امام ابن‌حزم اشاره کرد و گفت: 

امام ابن حزم در صفحه‌ی ١٣٥-١٣٦ جلد اول کتاب المحلی می‌گوید: کسی که در آب راکدی که جاری نیست، ادرار می‌کند، غسل و وضویش با آن آب ، برای ادای فرض یا غیر آن، حرام است و اگر آبی غیر از آن نیافت، حکمش تیمم است و ولی آن آب اگر ادرار چیزی از ویژگی‌های آن را دگرگون نکرده باشد، طاهر و برای شرب حلال است و غسل و وضوی دیگری با آن حلال است حتی اگر در آب یا خارج آن ریخته شده باشد و سپس ادرار جاری شده باشد، پس آن آب، پاک است و غسل و وضو با آن برای آن فرد و دیگران نیز جایز است به شرط اینکه اوصاف آب تغییر نکرده باشد. 

وی ابراز عقیده کرد و درباب این فتوای شاذ گفت: ابن‌حزم چون معتقد به قیاس نیست می‌گوید وضو یا غسل با آن آب جایز نیست ولی اگر آن را بنوشد، حلال است! 

وی ابراز تأسف کرد و گفت نمونه‌های بسیاری در تنگ کردن عرصه بر مؤمنان توسط فقه و فقیهان متحجّر وجود دارد و این است که جوانان، کمتر سراغی از فقها و فقه می‌گیرند و عطای فقه را به لقایش بخشیده‌اند.

ابزار متغیر و اهداف ثابت در فهم مقاصدی دین

وی ادامه داد: نمونه‌ای دیگری از تحجر در متون فقهی، مسئله‌ی سواک است. آنچه در این مسئله مهم است حفظ غایت ثابت با ابزار متغیر است. حفظ سلامتی دهان و دندان، هدف شارع مقدس است، ولی با ابزاری که از زمانی به زمان دیگر تغییر می‌كند. اینجاست که عده‌ای سواک را نه به‌عنوان ابزار بلکه به‌عنوان هدف و غایت، ثابت گرفته‌اند و به هیچ شیوه‌ای حاضر به استفاده از مسواک و خمیر دندان که از یافته‌های جدید علمی برای حفظ سلامتی به‌عنوان هدف ثابت، نیستند. وی از تقدیس وسائل و ابزار مخاطبان را برحذر داشت و گفت: به کتابی مانند مغنی یا تحفه یا نهایه یا حتی کفایة الاخیار نگاه کنید که می‌گوید اگر در مسجد تنها یک سواک وجود داشت، و مسجد مملو از مردم بود، به‌خاطر اجرای سنت، یک نفر باید از دست راست یا چپ که آنهم مورد مناقشه واقع شده است، به تک تک افراد این سواک را بدهد تا دهانشان را با آن پاک کنند و سنت زدن سواک را عملی نمایند. این درحالی است که طبق یافته‌های جدید میکروب‌شناسی، پانصد نوع ویروس در دهان انسان وجود دارد! آیا این، نمونه‌ی ریختن آبروی فقه نیست؟ آیا این، ظاهریگروی در برخورد با حاشیه نیست؟

فقه مساوی با دین نیست

وی تأکید کرد که به علم فقه عشق می‌ورزد ولی همه‌ی متون فقهی را فقه نمی‌داند و معتقد است که فقه رنگ و بوی بشری به خود گرفته است و علمی تماماً بشری است و آکنده از مسائلی است که دور از عقل سلیم انسانی و هدف شارع مقدس است.

نمونه‌ی دیگر که باز در کتات «مغنی» موجود است مبحث عیب است. خریداروقتی کالایی معیوب می‌خرد باید بلافاصله عیب را به فروشنده، اعلام کند. در همین کتاب مثال می‌آورد که اگر مشتری خری را خرید که معیوب بود. نباید از آن استفاده کند مادامیکه قصد پازپس‌دادن آن به فروشنده را دارد. چون استفاده به معنای سلب حق خیار و تنزل از پشیمانی در ارجاع کالاست. می‌گوید اگر خر را به صاحبش برگرداند حتی حق ندارد پالان خر را به پشت خر بیندازد و باید خریدار خود، آنرا حمل کند.

آیا این‌گونه دیدگاه، فقه است و ظاهری برخوردکردن با فقه و مسائل فقهی نیست؟! حتی در بحث پاسخ دادن به اذان آنجا که می‌فرماید: اشهد ان محمدا رسول الله؛ فردی حاشیه‌نویس از کلیله و دمنه چیزی را بر متنی فقهی نگاشته که به هنگام شنیدن این مقطع از اذان باید ناخن هر دو انگشت سبابه را بوسید و به چشم‌ها زد تا نور آن کم نگردد یا با آتش دوزخ نسوزند! آیا این خرافات را می‌توان جزو ادله‌ی فقهی دانست و به آن استدلال کرد؟!

نومعتزلیان و تعطیل‌گرایان جدید

 استاد ابوالمحمدی ادامه داد: مدرسه‌ی دوم نومعتزلیان‌اند. معطله‌ی قدیم فقط اسماء و صفات را تعطیل می‌کردند ولی معطله‌ی جدید کل نصوص دینی(شریعت) را تعطیل می‌كنند. هرچند هر دو مذموم‌اند. مانند آن است که  فردی اگر آیه یا حدیثی مطابق طبع‌اش باشد می‌پذیرد و اگر نبود آنرا مردود می‌داند. این درحالی است که قرآن می‌فرماید: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ‎﴿البقرة: ٨٥﴾‏ آیا به بخشی از (دستورات) کتاب (آسمانی) ایمان می‌آورید و به بخش دیگر (دستورات آن) کفر می‌ورزید؟ برای کسی که از شما چنین کند، جز خواری و رسوائی در این جهان نیست، و در روز رستاخیز (چنین کسانی) به سخت‌ترین شکنجه‌ها برگشت داده می‌شوند، و خداوند از آنچه می‌کنید بی‌خبر نیست. 

تعطیل کردن بخشی از نصوص چه تاوان بزرگی است که چیزی جز رسوایی و خواری در دنیا و عذاب سخت در قیامت به دنبال ندارد. ما گرفتار دست این جاحدان و منکران نیز هستیم. امیر شکیب ارسلان در کتاب «لماذا تأخّر المسلمون ولماذا تقدّم غیرهم؟» علت شکست امپراتوری عثمانی و واپس‌ماندگی مسلمانان را جمود و جحود می‌داند. مجموعه‌ای از آنان، دارای جزم و جمود در قرائت متون شرعی و مجموعه‌ای نیز جاحد و شیفته‌ی غرب بودند.

حجود فکری همان تعطیل شریعت است

جحود فکری، سبب تعطیلی فقه اسلامی و الغای اصول فقه می‌شود. نمونه‌ی این افراد می‌توان به «نصر حامد ابوزید» که در نقد وسطیت شافعی کتابی تحت عنوان «الإمام الشافعي وتأسيس الأيديولوجية الوسطية» نوشت و به نقد امام شافعی و اصولی‌بودن و ناصر الحدیث بودن ایشان نقد وارد کرد و می‌گوید که شافعی میدان نص یا نقل را وسیع و میدان عقل را تنگ نموده است. یکی دیگر از این جاحدان، فرد لیبرالی به‌نام «محمد ارکون» است که در امامت امام طبری، امام شافعی و.... تشکیک می‌كند و تنها روش تحلیل خویش را درست می‌داند.

 مدرسه‌ی وسطیت و اعتدال

این استاد حجره و دانشگاه درباب مدرسه‌ی وسطیت گفت: وسطیت یعنی ربط نصوص جزئی و مقاصد کلی؛ هر نصی که خوانده می‌شود باید دید که هدف خداوند متعال از آن چه بوده است. باید شرایط و سبب نزول آیه را در نظر آورد. درست است که گفته‌اند: «العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب». ولی خصوص سبب کمکی برای رسیدن به مراد متکلّم(خداوند متعال) و درک معنای آیه است. ملاحظه‌ی شأن ورود احادیث نبوی و شأن نزول آیات به فهم صحیح آیات و احادیث کمک می‌كند. نمونه‌ی بارز این مسئله رجوع فقهای هفتگانه به حضرت عائشه صدیقه(رض) در فهم آیات است؛ چراکه هیچکدام به اندازه‌ی وی، در مصاحبت و خدمت پیامبر نبوده‌اند. وسطیت یعنی حدّ فاصل میان حجود و جزم‌اندیشی و به‌عبارتی دیگر اهل تطرّف و تسیّب نیست و در صدور فتوا متشدّد نیست و همچنین اهل سهل‌انگاری نیز نیست. بلکه اهل صراط مستقیم است و بنا به قرآن که می‌فرماید: أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ‎﴿ ٨﴾‏ وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ‎﴿الرحمن: ٩﴾‏ میزان یعنی نص و مقاصد را در دو کفه‌ی ترازو بنهیم و آن‌دو را ارزیابی کنیم. میزان در اینجا ترازو و کیل و پیمانه نیست بلکه مراد عدالت صدور احکام بر اشخاص و جامعه در مسائل فردی و جمعی است. این مدرسه، جزئیات را در پرتو کلّیات درک می‌کند و نصوص جزئی را بر اساس مقاصد کلّی فهم می‌كند. این مدرسه مانند ظاهریه، در ظواهر غلو نمی‌کند و مانند جاحدین اهل زیاده‌روی در مقاصد نیست. این مدرسه قائل به این است احکام معلَّل به اغراض‌اند هرچند ما از درک حکمت آنها ناتوان باشیم؛ چیزی که امام ابن‌حزم ظاهری آنرا نمی‌پذیرد. تعبّد به احکام مبناست ولی چنین نیست که هیچ تعلیلی در درک حکمت احکام و مصالح آنها انجام نشود بلکه تلاش در جهت حکمت و غرض شارع، دستکم دارای یک اجر است. مقاصد شریعت از همان ابتدا مطرح بوده و کسانی مانند امام ابن‌الحرم جوینی، امام غزالی، امام شاطبی، امام ابن‌تیمیه و ابن القیم آنرا به اوج رسانده‌اند. و ایشان بر این رأی‌اند که تعارض میان قطعی‌النصوص و قطعی‌المصالح اصلاً وجود ندارد. یعنی اگر مصلحتی به قطعیت رسید به هیچ وجه با نصوص قطعی تعارضی ندارد. اما ممکن است تعارض میان نصوص ظنّی با مصالح قطعی روی دهد، در این صورت همه‌ی عالمان گفته‌اند که مصالح قطعی مقدَّم است. اما اگر میان ظنون عقلی و ظنون شرعی تعارض روی دهد، اولویت با ظنون شرعی خواهد بود. صد البته این مسئله، جدید نیست و مبنای کار امام ابن‌تیمیه در کتاب  ٩ جلدی «درء تعارض العقل والنقل» بوده است.

اهتمام در استمرارِ تقویت بار علمی

وی در بخش پایانی سخنانش به اهتمام در استمرار تقویت بار علمی و عدم بسنده به علوم کسب‌شده تا این لحظه پرداخت. قرآن کریم می‌فرماید:  وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ‎﴿طه: ١١٤﴾‏ «قُل» فعل امر است. مخاطب خداوند در این فعل امر پیامبر است. مگر پیامبر از همه عالمتر نیست؟ غزالی مصری در کتاب «فقه السیره» می‌گوید اگر محمّد(ص) پیامبر هم نبود، در فهم و درایت از همه کس بالاتر بود. درایت و خرد پیامبر نور است و نور وحی هم بدان افزوده شده و «نور علی نور» در پیامبر محقّق شده است. مخاطب این آیه پیامبر است که جبرئیل وحی را می‌آورد و پیامبر عین آنچه مراد خدا بوده را درک کرده و همان را دقیقاً اجرا می‌کند(لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ همین است) باز خدا از وی می‌خواهد که طلب ازدیاد دانش کند و این را به مردم و خود پیامبر هم اعلام می‌کند تا به‌وسیله‌ی پیامبر بر مردم و مخاطبان اتمام حجّت نماید. اینجاست که به وی خطاب می‌کند که افزونی دانش را از خدا بخواهد و چنانکه اصولیون گفته‌اند خطاب به پیامبر -به جزء خصائص‌النبی- خطاب به همه‌ی امّت است و بالعکس خطاب به امّت خطاب به پیامبر است مگر خصائص‌الامّة. البته این خصائص بسیار کم و محدودند و کتاب‌های فراوانی در این باب نگاشته شده است. پس «وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا» به ما هم مربوط است. نمونه‌ی دیگر ماجرای موسی علیه‌السلام با عبد صالح در سوره‌ی کهف است که با التماس می‌گوید: قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ‎﴿الكهف: ٦٦﴾‏ شأن نزول این آیه در حدیث شماره ٧٤ جلد یک صحیح بخاری آمده است: 

«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: بَيْنَمَا مُوسَى فِي مَلَإٍ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: هَلْ تَعْلَمُ أَحَدًا أَعْلَمَ مِنْكَ؟ قَالَ مُوسَى: لاَ، فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى مُوسَى: بَلَى، عَبْدُنَا خَضِرٌ....»

از پیامبر صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ شنیدم که می‌فرمود: موسی در میان گروهی از بنی‌اسرائیل نشسته بود، مردی نزد او آمد و پرسید: آیا کسی داناتر از خودت را می‌شناسی؟ موسی فرمود: خیر. خداوند به موسی وحی کرد، بنده‌ی ما خضر....

استاد ابوالمحمدی کتاب «الخطة البراقة لذي النفس التواقة» دكتر صلاح الخالدی را معرّفی کرد که اهتمام به کسب علم را مورد مداقه قرار داده است. کتاب دیگری که وی معرّفی کرد «قیمة الزمن عند العلماء» نوشته‌ی عالم ربانی شیخ عبدالفتاح ابوغدة است که ارزش زمان و نقش آن را در توسعه‌ی شخصیتی و علمی دانشمندان و مدیریت زمان مورد بررسی قرار داده است. 

سیره‌ی سلف در کسب علم از مهد تا لحد

وی در پایان سخنانش به سیره‌ی امام ابویوسف شاگرد امام ابوحنیفه در کسب دانش تا لحظه‌ی مرگ اشاره کرد و امام طبری را حریص بر علم معرفی نمود و به قول یکی از شاگردان طبری استناد کرد که این امام بزرگوار به مدت چهل سال هر روز چهل ورق(٨٠ صفحه) مطلب را نوشته است. تنها در تفسیر طبری ٢٧ هزار حدیث را آورده است و تحلیل کرده است. در کتابخانه‌ی مرحوم استاد ناصر سبحانی افزون بر کتابهای فراوانی در زمینه‌ی حدیث، لغت، کلام و... ١٤ کتاب تفسیر قرآن وجود دارد که وی همه‌ی آنها را مطالعه کرده و بر آنها حاشیه و تعلیق نوشته است. روش مطالعه‌ی ایشان این‌گونه بوده است که هر کتابی را سه بار خوانده است: بار اول برای روان‌خوانی، بار دوم برای فهم مطالب کتاب و دفعه‌ی سوم برای حفظ متن آن. وی تأکید کرد که کاک ناصر همه‌ی کتاب‌های موجود در کتابخانه‌ی شخصی‌اش را مطالعه نموده است و به استفاده‌ی بهینه از وقت بسیار حریص بوده است. 

افول سنت طلبگی در مناطق کردنشین

شایان ذکر است در این اردوی علمی، ماموستا «صالح شیدایی» از علمای پیشکسوت جماعت در منطقه، درباب نقش علما و مساجد در دعوت دینی گفت: در گذشته‌ی نه‌چندان دور وضعیت مساجد و دعوت دینی و تربیت طلاب علوم دینی بهتر از امروز بود و در منطقه‌ی صومای برادوست کمتر مسجدی یافت می‌شد که طلبه‌ نداشته باشد. وی وضعیت امروز حجره‌ها و مساجد را مصیبت‌بار خواند و خواستار واکاوی علت یا علل چنین وضعیتی شد. وی نبود طلاب را زنگ خطری برای جامعه دانست. وی فقدان دعوت و نبود رغبت علما به دعوت دینی را مورد انتقاد قرار داد و گفت: ماموستا باید به عالم دینی بودن خود افتخار کند و عزتمندانه دعوت دینی را سرلوحه‌ی امور خویش قرار دهد و با شور و شوق طلبه پرورش دهد و دعوت عمومی را با تدریس و تفسیر قرآن و فقه ادامه‌ دهد. کسی که بنا به هر علتی نتواند به وظایف خود به‌عنوان ماموستا اقدام کند باید جای خود را به ماموستایی جوان که دارای شور و شوق و انگیزه‌ی کافی برای انجام تکالیف و وظایف است، بدهد. ماموستایی که دانایی و توانایی انجام دعوت را ندارد و جایگاهی را اشغال کرده، باید نزد خداوند متعال پاسخگو باشد. ماموستا شیدایی ضمن مهم‌شمردن امر معیشت خانواده، ماموستاها را به زهد و عدم حبّ دنیا فراخواند. ماموستا باید الگوی مردم باشد و سلوک و رفتارهای خود و خانواده‌اش، مطاب موازین شریعت ربانی باشد. وی ابراز امیدواری کرد که با وحدت و یکرنگی می‌توان برمشکلات فائق آمد و به اهداف عالی رسید.

اهمیت وقت‌شناسی 

در بخش دیگری از این مراسم علمی، یکی از علمای حاضر درباب نقش علما سخن گفت. وی به کوتاه بودن عمر مفید انسان اشاره کرد و گفت: عالمان علوم تجربی می‌گویند وقتی که انسان به سن چهل سالگی می‌رسد، روزانه ٤هزار سلول از بدن وی می‌میرد و جسم به‌سوی فرسودگی می‌رود. وی با استناد به سوره‌ی مبارکه‌ی عصر، به جایگاه و اهمیت وقت و ضرورت مدیریت زمان پرداخت و گفت: امام شافعی این سوره را ارکان نجات دانسته است و می‌گوید اگر واژه‌ی «الّا» نبود، همه‌ی انسانیت در خسران و زیانمندی بود. وی درباب سؤال‌هایی که در عالم قبر از انسان پرسیده می‌شود افزود: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَنْ يَزُولَ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ، وَعَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَعَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَفِيمَا أَنْفَقَهُ»پیامبر فرمود در روز قیامت دو سؤال از بنده پرسیده می‌شود؛ از جوانی‌اش که چگونه آنرا به پیری رسانده است و از عمرش که در چه چیزی آنرا سپری کرده است و از مالی که دارد که از کجا آورده و در چه راهی آن‌را هزینه کرده است؟

وی گفت طول عمر مهم نیست بلکه عرض آن مهم است و به‌ دعای ابن‌سینا اشاره کرد که از خداوند عمر کوتاه ولی پربرکت، خواسته است. وی گفت: در طول تاریخ اسلام شخصیت‌هایی بسیاری بوده‌اند که عمرشان کوتاه ولی عریض و مبارک بوده است. به‌عنوان نمونه می‌توان به امام محی‌الدین نووی(رح) اشاره کرد که در عمر کوتاه ٤٥ ساله‌اش صدها جلد کتاب در علوم فقه، شرح حدیث و لغت تألیف نموده است.

وی خطاب به جمع گفت: ماموستاهای عزیز، متأسفانه مساجد رو به تعطیلی‌اند. ماموستا حتّی اگر یک مأموم هم نداشته باشد، باید در مسجد حضور داشته باشد. حضور مردم بدون ماموستا، چندان ارزشمند نیست؛ لذا شخص ماموستا باید در مسجد حضور داشته باشد. وی ابراز عقیده کرد که سستی برخی از ماموستاها و عدم حضور ایشان در مساجد و نبود یا کمبود کلاس‌های قرآن و عدم تشویق کودکان و نوجوانان به فراگیری علوم دینی، سبب افول فرهنگ طلبگی و کمبود طلبه‌ی علوم دینی در منطقه شده است. 

وی در پایان، ارزش وقت و تأثیر آن در حیات مسلمانان را مورد تأکید قرار دهد و راز موفقیت علمای مسلمان و پیشنیان نیکوکار را استفاده‌ی بهینه از وقت دانست. 

گفتنی است در بخش دوم مراسم استاد دکتر ابوالمحمدی بیش از یک ساعت به سؤالات عالمان با سعه‌ی صدر پاسخ گفت.

پایانبخش این مراسم، دعا و پیش از آن، سخنان کوتاه ماموستای پیشکسوت رضا عبدی بود که همه‌ی علما را به ازدیاد زاد و توشه و تجدید نظر در روش‌های دعوت فرا خواند و علم، عمل و اخلاص را لازمه‌ی نجات و طی طریق پرسنگلاخ دانست. 

فایل صوتی سخنرانی به زبان کردی