رابطهی عذاب الهی با حوادث طبیعی نظیر سیل، زلزله، رانش، خشکسالی و... اصطلاحاً رابطهی «عموم و خصوص من وجه» است.
رابطهی «عموم و خصوص من وجه» یکی از نسبتهای چهارگانه است. این نسبت میان دو مفهومی برقرار است که در برخی مصادیق همپوشانی و اشتراک دارند، اما هر یک دارای مصادیقی است که به خود آن اختصاص دارد. اگر دو مفهوم «سیاه» و «پرنده» ملاحظه شوند چنین نسبتی میانشان وجود دارد. برخی از مصادیق وجود دارد که هم سیاه است و هم پرنده، همانند کلاغ؛ ولی برخی از پرندهها مانند کبوتر، سیاه نیستند، چنانکه برخی از سیاهها همانند ذغال نیز پرنده نیستند.
به بیان بهتر میتوان گفت «بعضی از عذابها زلزله بوده و بعضی از زلزلهها عذاب هستند»؛ همچنین «بعضی از عذابها زلزله نبوده و بعضی از زلزلهها نیز عذاب نیستند.»
با توجه به شروع فصل سرما و نیاز به استفاده از وسایل گرمایشی و حوادث تلخ ناشی از عدم استفاده صحیح از آنها سالانه تعداد زیادی از مردم بخاطر سهلانگاری در استفاده از وسایل گرمایشی جان خود را از دست میدهند.
اینجانب داریوش قربانزاده کارشناس رسمی دادگستری استان تهران با توجه به پروندههای متعددی که در این زمینه داشتهام از شما مردم کشورم درخواست میکنم برای پیشگیری از مرگ عزیزان خود به نکات زیر توجه نمایید؛ مطالعه این موارد ساده چند دقیقه بیشتر زمان نخواهد برد:
صدای نالهی سنگ را میشنوی؟
صدای نالهی جگرسوز پدری که
خشت به خشت، تمام شب سرد را
در تاریکی سایههای سرد بی کسی
غالباً به دنبال وقوع حوادثی طبیعی همچون سیل، رانش زمین، خشکسالی، طوفان و تندباد و... بازار دو گونه تحلیل و بررسی بسیار داغ و پر مشتری است و صدای تحلیل منصفانه و میانهروانه کمتر به گوش رسیده و یا بسیار ضعیف میباشد:
١- دیدگاه نخست که کاملاً مادّیگرایانه و عاری از رنگ و بوی هدایت ربّانی است، حوادث و رخدادهای مزبور را اینطور تحلیل و ارزیابی مینماید که گویا طبیعت از آدمیان خشمگین است و جام غضبش را بر سر آنان فرو میریزد. در این میان خالقی مدیر و مدبر کاملاً غایب و هیچ نقشی ندارد.
ظن: در لغت به معنی گمان بردن و حدس زدن است و به دو شاخهی سوءظن و حسن ظن تقسیم میگردد که اولی به معنی بدگمانی و دومی به معنای گمان نیک است.
«رخدادها خطِ بطلان میكشند بر پيشبينیها»؛ این جملهی اول کتاب «انفجار: مارکسيسم و قيام فرانسه» است؛ گرچه به رخدادهای مصنوعِ بشر اشاره دارد اما صدقِ آن بر هر رخدادِ هراسناک و خرابهسازی، تعیمپذیر است.
آدمی از روی طبع، از حقيقتِ عجزِ خویش بيشتر از مرگ میهراسد و این حقيقت برای او، بهمراتب نفرتانگيزتر از مرگ است. بعضی از حقيقتها همچون «تله» هستند و نمیتوان پای در آنها نهاد و به دامشان نيفتاد. این ما نیستیم که آنها را به چنگ میآوریم، بل آنها هستند که ما را گير میاندازند.
غیر از گسلی که فعالیت آن باعث زلزله شد، مجموعهای از گسلهای قومی و مذهبی نیز سایت زلزله را از مناطق همگن یا همگنتر کشور جدا میکند. چه این اولین زلزله مرگباری بود که محل سکونت کردهای ایران را هدف گرفت. زلزله البته کردستان ایران و عراق را با هم لرزاند. آن هم درست زمانی که «پس لرزههای رفراندوم» هنوز ادامه داشت.
در واقع زلزله طبیعی پس از زلزله سیاسی آمد. روز پس از زلزله که تازه با تأخیر کانون آن مشخص شد و گوشههایی از ابعاد ویرانیها عیان گشت، یک بسیج اجتماعی خودجوش و بیسابقه میان کردها ایجاد شد. به جرأت میتوان گفت که موج ایجاد شده خیلی بزرگتر از همدردی بوجود آمده با ایزدیهای شنگال و محاصره کوبانی در سالهای قبل از است.
کشور ما از نظر وفور بلایای طبیعی و غیرطبیعی، جزو کشورهای حادثهخیز است و توجه به این واقعیت، در مدیریت چنین بحرانهایی کمک میکند تا در سرعت و کیفیت امدادرسانی به حادثهدیدگان تغییر جدّی روی دهد. در چنین حوادثی علاوه بر سیستم دولتی چنانکه در همه جا معمول است، استفاده از پتانسیلهای غیردولتی به عنوان مکمّل فعالیتهای امدادی، امر غیرقابل تردیدی است که به نظر میرسد از این ظرفیت آنچنانکه باید استفادهی درست صورت نگرفته است. به عبارت دیگر در مواقع اضطراری مخصوصاً وقتی که دامنهی آسیب از نوع حادثهی کرمانشاه و ایلام که در چندروز گذشته رویداد هم از نظر تخریب مناطق مسکونی و هم از نظر تلفات جانی (تعداد کشته شدگان، مجروحان و در زیر آوار ماندگان) وسیع است
نبار ای آسمان لطفاً!
زمین این روزها سیر است از اجساد آدمها،
و میترسم که بارانت
نمک باشد برای زخمِ این دلهای شوریده.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل