روزها فرا میرسند و میگذرند، لحظهها به خاموشی میگرایند و دیگر برنمیگردند، عمر همچون قطرهای که در برابر اشعههای آفتاب قرار گرفته باشد، رو به نابودی است و ما بیخبر از همه چیز.
میخواهم بیابم آن ملک الموتی که همه از او گریزانند و او به دنبال همه، میخواهم او را بیابم و آن روح فرومایهی خود را مشتاقانه به او هدیه نمایم، اصلاً اگر روحی در قالب بدن بی احساس من باقی مانده باشد!
بعد از مرگم چه خواهد شد؟ آیا طبیعت همچنان با ناز و غرور بهسر خواهد برد؟ آیا برایم نخواهد گریست و دامان سیاه بر نخواهد افراشت؟ هرکجا که باشم میخواهم باز آن اشعهی فروزان خورشید زیبا را بر بدن بیاحساس خود حسّ نمایم.
مرگ چه عالمی دارد! سرتاسر شور و شوق، دنیایی جدید و بزرگ، مکان فراخ و گسترده که همه در سایهی آن به خوشبختی یا ذلّت و خواری همیشگی خواهند رسید.
از این دنیای کوچک که خودم متعلّق به آن و از کوچکترینهای آنم، متنفّرم؛ میخواهم به اصل خویش بازگردم؛ به همان جایی که بودم و دیگر در آن نیستم.
نمیدانم چرا همه از مرگ گریزانند و از آن فراری، در حالی که مرگ تولّدی است دوباره، پردهای است مابین این دنیا و جاودانگی دنیای دیگر، که باید آن را پاره نمود و با شهامت از آن گذشت و به جاودانگی ابدی پیوست.
مادر
مادر! اشکهای گریان و سوزان آن چشمان منوّرت را دوست دارم. میخواهم اگر لیاقت آن را داشته باشم، اشکهای گونههایت گردم و بر صورتت جاری شده و در زیر پاهایت بیفتم و در تو محو گردم.
پدر
پدر! آن نگاههای غمبارت را که حاکی از غمی بزرگ است و قلب صافت را میخراشد، درک میکنم و میستایم، میخواهم آن قطرهی اشکی باشم که امکان بروز به خارج از دیدههایت را ندارد و با آن، در رگهایت جاری شوم و متعلّق به تو گردم.
امّا افسوس! افسوس که زندگی کوتاه است؛ فقط لبخندها و نگاههای پر از گریه و غریبانه و زندگی پر از شور و شوق و خاطرهها به جای خواهد ماند که یاد گذشتههای نهچندان دور را به ارمغان خواهند آورد.
آبانماه ١٣٦٩

نظرات
فایق
21 آذر 1395 - 01:41انا لله و انا الیه راجعون به ڕاستی دڵ ته زێن بو خه به ری کۆچی دوایی کاک سید خالید خوای گه وره به به هه شتی به رینی شاد کا دۆستیکی زۆر زۆر ئازیز بو له لام. 2 ڕۆژ بە ر له, له ده ست دانی ده خزمه تی دابوم خوای گه وره لێی خوش بێ و گه رنی خۆش و ئازا بێ
مەولوود بەهرامیان
21 آذر 1395 - 01:44ئازیزانم، لە پرسەی دۆستی ئازیزی کۆچکردوودا دانیشتن گەلێک سەختە، هەموو یادگارییەکان و بیرەوەرییەکان وەک فیلمێکی خێرا بەبەر چاوی ئینساندا تیژ تێدەپڕن. چاوەکان پڕ دەبن لە فرمێسک، دل وەک مەنجەڵ دێتە کوڵ... چەنێ سەختە باوەڕ بەوەکە بۆ دوواجار بێ ماڵئاوایی یارێک بەجێت بێڵێ و لەم جیهانەدا ئیدی قەت نەیبینیوە... زۆر سەختە دوری ئازیز زۆر...
بهرنگ
21 آذر 1395 - 12:41خوی گەورە لێی خۆش بێت و بە بەهەشتی بەرینی شاد کا. پێاوێکی روح سوک و خۆش ئەخلاق و دەم بە پێکەنین بوو،زۆرمیهربانانە دە گەڵ کابرای دەدوا، لە کنی ئیحساسی غەریبیت نە دە کرد. سعدیا مرد نیکم نام نمیرد هرگز مردە انست کە نامش بە نیکویی نبرند
بدوننام
21 آذر 1395 - 08:43انا لله وانا الیه راجعون اللهم اغفر له وارحمه وعافه واعف عنه واکرم نزله ووسع مدخله واغسله بالماء والثلج والبرد ونقه من الذنوب والخطایا کما ینق الثوب الابیض من الدنس وابدله دارا خیرا من داره وزوجا خیرا من زوجه رحمه الله واسکنه فسیح جناته والله یلهم اهله وذویه بالصبر والسلوان . انا لله وانا الیه راجعون
بدوننام
21 آذر 1395 - 12:25از خداوند منان علو درجات را براي مرحوم خالد حسيني خواهانيم ان شاءالله در جوار پروردگار در جمع بندگان پر مهر و صفا همچون صفا و مهر اين جهان كه از وجودش مي باريد قرار بگيرد و به آرامشي به طول أبديت دست يازد
عمر احمدی
21 آذر 1395 - 01:39با سلام و عرض تحیت خدمت دوستان بزرگوار: از ابراز همدلی و همدردی عزیزان بسیار ممنون هستم. مرگ انسانها و بویژه مرگ نزدیکان، متضمن پیام مهمی است که موراکامی به نیکویی از آن پرده برداشته است: «اگر انسانها تا ابد زندگی میکردند، اگر پیر نمیشدند، اگر بدون مردن، همیشه سالم در این جهان زندگی میکردند، خیال میکنی هرگز به خود زحمت فکرکردن به چیزهایی را میدادند که الان ذهنشان را مشغول کرده؟ منظورم این است که ما درباره همه چیز فکر میکنیم، تقریبا همه چیز، فلسفه، روانشناسی، منطق، دین، ادبیات... فکر میکنم اگر چیزی به نام» مرگ «وجود نداشت، افکار پیچیده اینچنینی هرگز به وجود نمیآمد... انسانها باید به طور جدی، به معنی زنده بودنشان و زندگی کردنشان فکر کنند، چون میدانند که روزی خواهند مرد و این خوب است. اگر قرار بود برای همیشه زنده بمانیم، چه کسی به معنای زنده بودن فکر میکرد؟ چه اهمیتی داشت؟ یا حتی اگر برای کسی اهمیتی داشت، احتمالا فقط فکر میکرد؛ «خوب کلی وقت دارم، بعدا بهش فکر میکنم.»... ولی ما نمیتوانیم تا بعد صبر کنیم... باید همین لحظه به آن فکر کنیم … هیچکس نمیداند قرار است چه اتفاقی بیفتد... ما مرگ را برای رشد کردن لازم داریم... مرگ، این موجود عظیم و نورانی، که هر چه بزرگتر و نورانیتر باشد، ما را دیوانهوارتر مشتاق فکر کردن در باره چیزها میکند»: کتاب سرگذشت پرنده کوکی، اثر هاروکی موراکامی
بدوننام
21 آذر 1395 - 07:38از خداوند منان خواستاريم مرحوم خالد حسيني را همچنان كه در دنيا با صفابود در كنار پر صفا ترين بندگان خود به آرامش أبدي برساند حقا كه زيبا زيست و با رفتنش خاطرات بسيار از خود بجا گذاشت و اشكها را بر گونه دوستان و مادر و پدرش جاري ساخت خدواندا اين بنده را در كنار خود به آرامش برسانى