هدف از آفرينش انسان (١)؛ تبیین مفهوم درست و فراگیر بندگی
هدف از آفرينش انسان
چرا خداوند انسان را آفريده است؟ هدف از آفرينش وي چيست؟ و بالأخره انسان در اين دنيا چه مسؤوليتى به عهده دارد؟
هر انسانى موظّف است اين سه سؤال را از خود بپرسد و مدتي به پاسخ آنها بينديشد؛ چرا که هرگونه جهل و نادانى ـ هر اندازه بزرگ و داراى عواقبى وخيم باشد ـ شايد قابل عفو و بخشش باشد، اما اگر انسان نسبت به هدفآفرينش و مسؤوليت خود و همنوعاناش در اين دنيا بىاطلاع باشد، قابل چشمپوشى نيست.
هر آفرينندهيی راز آفرينش خود را به خوبی میداند، پس بايد ما نيز هدف از آفرينش خود را از خدای خالق و مدبّر جويا شويم.
خداوند در آخرين پيام هدايتاش به بشر، در پاسخ به پرسش هدف از آفرينش انسان چنين ميفرمايد:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ [1]، «[به ياد آر] زماني را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند: آيا در زمين كسى را مىگمارى كه درآن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو را تنزيه مىكنيم و به تقديسات مىپردازيم؟! فرمود: من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد.»
يعني هدف از آفرينش ما انسانها، حمل بار مسؤوليت مهم و سرنوشتساز خلافت و جانشيني خداوند بر روي زمين است.
نخستين چيز در اين مسؤوليت خطير اين استکه انسان، پروردگار خويش را به نحو احسن بشناسد و بهطور شايسته او را عبادت كند:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا [2]، «خدا ذاتي است كه هفت آسمان و همانند آنها هفت [طبقه] زمين آفريد، فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مىآيد تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است.»
خداوند متعال پيرامون حکمت آفرينش انسان و جنّ ميفرمايد:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [3]، «و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا عبادت کنند.»
اين آيهي شريف، گرچه تنها از چند کلمه تشکيل شده است؛ ولي حقيقت بسيار والا و باشكوهي را بيان ميکند و آن اينکه فرود آوردن سرِ تعظيم و بندگي تنها براي خداوند خالقِ آمر ميباشد.
معاذبنجبل- رضی الله عنه - ميگويد: «روزي پشت سر پيامبر-صلَى الله عليه وسلّم - بر مركبي سوار بودم، پيامبر-صلَى الله عليه وسلّم - فرمود: «يا مَعاذُ أَتَدْرِي مَا حَقُّ اللهِ عَلَي الْعِبادِ؟» اي معاذ! آيا ميداني خداوند چه حقي بر گردن بندگاناش دارد؟ گفتم: خدا و پيامبرش بهتر ميدانند. «قالَ: أنْ يَعْبُدُوهُ و لايُشْرِکوا بِهِ شَيئاً» فرمود: «اينکه وي را عبادت کنند و شريکي برايش قرار ندهند.»[4]
«بنابراين هدف از آفرينش انسان و جنّيان در مسؤوليت مهمِ بندگي و پرستش پروردگار، تبلور مييابد. پس هرکسي آن را بهطور شايسته انجام دهد، هدف از خلقت خويش را محقق کرده است؛ ولي کسيکه در انجام آن کوتاهي کند و در راستاي تحقق يافتناش تلاش نورزد، هدف از آفرينش خود را تباه ساخته است و به موجودي فاقد مسؤوليت تبديل ميگردد، و زندگياش پوچ و بيارزش ميشود. در حقيقت هر انساني به وسيلهي تحقق بخشيدن به اين وظيفهي سرنوشتساز، زمينهي محقّق ساختن هدف از خلقت خويش را که همانا بندگي بدون چون و چراي پروردگار خالقِ فرمانروا است، فراهم کرده است؛ و با انجام اين امر حياتي است که شايستگي احراز مقام رفيع جانشيني خداوند بر روي زمين را از آنِ خود ميکند.»[5]
همهي پيامهاي آسماني با نداي اُعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُه [6]، «خداوند را عبادت کنيد؛ فرمانروا و فريادرسي غير از او نداريد.» شروع ميشوند.
اين عبادت در پيمان ديرينيکه خدا از بندگاناش گرفته و با قدرت خويش در فطرت بشري آنها به وديعت نهاده است، وجود دارد، خداوند ميفرمايد:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿٦٠﴾ وَأَنِ اعْبُدُونِي ۚهَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ[7]، «اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه از شيطان فرمانبرداري نکنيد؛ زيرا وى دشمن آشكار شماست. و اين كه مرا اطاعت کنيد اين است راه راست. »
اين پيمان ديرينهيي است ميان خدا و بندگاناش که خداوند آن را اين گونه به تصوير کشيدهاست:
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُم ۖ قَالُوا بَلَى ۛ شَهِدْنَا ۛ أَن تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَـذَا غَافِلِين * أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ ۖ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ [8] «و هنگامىكه پروردگارت از نسل فرزندان آدم ذريهي آنان را آفريد و ايشان را برخودشان گواه گرفت كه آيا پروردگار شما نيستم؟! گفتند: «چرا، گواهى ميدهيم.» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم؛ يا اينکه نياکان ما پيش از ما شرک ورزيدند و ما نسل پس از آنها بوديم آيا ما را به خاطر آن چه اهل باطل انجام دادهاند، هلاك مىكنى؟»
از اينرو، جاي شگفتي نيست که نخستين پيام همهي پيامبران، يادآوري همين عهد و پيمان باشد و خطاب به اقوامشان بگويند:
يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُه [9]، «اى قوم من! خدا را عبادت کنيد که فرمانروا و فريادرسي غير از او نداريد.»
خداوند سبحان در همين راستا در جايي ديگر ميفرمايد:
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ [10] «و همانا در ميان هر امتى رسولي فرستاديم. [تا بگويد] خدا را عبادت کنيد و از طاغوت دوري گزينيد... .»
و يا ميفرمايد:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُون[11]، «و پيش از تو هيچ رسولي نفرستاديم مگر اين كه به او وحى كرديم كه هيچ فرمانروا و فريادرسي جز من نيست؛ پس مرا فرمانبرداري کنيد و به فرياد طلبيد.»
خداوند متعال پس از اشاره به داستان جمع زيادي از پيامبران چنين ميفرمايد:
]إِنَّ هَـٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُون[12]، «همانا اين است امت شما كه امتى يگانه است و منم پروردگار شما؛ پس مرا عبادت کنيد.»
همهي پيامآوران الهي موظّف بودهاند سرِ بندگي را براي خداوند خالقِ فرمانروا فرود آورند و در اين راستا پيامبرش محمد-صلَى الله عليه وسلّم - را فرمان ميدهد که:
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِين[13]، «و پروردگارت را عبادت کن تا اينكه مرگ تو فرا رسد. »
همچنين از زبان عيسي-علیه السّلام- ضمن رعايت ادب بندگي و در پاسخ به اتهامات وارد شده عليه ايشان چنين ميفرمايد:
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ۚ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ ۚوَأَنتَ عَلَىكُلِّ شَيْءٍ شَهِيد[14] «جز آنچه مرا بدان فرمان دادهاي [چيزى] به آنان نگفتهام، خدا را که پروردگار من و شماست عبادت كنيد و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون مرا ميراندي تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر کاري گواهى. »
بنابراين همهي اديان الهي مردم را به سوي عبادت خداوند يکتا دعوت میکنند و پيامبران-علیه السّلام- همگي قافلهسالاران عبادتکنندگان خداوند بودهاند؛ از اينرو ـ چنانچه در تمامي اديان، روشن گشته - پرستش موحدانهي خدا، نخستين وظيفهي انسان در جهان هستي به شمار ميرود و هيچ توجيهي براي تخطّي از آن وجود ندارد.[15]
ارتباط انسان با جهان هستی
خداوند متعال اين جهان زيبا و شگفتآور را براي انسان آفريده است و همهي پيامبران-علیه السّلام- را نيز براي هدايت وي فرستاده است.
خداوند در کتاب هدايت خويش پيرامون فضل و احساناش نسبت به انسان، و نيز موضعگيري شگفتانگيز وي در برابر اين نعمتها، يادآور ميشود و او را ستمگر ناسپاس مينامد:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ ﴿٣٢﴾ وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ﴿٣٣﴾وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ ۚ وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّـهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ الْإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[16]، «خداست که آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان باراني فرستاد که بدان ميوهها را براي روزي شما پديد آورد و کشتيها را به خدمتتان گماشت تا بر پهنهي درياها طبق قوانين او به حرکت درآيند، و نهرها را نيز در خدمت شما قرار داد. خورشيد و ماه را که پيوسته روانند و نيز شب و روز را به خدمت شما گماشت. و هر چه درخواست داشتيد در اختيار شما قرارداد، اگر نعمتهاي خدا را برشماريد، قادر به شمارش نخواهيد بود، همانا انسان ستمپيشه و ناسپاس است.ج»
تنها خداوند مهربان است که انسان را آفريده، او را روزي داده، امكانات و زمينهي فراگيري دانش را برايش فراهم نموده و او را در جايگاهي بس رفيع و ارزشمند قرار داده است، ولي آيا انسان به همهي اين نعمتها اعتراف ميکند. خداوند ميفرمايد:
كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَىٰ ﴿٦﴾ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى ﴿٧﴾ إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَى[17]، «هرگز! [شايسته نيست كه انسان به نعمات خدا كفر ورزد] همانا انسان طغيان ميورزد. چون خود را بينياز بيند. همانا بازگشت [همه] سوي پروردگارت است. »
پانوشتها:
[1]- بقره/30.
[2]- طلاق/12.
[3]- ذاريات/56.
[4]- به روایت بخاری و مسلم، آلبانی آن را صحیح دانسته است. ر.ک: صحیح ابوداود 7/311.
[5]- سید قطب، فی ظلال القرآن.
[6]- اعراف/59.
[7]- یس/61 -60.
[8]- اعراف/173 -172.
[9]- اعراف/59.
[10]- نحل/36.
[11]- انبیاء/25.
[12]- انبیاء/92.
[13]- حجر/99.
[14]- مائده/ 117.
[15]- العبادة فی الاسلام، دکتر یوسف قرضاوی.
[16]- ابراهیم/34 -32.
[17]- علق/8 -6.
- افزودن نظر جدید
- 2933 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ