اجتهاد و تقلید و سلف صالح امت / ائمهی اربعه و فقه پویا و بالنده در زندان جمود و تحجّر - بخش سوّم
ثوابت و متغیرات دین:
مسلمانان بخاطر فهم نادرست از آیهی ٣ سورهی مائده دچار ضرر عظیم گردیدهاند. آنجا که خداوند میفرماید: «ما امروز دین را برای شما کامل گردانیدهام و نعمت را بر شما تمام نموده و راضی شدم که اسلام دین شما باشد.» نیز حدیث رسول خدا که فرمود: «هر کس چیزی جدیدی دردین ما بوجود آورد که قبلاً در دین نبوده باشد مردود است ( اخراج از بخاری – مسلم و ابن ماجه)
بر اساس این فهم خطا و نادرست، چنین حکم شده که هر گونه اضافهی در دین باطل و مردود میباشد. در نتیجه یک باب مهم از ابواب اسلام که اجتهاد تطبیقی است تعطیل نمودند و به حالت جمود و خشک و ثابت، در مقابل مشکلات و تغییرات عصری متوقف شدند. (اسلام را از مقام حکومت، قضاوت و حل مشکلات جدیده و عصری جدا و به تبع آن قوانین طاغوتی و ضد اسلامی بر مردم حاکم گردیدند. طبیعی است زمانیکه تشریع و قانونگذاری را از اسلام سلب و فقه را در قالب سنتی و جامد خود نگه داریم، دیگر قوانین ساختهی دست بشر جای این تشریع و قانونگذاری را خواهند گرفت) اینان دستهی اول از متحجرانند در باب فقه و اجتهاد.
اما دستهی دوم: گروهی هستند در برابر دستهی اول که معتقدند هررای و قولی که از طرف امام یا عالمی صادر شود حق بحساب میآید. زیرا سخن و قول دینی است و گاهی هم متکی مستند به دلیل. بنا بر قول اینان وسعت و گنجایش دین به وسعت فراوانی تمام فتاوا و نظریات که از جانب مجتهدین صادر میشود، میباشد.
آنها چنان اجتهاد را توسعه دادهاند که عقائد و اخلاق را نیز در بر میگیرد. در نتیجه دین چهرهی چنان مشوه پیدا خواهد نمود که به هیچ و جه متناسب دین حقیقی نیست. در نزد چنین افرادی برای هر موضوعی دو یا سه رأی وجود دارد. آنان همهی اقوال را درست پنداشتهاند و برای مسلمان جایز میدانند که یکی از آن آ را و اقوال را بگیرد و به آن عمل کند.
گروهی اول که بدون فهم و آگاهی، تطبیق احکام را مطلبید و در کنار نصوص و متون دینی ایستاده، تمام بابهای اجتهاد را یک باب دانسته، هر گونه اجتهاد و استنباط را زیاده روی در دین بحساب آورده و آنرا منع نمودهاند و گروهی دوم نیز هر قول و رأی صادر شده از امام و یا عالمی را درست و عمل به آنرا جایز شمردهاند.
بین این دو گروه درگیری و معرکههای کلامی و مناقشات فقهی وجود داشته تا جای که هرکدام برای اثبات ارا و نظریات خود، آیات و آحادیثی را بکار گرفتند و براساس گرایش فکری خود، آنرا تاویل و تفسیر نموده و مسلمانان را تا به امروز مشغول، چنانکه این مشغولیت همچنان ادامه دارد.
هم گروه اول و هم گروه دوم بعضی از قواعد و معیارهای که خداوند برای فهم و استنباط احکام وضع نموده را فراموش کردهاند. اینک بطور خلاصه فرق میان ثابت و متغیر در دین را بیان خواهیم نمود.
١- خدای سبحان، حق مطلق است و هر چه از او صادر و نازل گردیده درست میباشد و هر حکمی که فرمان داده عدل است. چنانکه فرموده است (وتمت کلمه ربک صدقا و عدلا) ترجمه: فرمان پروردگارت صادقانه و دادگرانه انجام میپذیرد. س انعام آیهی ١١٥) لفظ (کلمه) در آیهی فوق مفرد بوده و به معرفه اضافه شده که دربرگیرندهی همهی کلمات (یعنی فرامین و دسورات) میباشد و صدق یعنی خبر دادن خداوند راست و درست است و عدلاً در باب احکام: یعنی نزول احکام از جانب خدا عادلانه میباشد. کتاب وحی شده به پیامبر و سنت الهام گردیده به او تماما حق و حقیقتند. هر کس جز این را گمان برد براستی کافر شده است. پس این اولین ثوابت دین میباشد.
٢- قرآن به زبان عربی نازل شد و سنت نیز با همین زبان برای ما نقل گردیده است. عرب دارای تصرفات بلیغ و دلالات مختلفه در الفاظ و سخنان خود میباشند. در باب معانی نیزبا توجه به اختلاف صیغههای ترکیب، از جمله: تقدیم و تاخیر و حذف و نیز شیوههای سخن و گفتار عربی و بکارگیری انواع کنایه و تشبیه و استعاره، متفاوت و فهم و درک نصوص قرآنی و حدیثی را مختلف میگرداند. اینها امور ثابت در دینند که به هیچ عنوان مجاز نیست که اجتهاد و اضافهی بر آن وارد کنیم. صفات خدا، ملائکه، بهشت و جهنم، روز آخرت و همهی مسائل مربوط به غیب، درباب این امور مطلقاً راهی برای اضافه نمودن جدید وجود ندارد و رسیدن به علم جدید دربارهی این امور مگر بوسیلهی و حی ممکن نیست. بعد از رسول خدا و حی برای همیشه قطع گردیده است و اینجاست که اساس اختلاف ما با صوفیه آشکار میگردد. چرا که صوفیه ظن و گمانها و به زعم خودشان، کشفیات درونی را در ارتباط با پرده برداشتن از این امور غیبی و حی و الهام خدای میدانند. مثلاً میبینم که یکی از صوفیه میگوید خداوند ما را نسبت به بهشت و جهنم آگاه نموده یا مطالب این چنین و آن چنان را دیدهام و مسائلی از این قبیل که پیامبر ابداً از آن خبر ندادهاند و دیگری میگوید خداوند من را به آسمانها بالا برد و این مسائل غیبی را مشاهده کردم و دیگری میگوید با ملائک ملاقات نمودم و چنین و چنان را مشاهده کردم و تمام اینها ظن و گمانهای ساخته و پرداختهی ذهن خیال آفرین دین به دنیافروشان بوده که راه نفوذ و آگاهی پیدا کردن دربارهی آنها جز از طریق و حی ممکن نیست و همهی ما میدانیم که و حی بعد از رسول خدا قطع گردیده است.
٣- عبادات نیز، هر گونه اضافه نمودن به آن حرام، مثلاً نمازهای و اجب و نافله آنچنان که از جانب شارع مشخص گردیده قابل تغییر نیست. اضافه نمودن یک رکعت به نماز و اجب و ایجاد نماز نافلهی که در عهد پیامبر وجود نداشته و ایشان آن را تصدیق ننموده حرام است. چنانکه ایشان میفرماید (هر کس تازهای را در دین ما ایجاد کند در حالی که امر و فرمانی از طرف ما بر آن وجود نداشته باشد مردود و حرام است. (اخراج از بخاری و مسلم و ابن ماجه)
به همین صورت اضافه نمودن صورتهای جدید برای هر کدام از عبادات ممنوع و نامشروع است. خلاصه اینکه هیچ جیزی جدید را نباید به نماز، روزه، حج و واجبات زکات اضافه نمود. همهی آنها باید به شیوهی مشروع باقی بمانند و نیز اخلاق و تربیت نفس، نباید معیارهای آن تغییر کند در غیر آنصورت نظم و نظام اخلاق مختل و حق به باطل و باطل به حق تبدیل میگردد.
امور سهگانهی فوق جزء بخش ثوابت دین بحساب آمده و هرگونه زیادی و اضافه بر آن بدعت تلقی میگردد و حرام است. اگر در محدودهی این امور اجتهادی مطرح میگردد تنها اجتهاد در باب خطا و ضروریات میباشد. که برای بعضی از افراد رخ میدهد. مثلاً کسی فراموش نموده که باید چنین و چنان عمل کند تا جبران گردد یا خطا نموده به گونهی دیگر باید عمل کند یا در حالت اضطرار قرار گرفته فلان امر و فلان کار بنابر ضرورت بر او حلال میگردد. پس تمامی اجتهاد مجتهدین در این حوزه در محدودهی خطا و فراموشی و ضرورت جمع گردیده و منحصر میشود.
٤- انسان موجودی است اجتماعی این عبارت را ابن خلدون بر انسان اطلاق نموده و یک حقیقت بشری را تعریف و توصیف مینماید و آن اینکه انسانها نیازمندند که در شهرها و جوامع زندگی کنند. زندگی جمعی بشر و رشد فکری او سبب گوناگونی معاملات و کثرت آنها میگردد و گاهی برای حفظ خود یا حب ذات بجای تعاون و همکاری نزاع و درگیری بوجود میآید و در میانهی این تعاون و همکاری و نزاع و درگیری دائمی معاملات پیچیده و مصالح گوناگون رخ مینماید. در چنین احوالی اگر خداوند بشر را به خود و اگذارد بعضی بعضی دیگر را خواهند خورد و نابو خواهند نمود و قانون جنگل مسلط خواهد شد. اما خداوند بنابر فضل و رحمت خود، پیامبران را بعنوان معلم، هدایتگر و راهنما فرستاد و به همراه آنان کتابهای آسمانی را نازل نمود تا مردم قسط و عدل را بر پای دارند و بر اساس موازین و معیارهای که خداوند نازل فرموده قضاوت کنند و خدا اصول این عدل را در کتابش یعنی قرآن بر زبان رسولش جاری گردانیده. به همین خاطر است که الله، کتاب آسمانی را نازل نمود تا قوانین و دستورات آن تنظیم کنندهی روابط زن و مرد، مسلمان با برادرش، فروشنده، هبه، حاکم و محکوم، جامعه و شورشی بر علیه جامعه باشد. تا همهی این امور درقالب یک نظام نو، تنظیم شود. اگر مردم آنرا بر پای دارند، سعادت و خوشبختی خودرا بر پا داشته و بدست آوردهاند.
متون و نصوص قرآنی و حدیثی که در ارتباط با این معاملات نازل گردیده به مثابهی ضوابط و اصول عام و گستردهای است که راه را برای مسلمانان روشن و زمینه را برای آنان آسان نموده تا درگسترهی این متون و نصوص با استفاده از راهنمائیهای آن برای خود و زندگی، هر زمان مسألهی جدیدی در میان خودشان یا با دشمنانشان بوجود آمد، قانونگذاری بنمایند. این از بزرگترین متغیرات در دین است و لکن این تغیر و تجدیدپذیری مطلق و افسار گسیخته نیست بلکه حتماً بر وفق و اساس قواعد عام، حدود فاصل بین حلال و حرام و مشروع و نامشروع از ثوابت قرار دارد.
(توضیح اینکه: اجتهاد و فتوا در اسلام رها شده و بیبرنامه نیست بلکه مجتهدان و دانشمندانِ متخصص برای حل مسائل و مشکلات جدیده به استخراج و استنباط احکام بر اساس ثوابت اقدام میکنند. مثلاً برای فهم حکم بیمه در نظام جدید اقتصادی ابتدا به اصول و دستورات قرآن و سپس سنت و بعداز آن اجماع صحابه و قیاس و... مراجعه تا به رأی برسند که هم در محدودهی ثوابت و هم راهگشای حل مسألهی جدید باشد. مترجم)
آنچه مهم و قابل تأمّل میباشد، اینست که بحث معاملات، بخشی عظیمی از اجتهاد را به خود اختصاص میدهد و آنهم بخاطر وسعت و گستردگی ابعاد معاملات و تغییر و تحول آن بنا بر شرایط زمانی و مکانی و خودِ مردم میباشد. میتوانیم بگوییم که هرگاه اصول و موازین و حدود نصوص و متون وارد شده در قرآن و سنت را بشناسیم، آن زمانست که میتوانیم نیاز مسلمانان و مشکلات امروز آنان را در ابعاد مختلف زندگی اعم از سیاست، اقتصاد اجتماع را درک کنیم و آن و قت است که میتوانیم به اجتهادِ سالم و مترقّی و حرکت میانه در سایهی نظام اسلامی و قوانینش، دست یابیم و این از اساسیترین مشکلات بحساب میآید. از طرف دیگر، بخش ثوابت در ارتباط با شاخههای علمی اسلامی یعنی عقائد، عبادات و اخلاق مشکلی بوجود نمیآورند. زیرا سریعالفهم و قلیلالاختلافند. اما ابعاد معاملات و سیاست و اقتصاد در جامعه با وجود ثابت ماندن اصولشان، همیشه در حال تغییر عظیم و غیر قال پیشبینی هستند. احوال سیاسی ما هر روز و دائماً در حال تحول که این تحول محتاج فتوا و اجتهاد است و باب معاملات نیز به همین شیوه. ما بتنهایی در جهان زندگی نمیکنیم بلکه ملتها و اقوام بسیاری که دارای معاملات خاص خود هستند و با ما در جهان مشارکت دارند و دراین حوزه، یعنی اقتصاد، مشکلات و سختیهای برای ما ایجاد میکنند. پس با آنها باید چکار کنیم؟ مثلاً مشکل انرژی خصوصا نفت، افراد و شخصیاتِ از امت معتقدند که باید مسألهی نفت را در معرکهی مسلمانان با اسرائیل دخالت داد ه و از صدور آن به کشورهای که از اسرائیل حمایت میکنند جلوگیری گردد. افراد دیگری معتقدند اگر نفت را منع کنیم تمدن به پایان رسیده و جهان را و یران نمودهایم و این امر، یعنی فساد در زمین، در حالیکه الله فسادِ زمین را دوست ندارد. دستهی بر این باورند که اگر از صدور نفت به این کشورها ممانعت بعمل آوریم به ما حمله و مسلط و مسیطر میگردند و خسارتی بزرگی را متحمل خواهیم شد. تمام این موارد احتیاج به اجتهاد و فتوا از طرف علمای امت دارد. (هر چند این عالمان امروز در ارتباط با شئونات و مشکلات امت هیچ دخل و تصرفی ندارند) زیرا چنین اجتهادی از مقولهی نصیحت امت میباشد. زیرا پیامبر فرمود: «دین نصیحت است اصحاب گفتند برای چه کسی یا رسول خدا، فرمود برای خدا و رسولش و ائمه و پیشوایان مسلمین و عموم مردم. مسلم آنرا روایت نموده است.»
از مهمترین نصیحتها برای عامهی مسلمین ارائهی نصیحت برای حل چنین مشکلاتی که تنها دامنگیر یک فرد از امت نیست، بلکه همهی امت به آن مبتلا ست و این مشکل یکی از هزاران مشکل ا قتصادی است که ما هماکنون با مواجه هستیم. این مشکلات از جانب علمای امت نیازمند علم و فهم و اجتهادند. این فهم و اجتهاد چنانکه قبلاً بیان گردید باید در محدوده و گسترهی نصوص و قواعد و فرامین حقهی باشد که خدای سبحان آنرا نازل نموده است.
این چنین اجتهادی خصوصاً در معاملات، از بزرگترین تغییرات و تحولات موجود در این دین میباشد. طبیعتاً باید چنین اجتهادی، تسلیم اصول ثابتی باشد که خدا آنرا نازل و برزبان رسول امین جاری گردیده است. ما نیازمند دانشمندان عامل مخلص و نیز امتی که بندِ تقلید را کنار زده و خواهان دلیل ازمجتهدان و عالمان و حرکت کننده بر اساس بینش و بصیرت باشند، هستیم. که همیشه چنین امتی خواستار دلیل و مناقشهی آرا عالمان و فتوا دهندگان هستند. چنین امتی بیدار هیچگاه به مانند گلههای گوسفند به دنبال کسانی حرکت نخواهد نمود. علی رغم نیاز شدید بشر به چنین عالمان از یک طرف و نیاز شدید امت برای بیدار شدن از خواب گران و پیروی طولانی از مفسدان و حاکمان طاغوت که آنان را در زیر شلاقهای طغیان به ذلت کشانیده و به وسیلهی قوانین شیطانی بر آنان حکم راندهاند از طرف دیگر، با همهی این موارد باز مشکلات دیگری به دنبال این مصائب برسر راه ما قرار میگیرند که مهمترین آنها بقرار ذیل میباشد:
جدایی که بعد از خلافت عثمانی میان شریعت و حکومت بوجود آمد.
هر چند در واپسین سالهای دولت عثمانی تنها ظواهر از احکام اسلام مورد استناد خلفا قرار میگرفت و کشورهای اسلامی با قوانین وضعی و قراردادی مخالف حکم خدا اداره میشدند. علیرغم مشکلات فوق، با گذشت نیم قرن، نسل جدیدی از فرزندان مسلمان شکل گرفت که با اسلام یا دشمنی و رزیدند یا نسبت به شریعت و دستورات دینی جاهل و ناآگاه بودند. همین پنچاه سال اخیر، بزرگترین آثار و پیامدهای مخرب برای بشریت به ارمغان آورد. تحولات و دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فکری سریع در این برهه از زمان اتفاق افتاد. دو جنگ جهانی اول و دوم که در آن حکومت و فرهنگها و تمدنهای خاموش و ویران و دولتهای جدید و قدرتهای بازیگر نوشکل گرفت و نیز قوانین و اخلاق و عقائد در تمام گوشه و کنار جهان کاملاً دگرگون گردید. این تحولات در دنیای جدید هر روز بیشتر از دیروز ابعاد سیاسی، اجتماعی، عقیدتی و فکری مردم را تحت پوشش قرار داده و بمانند تارهای عنکبوت آنان را فرا میگیرد.
و طبیعتاً این تحولات، تشریع و قانونگذاری را (که خاص خالق آمر است) نیز شامل میشود. چنانکه حکمی تا دیروز حرام ولی امروز حلال و یا مباح تلقی میگردد و برعکس و نیز و سائل تاثیرگذاری بر مردم رشد و تکامل بسیار سریعی نموده است. در چنین فضای چگونه یک خطبهی کوچک جمعه توانایی مقابله با این همه اطّلاعرسانی رادیوی، تلویزیونی و کتاب و دانشگاهها و مدارس که مبنا و اصول فکری عقائد جدید را پخش کنند دارا است! چگونه نوشتههای اندک خطی، یارای رقابت با میلیونها تن روزنامه و نشریه را دارند که افکار و اندیشهای ضد خدایی را رواج میدهند. در حالیکه تمام این رسانههای نوشتاری و دیداری عقائد و اصول و اخلاق و قانون و شریعت را مورد تهاجم قرار میدهند. البته همهی کارهای رسانهای جدید، سیاست دولتهای قدرتمند و بزرگ است و در مسیر مادیگرای و جنگ برای بقای مادی حرکت میکنند.
دنیای اینچنینی که ما در آن زندگی میکنیم و با طلوع خورشید در هر روز، عقائد و روشها و قوانین و نظم و اخلاق و سیاست به مانند رنگ لباسها و ماشینها متغیر و متحول میگردند. تا جائیکه آنرا جهان تغییر نام نهادهاند. البته این تغییر و تحول نه بسوی بهتر و نیکوتر بلکه تغییر فقط برای تغییر (آنهم در ابعاد مادی صرف و ارضای شهوت و شکم بصورت حیوانی.) در همچون حالتی وقت و زمان برای مقایسهی بین خوب و خوبتر و خوب و بد وجود ندارد.
دانشمندان اسلامی امروز خود را در میانه و گرم گرم این تغییرات و تحولاتِ مداوم و ویرانگر مییابند. در حالیکه وسیلهی ارتباط با مردم را جز وسائل رسانهای محدود از قبیل: خطبه و تدریس در مسجد و یا روزنامههای بسیار کم و اندک که فقط افراد قلیل آنرا میخوانند در اختیار ندارند. اصلاً مردم به سبب سیطرهی وسائل ارتباط جمعی فراوان و قدرتمندی که باطل مالک و حاکم آنست، از عالمان محجوب و مهجورند.
این عالمان وقت و زمانی که بتوانند با فراغت بال به شبهات و اتهامات، یاران شیطان پاسخ و آنرا رد کنند ندارند. به همین خاطر فعالیتهای اجتهاد تعطیل و مردان مجتهد حتی نادر و کم یاب شدهاند. در نتیجه دروازه و راهها برای دوستان و سردمداران باطل و مروجان خرافات باز گذاشته شده است و به همین صورت سیاست و حکومت نیز از دین و شریعت جدا و منجر به انزوا و گوشهگیری علما و مشغول شدن به احوال و اوضاع خود برای بدست آوردن معاش و قوت و غذای فرزندان خود و بیتوجهی به تعمق در دین و احکام آن و علم و شناخت زندگی و حیات گردید. در چنین احوالی برای هیچ کدام از آنان اندک فرصتی برای خواندن روزنامهای یا دنبال کردن اخبار و تحولات مردمی و شناخت عقائد و سلوک و رفتار آنان باقی نماند.
بر همین اساس عالمان شریعت وضع و احوالی پیدا نمودند گو اینکه در عصر و زمان غیر از عصر و زمان خود زندگی میکنند و با مردمان بغیر از ابنای نوع خود سخن میگویند. اگر سیاست و حکومت در رکاب دین حرکت مینمود علما شأن و مقام دیگر داشتند. یعنی در باب مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، مشاورانِ رهبران سیاسی و آرا آنان مورد استناد قرار میگرفت بزودی شأن و مقام دیگری پیدا کرده و در آیندهی نه چندان دور مطّلع به اوضاع و احوال مردم و مشاور و راهنمای ایشان میشدند.
اما سیاست و سیاسیونِ بریده از خدا و معنویت، اهمیتی به آنان نداده و ایشان را تحقیر نموده و دور نگاه خواهند داشت. در نتیجه در نزد مردم کمشأن و مقام و با نگاه کوچک و اهانتآمیز به خود نگریسته و نهایتا درصدد تأمین معاش بر خواهند آمد و مردم به آنان پشت خواهند نمود و امر اجتهاد منجمد و معطل میگردد. این از اساسیترین مشکلات ما در عصر جدید است که هیچ راهحلی جز وجود پهلوانان مخلص در باب علم اجتهاد وجود ندارد تا و ارد میدان دعوت شده و با سلاح حق به نبرد باطل رفته و با سیاست شرعی به جنگ سیاست انحرافی روند.
این نبرد تا اعلای کلمهی حق بر باطل ادامه میابد. چنین عالمانِ در این جهاد و تلاش مبارکشان برای شناخت حکم خدا در ارتباط بامشکلات جدید بسرعت به اجتهاد و استنباط احکام روی خواهند آورد. اینجاست که بازار شریعت از نظر فهم و استنباط، رونق گرفته و داغ خواهد بود.
ثانیاً – آنزمان که حکومت از اسلام منفصل و جدا گردید، به شیوهی دنیای و جبری درآمد. یاران دنیا کوشیدند که برای حفظ و بقای چنین حکومتی طاغوتی به هر وسیلهی چنگ بزنند و به هر شیوهی که شده بقای آنرا تضمین کنند. در برابر مردم قرار گرفتند و با دشمنان خود بیرحمانه جنگیدند. اما با همهی این احوال تودههای مسلمان اسلام را دوست میدارند با و جودی که نسبت به آن جاهلند. هریک از حاکمانِ دنیا پرست در دوران غربتِ شریعت در صدد دوستی با دستهای از عالمان شریعت بر آمده و مناصب و پستهای به آنان سپرده و بر آنان مسلط گردیدهاند. (عالم نما و دین به دنیا فروشان دیکتاتور پرور/ مترجم) به این شیوه به جنگ دعوتگران راه حق و نهضت بیداری اسلامی رفته، آن دعوتگران که در صدد باز گرداندن شریعت به حکومت و حاکمان به عدالت بودهاند و هستند. عالمان خود فروخته و درباری که با تحریک طاغوتیان به جنگ داعیان و اقعی اسلام شتافته و هیچ دسته و گروهی را مستثنی ننموده، جز اینکه آنان را به بیرون روندگان از اجماع امت و دشمنان ائمه و مبتدعان که به اجتهاد دعوت میکنند متهم نموده باشند. اینان گمان میکنند که ائمه مذاهب در باب اجتهاد آنچه که برای مردم لازم بوده انجام دادهاند و هیچ حکمی نیست جز اینکه در باب آن سخن گفته و آنرا برای مردم تدوین و تنظیم کرده باشند. دعوتگر را متهم نمودهاند که نسبت به ائمه مذاهب افترا بسته و دشمن آنان است. (زهی بیشرمی و دنیاپرستی بنام دین)
و با این وسیله عموم مردم را بر علیه علما مخلص و دعوتگران هدایتگر شورانیده و مردم را توجیه کردهاند که فلان دعوتگر، ائمهی اربعه را دوست ندارد و یا او را از نظر علمی کم بحساب میآورد. نتیجهی چنین (خیانت و دروغ و افتراء به نسبت دعوتگران محبِ ائمه و مجتهدان گذشته اینست) که منجر به ایستادن مردم در برابر دعوتگر و ترور شخصیت آنان و متهم کردن ایشان به القاب و عناوین که هرگز خداوند از آن نخواهد گذشت و سرانجام، کار بجای میرسد مردم به آنان بد بین شده به دعوت پشت کنند و سیاست بازان دنیاپرست آنچه که میخواهند بدست آورند و عالم نمایان مزدور و دین به دنیا فروش به فرصتهای در کمین نشسته برسند (و چند روز، در کنار دیکتاتوران ملحد، مانند لاشخوران، شکمهای خود را پر کنند مترجم) شگفت اینکه آنزمان که دستهای از دعوتگران بناحق بر سر زبانها میافتند، صالحانِ از مردم بخاطر غفلت و بیخبری در دین در این گرداب افتاده و شریک مجرمان میشوند و گمان میکنند که اکثریت همیشه بر حق بوده و مرتکب خطا نمیگردد.
به همین خاطر بسیارِ دیگر بسبب نگاه و نظر چنین صالحان، جماعت دعوتگر را متهم نموده. در حالیکه از کوچکترین آگاهی در آن رابطه بر خوردار نیستند.
مهم اینکه خبیسان بد نیت، نه دروغشان و نه افتراءشان تمام شدنی نیست و نه از سنگاندازی و مانعتراشی بر سر راه بازگردندن امت به شریعت و ایمان عملی خود، دست بر میدارند. این امر (یعنی بازگرداندن امت به شریعت و ایمان عملی) ممکن نخواهد بود، جز بوسیلهی عالمان عامل و مجتهد و عامهی بیدار که خواهان دلیل و حجت از عالمان و حرکت کننده پشت سر آنان، از روی آگاهی و بصیرت باشد. آن زمان است که فضا بر اهل باطل تنگ، پرده از چهرهی بد نیتان افتاده. آن بد طینتان که زبانرا بنام قرآن میچرخانند و میگویند که اینها سخنان خداست در حالیکه ابداً چنین نیست و همهی آن یاوههای پوچ و باطل، وسیلهی برای خوردن دنیا است و بس.
آنچه که خداوند نازل نموده میپوشانند و هر نوع فتوای مورد نیاز حکام طاغوت را به لباس آیات و احادیث ملبس نموده و در اختیار آنان قرار میدهند. چنین افترا زنندگان بخدا و رسولش، شناسایی و بیآبرو نمیگردند، جز بوسیلهی ملت بیدار که حق را از باطل و صحیح را از ناصحیح بشناسند. برای امت، چنین تشخیص و تمییزی امکانپذیر نیست جز اینکه راه شناخت قرآن و سنت را در پیش گیرد. آن زمان است که خواهد فهمید چگونه طلب دلیل و حجت کند و چگونه راستی و کذبِ عالم را دریابد و چگونه بین عالمان صادق و دروغگویان پوچگرا، تشخیص و تمییز قائل شود. آنروز است که امت از دست منافقان نجات و متمسّک به قرآن و سنت و دانشمندان گردیده و بازار علم و تبعیت آگاهانه رواج و دکان جهل و تقلید بسته خواد شد.
اینست دلیل احترام ما به مردم برای کسب آگاهی نسبت به حق و تحقیق دربارهی هر خبر و ارجاع آن به مصادر و ناشران آن. این چنین بیداری و آگاهی، جیل و گروهی را پدید خواهد آورد که پرورش یافتهی قرآن و سنتِ پیامبرند. این گروه میفهمند که چگونه به دلیل و حق نه به رجال و تقلید بپیوندند، چطور دروغ و کذب و شایعهپراکنی و دعوت و صدقِ بیداری را از هم تشخیص دهند.
ادامه دارد...
- افزودن نظر جدید
- 2430 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ