عوامل تهدید کنندهی سلامتی و آزادی آدمی
از آنجایی که آدمی دارای ابعاد جسمی و روحی است. هر دو بعد آن میتواند به وسیلهی عوامل تهدیدکننده مورد حمله واقع شده و غلبهی این عوامل بر جسم و روح انسان ضمن زمینگیر نمودن او میتوانند جلوی صعودش را گرفته و پس از سلب آزادی او را در اسارت خود قرار دهند. به دلیل اهمیت شناسایی این عوامل سلب کنندهی آزادی در راستای رهایی و نجات از قید و بندها به مهمترین این عوامل اشاره میشود. نفوذ و تسلط رذایل اخلاقی به عنوان عوامل بیگانه بر روح انسانها میتواند نعمت آزادی را از ایشان سلب و آدمیان را در قفس رذالت و پستی حبس نماید.
الف) اسارت در بند افکار گذشتگان: یکی از مهمترین رذایل اخلاقی که میتواند بعد از جایگزینی در افکار و اندیشه آدمیان، همچون زنجیرههایی ایشان را به بند بکشد و از آنها سلب آزادی نماید و آدمیان را در باتلاق جهالت و نادانی زندانی گرداند، تقلید است. [۱]
شخص مقلّد بجای اینکه چشماندازی روشن را در پیش چشم خود ببیند و افقهای تازهای را بر روی افکار و اندیشههایش بگشاید، با تبعیت از افکار گذشتگان در نهایت جزماندیشی و جمود فکری و تعصب ناشی از آن، به یک نوع مطلقنگری فکری و استبداد نظری رسیده و در را بر روی اندیشههای نو و افکار تازه بسته، برای همیشه پرونده فکر را مختومه اعلام نموده، غیر از افکار و اندیشههای خود را بیگانه و غیر خودی پنداشته و جهت حذف فیزیکی مخالفان فکری خود، نهایت تلاش و کوشش را به خرج میدهد. چنین افرادی جزء اولین مخالفان و دشمنان انبیا (ع) بودهاند و همواره در برابر آنچه که توسط پیامبران (ع) عرضه شده است، به مقابله و مبارزه برخاستهاند و همیشه خواهان و خواستار بازگشت انبیا (ع) و پیروانشان به آداب و رسوم گذشتگان بودهاند.
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ (ابراهیم/۱۳)
«کافران (و سردستگان زندقه و ضلال هنگامی که از راه دلیل با انبیا بر نیامدند به زور متوسل شدند) به پیغمبران خود گفتند: یا به آئین ما باز میگردید یا اینکه شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم. پس پروردگارشان به آنان (که حامل رسالات آسمانی و راهنمایان بشری بودند) پیام فرستاد که حتماً ستمکاران را نابود میکنیم.»
و همین تقلید و پیروی کورکورانه از آرای گذشتگان، بزرگترین مانع در پذیرش دعوت پیامبران از سوی مخالفان متعصب ایشان بوده است.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلا یَهْتَدُونَ (بقره/۱۷۰)
«و هنگامی که به آنان گفته میشود، از آنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید (و راه رحمان را در پیش گیرید نه راه شیطان را) میگویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم، پیروی میکنیم (نه از چیز دیگری) آیا اگر پدرانشان چیزی (از عقاید و عبادات دین) را نفهیمده باشند و (به هدایت و ایمان) راه نبرده باشند. (باز هم کورکورانه از ایشان تقلید و پیروی میکنند؟)»
إِذْ قَالَ لأبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ (۵٢) قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ (انبیا/۵۲و۵۳)
«آنگاه که (ابراهیم (ع) به پدرش و قوم خود گفت: این مجسمههایی که شما دائماً به عبادتشان مشغولید چیستند؟ (پاسخ دادند و) گفتند: ما پدران (و نیاکان) خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکردهاند.»
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ (زخرف/۲۲)
«بلکه ایشان میگویند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئین یافتهایم و ما نیز بر پی آنان میرویم.»
شخص مقلّد آنچه را که از گذشتگان دریافت میدارد، بدون تجزیه و تحلیل عقلی و با وجود غلط بودن، حقّ مطلق میداند و در پذیرش آن اصرار و پافشاری می ورزد. و همین مطلقنگری فکری تساهل و تسامح را از او سلب نموده و افکار و اندیشههای تازه را دشمنی سرسخت (که قصد براندازیاش را دارد) در برابر افکار خود پنداشته و بجای سازش و تعامل و برخورد منطقی با آنها، در صدد حذفشان بر میآید. با نگاهی به گذشته تاریخ، منشأ بسیاری از درگیریها و خونریزیهای اجتماعی را در این رذیله شوم اخلاقی بایستی جُست. علاوه بر آن تبعیت بیچون و چرا و تفکّر با خِرَد دیگران و حرکت براساس آن، در بسیاری از جنبههای دیگر نیز عامل انحطاط جامعه انسانی بوده و اراده و اختیار خدادادی را از آدمیان سلب نموده است، و به واسطهی بندهای نامرئی انسانها را به زنجیر اسارت کشانده است و کلیه دستگاهها و غرایز انسانها را مسخّر و همساز و همدم خود ساخته است. روی تغذیه، شکل ظاهری، فرم لباس، شخصیت و بسیاری از عملکرد آدمیان تأثیرگذار بوده و در سایه آن آدمیان مسخ فکری شده و صاحبان قدرت و شرکتهای بزرگ اقتصادی روز به روز فربهتر شده و سرمایههای کلانی را به جیب زدهاند. کارخانههای بزرگ صنایع غذایی از رُشد این رذیله اخلاقی در میان توده مردم سوء استفاده نموده و با منتسب نمودن محصولاتشان به بازیگران سینما و بازیکنان فوتبال [۲] روزانه صدها تن مواد بیارزش غذایی که در بسیاری موارد برای سلامتی جسمی افراد مضرند و به دلیل داشتن افزودنیهای غذایی، چاشنیها و رنگها، در بسیاری موارد منشأ انواع و اقسام سرطانها هستند به خورد مردم داده و آدمیان در نهایت اشتها و با کمال رضایت در حالی که خود را فردی آزاد تصوّر میکنند، آن مواد غذایی را میل مینمایند. صنایع پوشاک هر روز با عرضه لباسهای نامناسب و پوشاندن آن برتن افراد جامعه اعمّ از زن و مرد، آن اشرف مخلوقات را تبدیل به موجودی مضحک که فاقد هرگونه استقلال فکری است، مینمایند. با نگاهی به جامعه، منازل، سرسفرهها، و کلیهی محلهای زندگی و رفت و آمد آدمیان نمونههایی از این تقلید شرمآور را شاهد هستیم که از انسانها موجودات بیارادهای ساخته است که هر لحظه به رنگی در میآیند و از این رنگارنگ شدن خود نیز شادمانند. جوانان بسیاری به دلیل نبود استقلال فکری با الگوگرفتن از هنرپیشگان سینما و بازیکنان فوتبال و خوانندگان از خود اسباب بازیها و عروسکهای کوک شدهای ساختهاند که بندهای تقلید عقل و شعور آنها را در حدّ همان باطری داخل اسباببازیها قرار داده است. در نهایت شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای و رسانههای تبلیغی هم با تقویت این رذیله، جامعه را به گونهایی سرو سامان میدهند که افراد آزاد کمتر یافت شود.
ب) اسارت در بند کبر [۳] و خودپسندی: کبر و خودپسندی از جمله رذیله دیگر اخلاقی بوده که به عنوان عامل بیگانه بعد از ریشه دواندن در افکار و اندیشههای آدمیان و تسلط و به اسارت بردن، آنها را زمینگیر نموده و جلوی صعود معنویشان را میگیرد. این رذیله اخلاقی در طول تاریخ منشأ بسیاری از بدبختیها و فلاکتباریهای جامعه انسانی بوده است. به گونهای که فساد سیاسی که ثمرهی آن پخش ترس و هراس ناشی از توزیع نامتوازن قدرت در جامعه در راستای سلب آزادی آدمیان است، در نتیجهی این رذیلهی شوم اخلاقی شکل گرفته و حاکمان و مستبدان زورگو، مستکبرین و مترفین در دامن این رذیله اخلاقی پرورش یافتهاند. آن وقت که انسان در اثر رشد نامناسب کبر در درون، خود را برتر از دیگران پنداشت، تفکرات نژادپرستانه [۴] و فاشیستی در جوامع شکل گرفته و تضادهای طبقاتی بوجود آمده و در نهایت دستهبندیهای خودی و غیرخودی کرامت اعطایی از سوی خداوند به انسانها را از ایشان سلب مینماید.
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا (اسراء/۷۰)
«ما آدمیزادگان را گرامی داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردهایم، و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان نمودهایم، و بر بسیاری از آفریدگان خود، بطور کامل برتریشان دادهایم.»
و سرانجام این کرامت الهی بر اساس قراردادهای بشری و یا به زور، مخصوص یک عدّهی خاص گردیده و بسیاری از مردم هم بعد از پایمالشدن حقشان دست بر سینه در خدمت آن عدّهی خاص قرار میگیرند. متأسفانه همان موقع وداع جامعه انسانی با آزادی آغاز میشود و افراد چه ظالم و چه مظلوم به بند کشیده میشوند. ظلم و جور شدت میگیرد، حقوق زنان و کودکان و زیردستان پایمال میشود و نظامهای بردهداری و فروش آدمیان شکل گرفته و تقسیمبندیهای درجه یک و دو درمیان آدمیان بوجود میآیدو افرادی در نهایت غرور ناشی از اشباع این رذیله در درونشان ادعای خدایی نموده و ندای «أنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی» سر میدهند. [۵] خطر همین رذیله اخلاقی سبب شده که اولین هدف پیامبران (ع) مبارزه با سرچشمههای قدرت و کبر و غرور باشد و جهاد چه دفاعی و چه هجومی برای از بین بردن کسانی باشد که آدمیان را به اسارت برده و جلوی ظهور و نمود افکار و اندیشههای آزاد را میگیرند تا عظمت و کبریایی و بزرگی از آن خداوند گردد و تمامی انسانها در فضایی آزاد از موهبتالهی خودکه حق اختیارو آزادی است، استفاده نموده و در سایهی آن مسیر خود را انتخاب نمایند. از سوی دیگراسلام ملاک برتری در بین انسانها را تقوا قرار داده است.
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات/۱۳)
«ای مردمان ما شما را از مرد و زنی آفریدهایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید. بیگمان گرامیترین شما نزد خدا متقیترین شماست. خداوند به طور مسلم آگاه و باخبر است.»
تقوی امری درونی است و افزایش آن در درون آدمیان، آنها را افتادهتر نموده و قدرتطلبی و فخرفروشی را از ایشان سلب مینماید و از این طریق خداوند زمینه را برای مهار و سرکوب این رذیله در نهاد آدمیان فراهم میآورد.
همچنین به دلیل اهمیت کبر و پیامدهای ناگوار آن در سلب آزادی، توصیههای بیشماری در قرآن و سنت رسول خدا (ص) در راستای توجه مؤمنان به آن وجود دارد. همچنان که خداوند میفرمایند:
سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ (اعراف/۱۴۶)
«آیات خود را از کسانی باز میدارم که در زمین به ناحق تکبّر میورزند و اگر هر نوع آیهای را ببینید به آن ایمان نمیآورند و اگر راه هدایت را ببینند آن را راه خود نمیگیرند و چنانکه راه گمراهی را ببینند آن را راه خود میگیرند این هم بدان سبب است که آیات ما را تکذیب کرده و از آنها غافل و بیخبر گشتهاند.»
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ (نحل/۲۳)
«قطعاً خدا آگاه است از آنچه پنهان میسازند و آنچه آشکار مینمایند چرا که مستکبران را دوست نمیدارد.»
آنان کسانیاند که بدون هیچ دلیلی که داشته باشند در برابر آیات الهی به ستیز و کشمکش میپردازند موجب خشم خدا و کسانی خواهد شد که ایمان آورده باشند اینگونه خداوند بر هر دلی که خود بزرگ بین و زورگو باشد، مهر مینهد.
حتی خداوند در قرآن عامل سرپیچی و طرد شیطان را غرور و تکبّر معرفی مینماید.
و در سوره لقمان آیه ۱۸ یکی از توصیههای لقمان به فرزندش پرهیز از غرور و خود بزرگبینی است.
وَلا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (لقمان/۱۸)
«با تکبّر و بیاعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو چرا که خداوند هیچ متکبر و مغروری را دوست نمیدارد.»
همچنین پیامبر (ص) میفرماید: «کسی که یک ذرّه تکبّر در دل داشته باشد وارد بهشت نمیشود.» یک نفر گفت: «انسان دوست دارد که لباس و کفش خوب بپوشد.» رسول خدا (ص) فرمود: «خداوند سرچشمه زیبایی است و زیبایی را دوست دارد و تکبر، سرکشی در برابر حق و تحقیر نمودن مردم است.» [۶]
«شخص پیوسته خود را بزرگ میشمارد تا اینکه با جباران و ستمگران حشر میشود و آنچه به ایشان میرسد به او نیز خواهد رسید.» (مسلم)
«خداوند با نظر لطف و مرحمت نمینگرد به کسی که جبّه و روپوش خود را از روی تکبر و خودبینی میپوشد.» (مسلم)
«هر کسی که دوست داشته باشد او را احترام بگذارند و پیش پایش بلند شوند جایگاهش را در آتش آماده نموده است.» (سنن ابوداود، کتاب الادب)
و در نهایت یکی از ارکان نماز سجده است، که درس ترک تکبّر و اولین قدم در راه عاشق شدن و خودرا ناچیز پنداشتن و خضوع همراه با محبت در برابر پروردگار عالمان است که همان عبادت واقعی بوده و روزانه فرد مسلمان بر او واجب است ۳۴ مرتبه آن را تکرار نماید.
گیرم که هزار مصحف از برداری با آنچه کنی که نفس کافر داری
سر را به زمین چه مینهی بهر نماز آنرا به زمین بنه که بر سر داری
(ابوسعید ابوالخیر)
ج) ریشه دواندن حرص و طمع در نهاد آدمیان: یکی دیگر از عوامل بیگانهای که بعد از جایگزینی در نهاد آدمیان از آنها و جامعهی بشری سلب آزادی مینماید، حرص و طمع است. به گونهای که رشد نامناسب آن در بعضی افراد جامعه انسانی، سبب شکلگیری فساد اقتصادی که ثمرهی آن فقر و گرسنگی برای تعداد زیادی از اقشار جامعه است، میشود. رسوخ طمع به همراه کبر در روح و روان آدمیان در تقسیمبندیهای اجتماعی سبب شکلگیری هرمهایی شده که در قلّه آن محدود افرادی ضمن بهرهمندی از قدرت مادی و توانایی سرکوب و دستیابی به منابع طبیعی و اقتصادی و بازار پول اکثریت افراد جامعه را که در قاعدهی هرم حضور دارند، از حقوقشان محروم و در تأمین نیازهای اولیهشان دچار مشکل خواهند نمود و زیر دست و پاهای خود آنها را له خواهند کرد.
فقط قدرت حکومت نبود که آزادی را سلب میکرد و آدمی را از مقام آدمی بودن میانداخت و رشد او را متوقف میکرد. بلکه یکی از موانعی که خود را نشان میدهد و در تئوریهای تئوریپردازان ظاهر شد قصهی شکاف میان فقیر و غنی بود. معلوم شد که فقر، به خودی خود یکی از بزرگترین موانع رشد آدمی است به همین دلیل برای دادن آزادی بیشتر، تعدیل ثروت و پر کردن این شکاف میان طبقات اجتماعی در دستور کار قرار گرفت. [۷]
هر چند بایستی اذعان نمود که مقدار متعادل حرص در افراد در راستای رقابت برای رشد و بالندگی اقتصادی و عدم نیاز به بیگانگان و استقلال اقتصادی، فراهم نمودن زمینه لازم برای تولید و اختراعات و اکتشافات و ایفای نقش خلیفهگری برای فرد مسلمان لازم است. ولی متاسفانه با سوء استفاده از آن در سایه شکلگیری نظامهای سود طلب (سرمایهداری) خصوصاً بعد از حذف دین، افراد بیشماری به دلیل محروم شدن از ابتداییترین حقوقشان در راستای اقناع درونی طمع و حرص یک عدّه خاص جان خود را از دست داده و قربانی سودمحوری گروهی خاص شدند. از سوی دیگر به دلیل اینکه حرصطلبی در افراد هیچ وقت به درجه اشباع نمیرسد، جز قناعت و مردن راهی برای غلبه بر این رذیله اخلاقی نیست: «گفت چشم تنگ دنیا دوست را / یا قناعت پر کند یا خاک گور» که گذشت و قناعت از موهبتهای الهی است و توسط ادیان به جوامع تزریق میشود.
پیامبر (ص) میفرماید: «چنان چه انسان دارای دو درّه پر از درهم و دینار بود آرزو میکرد که درّه دیگری نیز میداشت. درون آدم (دنیا طلب) را هیچ چیز بجز خاک (گور) پر نمیکند. امّا خداوند توبهی توبهکاران را میپذیرد.» (صحیح بخاری: کتاب الرقاق)
بند بگسـل باش آزادی ای پسـر چنــد باشی بند سیم و بند زر
کــاسهی چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد، پر دُر نشد
به ناچار بایستی به ادیان پناه برد و در سایه گذشتی که ادیان به پیروان خود توصیه میکنند بخشی از سودطلبی دنیوی را با نعمتهای بیکران اخروی معاوضه نمود. [۸]
دین اسلام ضمن توصیه به دنیاطلبی در حدّ مطلوب و متعادل و مبارزه با رهبانیت و گوشهنشینی و کنارهگیری از دنیا، نظام اقتصادی متعادلی مابین نظامهای سرمایهداری و سوسیالیستی [۹] ارائه میدهد. یعنی نه تاخت و تاز قدرتهای سرمایهداری برای چپاول جهان و سودطلبی بیحد و حصر را قبول داشته و نه در سایه شکلگیری قدرتی استبدادی استعدادو تواناییهای اقتصادی افراد را نادیده میگیرد. بلکه ضمن منتسب کردن مالکیت زمین و آسمان و کلیهی ثروتها به خداوند، به افراد این اجازه را میدهد که براساس تواناییهای خود در فعالیتهای اقتصادی مشروع مشارکت داشته و صاحب ثروت شوند. از سوی دیگر از طریق کنترل از درون و نهی از رباخواری و احتکار و توصیه به پرداخت زکات و انفاق، مانع از چپاول و تضییع حقوق زیردستان شده و از انباشت ثروتهایکلان، غیرمستقیم در دست عدّهای خاص جلوگیری میکند.
پس دین اسلام در درجهی اول مالکیت و صاحب اصلی ثروتهای جهان را خداوند معرفی مینماید و انسان را وکیل و نایب خداوند در زمین معرفی مینماید.
وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (آلعمران/۱۸۹)
«ملک آسمانها و زمین تنها از آن خداوند است، و خدا بر هر چیزی تواناست.»
آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ (حدید/۷)
«به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، و از چیزهایی ببخشید که شما را در آنها نمایندهی (خود) کرده است؛ زیرا کسانی که از شما ایمان بیاورند و بذل و بخشش کنند، پاداش بزرگی دارند.»
و در آیات ۱۸۰ سورهی آل عمران، مناققون/۱۰ و نور/۳۳ مالکیت را مختص خود مینماید.
أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَةُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (زخرف/۳۲)
«آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم میکنند. این مائیم که معیشت آنان را در زندگی میانشان تقسیم کردهایم و برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیدهایم تا بعضی از آنان بعضی دیگر را بکار گیرند. و رحمت پروردگارت ازتمام آنچه جمع آوری میکنند، بهتر است.»
پروردگارضمن احترام گذاشتن و اعتراف به مالکیت فردی و حمایت از آن، کار و تجارت سالم و حلال را مطلوب دانسته و نوعی عبادت و جهاد به حساب میآورد.
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأرْضَ ذَلُولا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیْهِ النُّشُورُ (ملک/۱۵)
خداوند میفرماید: «او کسی است که زمین را رام شما نموده است تا در عرصههای آن بگردید و از روزی او بخورید. زنده شدن دوباره در دست اوست.»
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (٣١) قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (اعراف/۳۲ـ۳۱)
«ای آدمیزادگان در هر نمازگاه و عبادتگاهی خود را بیارائید و بخورید و بنوشید ولی اسراف و زیاده روی نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد. (ای محمد-ص-) بگو: چه کسی زینتهای الهی را برای بندگانش آفریده است و همچنین مواهب و روزیهای پاکیزه را تحریم کرده است؟ بگو: این چیزهای پاکیزه برای افراد باایمان در این جهان آفریده شده است (در این دنیا هر چند همه از آن استفاده میکنند اما) در روز قیامت اینها همه در اختیار مؤمنان قرار میگیرد. این چنین آیات (خود را) برای کسانی توضیح و تشریح میکنیم که آگاهند و میفهمند.»
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (جمعه/۱۰)
«هرگاه نماز به پایان رسیددر زمین پراکنده شوید و فضل و بخشش خداوند را جستجوکنید. و خدای را بسیار یاد کنید، تا اینکه رستگار شوید.»
پیامبر (ص) میفرماید: «هیچ خوراکی گواراتر از خوارکی نیست که از دسترنج خود انسان تهیه شده باشد.» (بخاری)
و در حدیثی دیگر میفرمایند: «هرکس برای تأمین معیشت کودکان خردسال و پدر و مادر کهنسال، یا برای رفع نیازهای خویشتن از خانه خارج شود و به کار تجارت بپردازد، کار او عبادت به حساب میآید.» (طبرانی)
حتی تلاش و کوشش و سودمندی فرد مسلمان در جامعه اسلامی در حدیثی از پیامبر (ص) که میفرمایند: «اگر فرد در حال کاشتن یک نهال بود و چیزی به آغاز قیامت نمانده بود، آن شخص بایستی قبل از برپایی قیامت نهال را بکارد» بیشتر نمود مییابد.
اسلام در مرحله دوم با هرگونه تنپروری و گوشهنشینی و عزلت و فراموشکردن دنیا به مبارزه برمیخیزد و در آیات و احادیث و عملکرد جانشینان پیامبر (ص) نمونههای بسیاری وجود دارد که با کلیهی نمادهای دنیا گریزی و عزلت مبارزه شده است.
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الأرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (قصص/۷۷)
«به وسیله آنچه خداوند به تو داده است سرای آخرت را بجوی و بهره خود را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است تو نیز نیکی کن و در زمین تباهی مجوی که خدا تباه کاران را دوست نمیدارد.»
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آلعمران/۱۴)
«برای انسان محبت شهوات زینت داده شده است از قبیل: عشق به زنان و فرزندان و ثروت هنگفت وآلاف و الوف طلا و نقره، اسبهای نشاندار و چهارپایان و کشت و زرع. اینها (همه) کالای دنیای پست است. و سرانجام نیک در پیشگاه خدا است.»
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلا (کهف/۴۶)
«دارایی و فرزندان زینت زندگی دنیایند و اما اعمال شایستهای که نتایج آنها جاودانه است، بهترین پاداش را در پیشگاه پروردگارت دارد و بهترین امیدو آرزوست.»
همچنین برای اینکه این حس مال دوستی و ثروتاندوزی، او را تبدیل به زالویی برای مکیدن خون مستمندان نکند و جامعه اسلامی دچار فساد اقتصادی ناشی از انباشت نامتوازن ثروت نشود و گرسنگی و فقر رواج نیابد، در آیات بیشماری با اتصال حیات دنیا به آخرت، مؤمنان را متوجه سودطلبی اُخروی نموده و از آنها افرادی میسازد تا با اختیار و ارادهی خود در رفع شکاف بین فقرا و ثروتمندان بکوشند.
آیات حدید/۲۰و۲۱، کهف/۴۶، هود/۱۵و۱۶، انفال/۲۸، منافقون/۹، علق/۶و۷، آلعمران/۱۸۵، نساء/۱۷و۹۴، انعام/۳۲، انفال/۶۷، توبه/۳۸، یونس/۲۴، رعد/۲۶، ابراهیم/۳، عنکبوت/۶۴، لقمان/۳۳، فاطر/۵، غافر/۳۹، شوری/۲۰، نازعات/۳۸، بقره/۲۱۲. در این زمینه نازل شده است.
در نهایت از طریق تعیین حدودی، شیوهی کسب ثروت و ورود در عرصه اقتصادی را به فرد مؤمن نشان داده و در راستای دستیابی به مالی مشروع آنها را یاری مینماید.
۱)حرام بودن خوردن مال مردم به ناحق و بطالت. (بقره ۱۸۸، توبه ۳۴.)
۲)حرام بودن خیانت در ترازو، کیل و پیمانه و غش. (الرحمن۹، مطففین ۱ـ۶، آل عمران ۱۶۱، شعرا ۱۸، ۱۸۲.)
۳)نهی از رباخواری و حرام بودن آن. (بقره ۲۷۶، ۲۷۸، ۲۸۰.)
۴)نهی از احتکار «هرکس مواد خوراکی مورد نیاز مردم را به مدت چهل روز احتکار کند، خداوند و پیامبرش از او اعلام برائت مینمایند.» امام احمد
۵)نهی از اسراف و اشرافیگری. (سباء ۳۴، اسراء ۱۶و۲۶و۲۷و۲۸، مومنون ۶۴و۶۵، انبیاء ۱۱و۱۳)
۶)نوشتن قراردادهای مالی. (بقره ۲۸۲و۲۸۳)
۷)گذاشتن نظام ارث جهت جلوگیری از جمع شدن ثروت در نزد یک عدّه خاص. (نساء ۱۱و۱۲و۱۶)
۸)حرام بودن قمار در اسلام. (مائده ۹۰)
۹)گذاشتن زکات در ثروت و مال ثروتمندان (توبه ۱۰۳، حج ۷۸، توبه۱۱)
۱۰)واجب نمودن بر نزدیکان ثروتمند که مسئولیت نفقه مستمندان خویشاویند را بپردازند. (اسرا۲۹).
۱۱)گذاشتن صدقات مستحب. (بقره ۲۶۸، سبا ۳۹، بقره ۲۷۴).
و بدین ترتیب دین اسلام برای اینکه انسان بندهی سیم و زر نشده و در قفس دنیا از او سلب آزادی نشود و در سایهی چشم هم چشمیها و تبعیت از دیگران بنده و اسیر کالاها و وسایل مدرن امروزی نگردد، بلکه در نهایت عزّت از اختراعات و دستاوردهای بشری در راستای ایفای نقش خلیفهگری استفاده نماید نهایت دقت و دوراندیشی را برای مهار این رذیله اخلاقی در درون آدمیان انجام داده است.
د) تسلّط جهل و نادانی بر افکار آدمیان: یکی دیگر از مهمترین موانع در راه تحقّق آزادی، جهل و نادانی و فقر علمی آدمیان است. به دلیل اینکه همواره آدمیان در حصار اطلاعات وآگاهیهای خود زندانیاند و شعاع حرکتی و میزان دید و تصمیمگیریشان بر اساس سطح آگاهیها و دانش و معلوماتی است که دارند هر مقدار سطح علمی آدمیان بالا رود و بر دانش و آگاهیهای افراد جامعه افزوده شود به همان اندازه از محدودیت فکری و اسارت ناشی از آن رهایی مییابند. در یک جامعه حتی اگر تعدیل اقتصادی به عمل آید و توزیع قدرت با توزیع ثروت همراه شود، ولی افراد آنجامعه جاهل باشند. ثروت و قدرت متعادل نمیتواند آزادی را برای افراد آنجامعه به ارمغان بیاورد. شما فردی را رها در نظر بگیرید و تمامی امکانات را برایش فراهم آورید. اما وقتی که آن فرد جاهل است و نمیداند که چه کسی است، جهانی که در آن زندگی میکند، چیست؟ راه را از بیراهه تشخیص نمیدهد و اصلاً راه را نمیشناسد، دیگر آن رهایی و امکانات به چه کار میآید؟
آدم جاهل کوچکترین موفقیت او را دچار غرور و تکبّر مینماید. انباشت و حس طمع در او تبدیل به نمادی جهت فساد اقتصادی شده و جاهلانه به دلیل نداشتن استقلال فکری ضمن تبعیت کورکورانه از افکار و اندیشههای دیگران دچار نوعی جزماندیشی و تعصّب فکری شده و در باتلاق تقلید مذموم گرفتار میآید. حال اگر این جهالت به جای جهل ساده از نوع دوم و جهل مرکب باشد. یعنی ذهن فرد مخزنی از معلومات غلط باشد و این مطالب غلط را دانستهای صحیح تلقّی نماید، اسارت و بندگی فرد بیشتر میشود. به همین دلیل افکار و اندیشههای فرد که ناشی از معلوماتی است که از طریق حواسبینایی و شنوایی دریافت میدارد، قفسهایی را برای آدمیان ساختهاند و آزادیهای متفاوتی را بر هر فرد ترسیم مینمایند. هر اندازه افراد دارای اندیشههای باز و افکاری وسیع باشند فراخی و گشادی قفس آنها بیشتر و پر و بال زدن و تحرک آنها نیز در آن قفس افزونتر است. به همین دلیل در شعر شاعران هم انسانیت افراد به اندیشهی آنها وابسته است.
ای برادر تو همان اندیشهای ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشهی تو گلشنی ور بود خاری تو هیمهی گلخنی
جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون
جان ما از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر
(مولوی)
و به دلیل اهمیت آگاهی برای آدمیان است، که خداوند در سوره زمر آیه ۱۸ به آدمیان اجازه داده است به جای برخورد جزمی و تعصبی با افکار و اندیشههای متفاوت از طریق مسالمتآمیز تمامی افکار و اندیشهها را شنیده و بهترین آن را انتخاب نمایند.
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الألْبَابِ (زمر/۱۸)
«آن کسانی که به همهی سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان بخشیده است و ایشان واقعاً خردمندند.»
خداوند در این آیه ملاک خردمندی و هدایت یافتگی را شنیدن تمامی سخنان و تبعیت از نیکوترین آنها معرفی مینماید. به طور قطع کسانی میتوانند در این ردیف قرار گیرند که بدور از هرگونه تعصبگری، در درون خود احساس نیاز به حقیقتـ طلبی را به وجود آورده باشند و گرنه افرادی که گرفتار آفت مطلقگری فکری هستند و غیر از انباشتهای فکری خود را زشت و حقیر میشمارند، در درون خود معیاری را برای تشخیص نیکو و زشت باقی نگذاشتهاند و نمونهایی از افرادی هستند که خداوند در موردشان میفرماید:
أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلا (فرقان/۴۳)
«به من بگو ببینم آیا کسی که هوی و هوس خویش را معبود خود میکند آیا تو وکیل اوخواهی بود.»
أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ (جاثیه/۲۳)
«هیچ دیدهای کسی را که هوی و هوس خود را به خدایی خود گرفته است و با وجود آگاهی (از حق و باطل آرزو پرستی کرده است) و خدا او را گمراه ساخته است و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهایی انداخته است. پس چه کسی جز خدا میتواند او را راهنمایی کند؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید؟»
پس تبعیت از هوی و هوس، افکار و اندیشههای خود را کامل فرضکردن و تمامی حق را در خود خلاصهنمودن، دیگر مجالی را برای شنیدن حرفها و داشتههای دیگران باقی نمیگذارد. به همین دلیل چنین افرادی ضمن گرفتار شدن در جهل مرکب از اهل خردی که خداوند در این آیه ترسیم نموده است، خود به خود خارج میشوند.
پس شنیدن سخنان و تبعیت از نیکوترین آنها اولین قدم در راه عالم شدن و شرط خردمندی است و آن وقت است که این افراد با کسانی که نمیدانند، فاصله پیدا کرده و از آنها جدا میشوند.
خداوند میفرماید:
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الألْبَابِ (زمر/۹)
«آیا آنان که میدانند و آنهایی که نمیدانند یکسانند؟ تنها خردمندان پند و اندرز میگیرند.»
آن وقت است که علم سودمند و مفید دید فکری فرد را باز نموده او را از چارچوب محسوسات و مادیات و به طور کلی علوم تجربی خارج کرده و تنگنای دنیای او را به فراخنای آخرت وصل نموده و ضمن تصدیق و ایمان به وحی در ردیف موحدینی قرار میگیرد که خداوند در موردشان میفرماید:
وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَلِکَ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ (فاطر/۲۸)
«انسانها و جنبندگان و چهارپایان نیز کاملاً دارای رنگهای مختلفی بوده و متفاوتند، تنها اهل دانشاند که به راستی خشیت خداوند را در دل دارند بطور قطع خداوند توانا و چیره و بسی آمرزگار است.»
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (آلعمران/۱۸)
«خداوند گواهی میدهد که هیچ معبود و مستعانی به جز او مشروعیت ندارد و فرشتگان و اهل علم هم همین گواهی را میدهند. خداوندی که کارش بر اساس قسط و عدالت استوار است.»
اهمیت تفکّر، تعقّل، علم و دانش و آزادی ناشی از آنها را میتوان در بسیاری از آیات قرآن یافت و در تعداد کثیری ازاین آیات پروردگار ضمن ستودن متفکرین و افرادی که عالمانه و عاقلانه با توحید، نبوّت، معادو جهان هستی سروکار دارند در بسیاری موارد تبعیتهای جاهلانه و کورکورانه را مورد نکوهش قرار میدهد.
قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (بقره/۱۱۱)
«بگو: اگر راست میگویید دلیلتان را بیاورید.»
محکمترین آیه در بیان اندیشه آزاد را بایستی در این دانست که مخالفان پیامبر (ص) صاحب این حق بودهاند که اگر دلیل دارند، به ایشان از سوی پروردگار اجازه داده شده است آن دلیل را ارائه نمایند و خداوند با وجودی که از افکار و اندیشههای باطل آنها باخبر بوده است ولی حق بیان افکار را برای آنها محفوظ نگه داشته است.
وَلا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا (اسراء/۳۶)
«چیزی را که در مورد آن آگاهی نداری دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.»
و صدها آیه و حدیث دیگر که به شیوههای مختلف در وصفعالمان و اندیشمندان در قرآن و سیره پیامبر (ص) مشاهده میشود بهگونهایی که تمامی دانشمندان مسلمان در مورد وجوب کسب علم و دانش بر همهی زنان و مردان مسلمان اتقاق نظر دارند و در سایهی همین تربیت قرآنی و دینی بود که مسلمانان قرنها پرچمدار علم و دانش در سراسر جهان بودند و به اقرار بیشتر دانشمندان غربی یکی از دلایل انقلاب صنعتی اروپا و رنسانس علمی در آنجا برخورد مسلمانان با جوامع اروپایی و ترجمه کتابهای علمی مسلمانان به زبان کشورهای اروپایی بود. رکود علمیکشورهای اسلامی در سالهای اخیر را نیز بایستی در دورشدن آنها از روح دین و دستورهای قرآنی، دچار جمود فکری شدن و سرگرم شدن به اختلافات فقهی و اجتهادی درون دینی دانست.
و) رشد نامناسب هریک از غرایز آدمی: در کنار عوامل بیگانهای که سلب ـ کننده آزادی انسانی هستند رشد نامناسب و نامتعادل هر یک از غرایز و تمایلات انسانی میتواند فرد را در راستای همان غریزه سوق داده و به بهای رهاسازی یکی از غرایز سایر تمایلات فردی را در بند و اسیر کنند. به عنوان مثال امروزه رشد نامناسب غریزهجنسی در جنبههای بیشماری اسارت و بردگی را برای جامعه بشری به ارمغان آورده است. شرکتهای بزرگ اقتصادی در راستای تهیهی پوشاک و وسایل آرایشی هر روزه میلیونها دلار را از چرخهی اقتصادی جامعه خارج و به خود اختصاص میدهند، شرکتهای فیلمسازی در راستای ارضای این غریزه از طریق بازیگران بیشماری، شدیدترین اسارتها را برای جامعه انسانی به ارمغان آوردهاند، از تمام اینها خطرناکتر رشد نامناسب غریزه جنسی از طریق آلودهکردن میلیونها انسان به ایدز و هپاتیت و سایر بیماریهای مقاربتی آسایش و آرامش را از جامعه جهانی سلب و بزرگترین عامل تهدیدکننده آزادی انسانی است. مصرف مواد مخدر، سیگار، قرصهای روانگردان و بسیاری دیگر از مواد اعتیادآور که ناشی از تمایلات نابجای انسانی هستند، روزانه نه تنها باعث سلب آزادی شدهاند، بلکه جان هزاران فرد را گرفته و ندای آزادیخواهی افراد بیشماری را سرکوب نمودهاند. مصرف مشروبات الکلی به عنوان عامل سلب آزادی از فرد و جامعه انسانی هم یکی از تمایلات نامتعادل بشری است. متأسفانه در جامعه امروزی رواج کلیهی این عوامل تهدید کنندهی آزادی برای جامعه انسانی تحت لوای شعارهای آزادی خواهی صورت گرفته و شبکههای مختلف رسانهای که خود نمونهای از عوامل تهدیدکننده آزادی هستند، دین اسلام را به دلیل محدودیتهایی که برای این تمایلات در جهت تعدیلشان صورت داده است مورد هجمه تبلیغی قرار داده و با قضاوت خود و از طریق کارشناسان رشتههای مختلف، غیر منصافانه بدون شناخت از حکمتهای دین، حدود الهی را بزرگترین مانع در راه آزادیخواهی جوامع تلقّی میکنند.
عوامل تهدید سلامت جسمی آدمی
در کنار عواملی که سلبکنندهی آزادی روحی هستند، عواملی هم به عنوان تهدید کننده سلامت جسمی انسان میتوانند بعد از متأثر ساختن جسم و ایجاد بیماری در بسیاری موارد در اسارت روحی او تأثیر بگذارند. از جمله این عوامل، میتوان به بیگانگانی اشاره کرد که جهت دستیابی به منابع تغذیهای بدن، آن را مورد هجوم خود قرار میدهند. باکتریها، ویروسها، کرمها، انگلها، تک سلولیها و بسیاری دیگر از عوامل بیگانه میتوانند بعد از تسلط بر جسم، روال طبیعی و عادی سلولهای بدن را مختل نموده و آنها را در اسارت خود قرار دهند. دستهای دیگر از عواملی که میتواند تهدیدکننده سلامتی وآزادی جسمی باشند سلولهای سرطانی هستندکه به دلیل ماهیتشان (جزء سلولهای بدن بوده که تغییر شکل یافتهاند و آنتیژنهای سرطانی را کسب کردهاند) از سایر عوامل برای سلامتی جسمی خطرناکترند. در واقع اگر بدن فرد به مثابهی سرزمینی تصوّر شود و عوامل بیگانه، دشمنان آن سرزمین تلقی شوند که در راستای دسترسی به منابع زیرزمینی و طبیعی و ثروتهای آن کشور در صدد حمله و یورش بر میآیند، سلولهای سرطانی جاسوسان و منافقان اجتماع انسانی هستند که ضمن تعلق به پیکرهی فرد با تغییر ماهیت در صدد اقدام به براندازی و نابودی فرد بر میآیند. در کنار این دو عامل سلولهای پیر و فرسوده هم وجود دارند که میتوانند از تهدیدکنندههای سلامتی فردی به حساب آیند و از آنجایی که اختلال جسمی در بسیاری موارد بخصوص برای کسانی که اعتقادات دینی ندارند میتواند روح و روان آنها را نیز متأثر سازد، نقش این عوامل به عنوان تهدیدکنندههای جسمی اهمیت بیشتری مییابد. که خداوند با قرار دادن دو نوع ایمنی ذاتی و اکتسابی [۱۰] حافظ سلامتی جسمی است و از سوی دیگر از طریق اعطای تعقّل و راهنماییهای وحی و همچنین از طریق به ودیعت نهادن تمایل به اخلاقیات، سلامتی روحی آدمیان را بیمه نموده است. ولی در بسیاری موارد رشد متوازن و متعادل و در نظر گرفتن نیازهای جسمی و روحی فرد با هم، میتوانند در آزادی همه جانبه او نقش داشته باشند. به عنوان مثال رشد نامناسب غریزه جنسی چه بسا از طریق آلوده نمودن فرد به ایدز با ایجاد اختلال در دستگاه ایمنی فرد، سلامتی جسمی او را به خطر انداخته و بعد از متأثر ساختن روح، میتواند آزادی عمل را نیز از او سلب و خطرناکترین اسارتها را برایش به ارمغان بیاورد. پس انسان متعادل و آزاد، فردی است که بعد از شناخت همهی جنبههای جسمی و روحی خود، در صدد تغذیه مناسب آنها برآمده و با کلیهی نمادهایی که جسم و روحش را به اسارت میبرند، به مبارزه برمیخیزد.
-----------------
پاورقیها و منابع:
۱) تقلید در مسائل اجتهادی از یک مجتهد یا عالم اسلامی برای کسانی که قدرت اجتهاد و استخراج احکام دین را ندارد اشکالی نداشته و جزء رذایل اخلاقی به حساب نمیآید.
۲) در این چند سال اخیر مشاهده میکنیم به محض اینکه سریالی مورد اقبال عمومی قرار میگیرد بلافاصله پس از چندماه انواع و اقسام پفکها، نوشابهها و چیپسها تحت عنوان بازیگران اصلی آن سریال وارد بازار شده و صاحبان کارخانههای غذایی از این طریق میلیونها تومان پول مردم را به جیب میزنند از جمله خشایار نمکی، بامشاد نمکی و غیره.
۳) اگر شخصی گفتار و کردار و تصمیمات خود را برتر پنداشته و گفتار و کردار دیگران را کوچک و بیارزش شمارد و مورد ریشخند قرار دهد غرور است و چنانچه شخصیت و اعتبار آنها را مورد تجاوز قرار دهد و برای برتری بر آنها سعی کند تکبر یا اوج خودخواهی است.
۴) نازیسم معتقد به برتری نژاد آریایی و به ویژه نمونه برین آن، مردم آلمان یعنی نژاد سرور بود که میبایست بر دیگر نژادها فرمانروایی کند و هیتلر آن را نظم نوین جهانی میخواند این حزب در جنگ جهانی دوم به دلیل همین تفکرات جان میلیونها انسان بیگناه را گرفت و همچنین اعتقادی که یهودیان به برتری خود دارند و خود را قوم برگزیدهی خدا میخوانند توجیهگر بسیاری از کشت و کشتارها و ظلم و جورهای آنها بر علیه ملتهای مظلوم توسط بوده است.
۵) چنین ادعایی را فرعون در برابر قوم خود داشت که خداوند در سوره نازعات آیهی ۲۴ بدان اشاره نموده است.
۶) مسلم، کتاب الایمان و ترمذی
۷) عبدالکریم سروش، ادب قدرت، ادب عدالت، مؤسسهی فرهنگی صراط، تهران، ص ۱۵۳.
۸) همین پناه بردن به دین باعث میشود افرادی چون خلفای راشدین کلیهی سرمایههای اقتصادی خود را فدای اطرافیان نموده و در نهایت تنگدستی با دنیا وداع کنند. یا فردی چون مصعب بن عمیر تمام ثروت پدری خود را ترک گفته ودر جنگ احد در حالی که پارچهای نیست که تمام بدنش را بپوشاند شهید شود.
۹) نظام اقتصادی با انقلاب صنعتی نخست در اروپا غربی و آمریکا پدید آمد. در این نظام بخش عمدهِی فعالیت اقتصادی بویژه مالکیت و سرمایهگذاری برای تولید کالا در دست افراد و مؤسسههای خصوصی (غیر دولتی) است که از راه رقابت اقتصادی در جهت کسب سود رهبری میشوند. در این نظام که نقش حفاظتی دولت بر بنگاههای اقتصادی به حداقل میرسد، سود محوری اساس فعالیتهای اقتصادی است که ضعیفان دراین نظام زیر پاهای صاحبان قدرت و ثروت له میشوند. سوسیالیسم یا جامعه باوری هم از واژه سوسیال به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است تعریف معمول آن در واژهنامه انگلیسی اکسفورد چنین است تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یانظارت جامعه بر وسائل تولید سرمایه زمینی، اموال و جز آنها به طور کلی، و ادارهی آنها به سود همگان است. مهمترین عنصر مشترک آن تکیه برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سود فردی است. در این نظام هم که مالکیت فردی و خصوصی نادیده گرفته میشود در سایه شکلگیری دولتهای قدرتمند میتواند آزادی بزرگترین صدمات را متحمل شود چنان چه در شوروی سابق و زیر سایه این نظام حاکمان مستبدی چون استالین جان هزاران نفر را گرفتند.
بدن انسان دارای این قابلیت است که میتواند تقریباً در برابر تمام انواع ارگانیسمها یا سمومی که تمایل دارند به بافتها و اندامها آسیب برسانند مقاومت کند این ظرفیت ایمنی (immunity) نامیده میشود یک قسمت از آن ناشی از روندهای عمومی است و فرد با تولد آنها را داراست که ایمنی ذاتی بوده و شامل قسمتهای زیر میباشد:
۱) فاگوسیتوز و بیگانهخواری عوامل بیگانه توسط گلبول سفید
۲) اسید معده و آنزیمهای گوارشی
۳) سلولهای شاخی و مرده پوست
۴) وجود برخی ترکیبات شیمیایی در پوست، عرق، خون و بزاق
۵) پروتئینهای مکمل
۶) لایههای مخاطی
۷) پاسخ دمایی «تب»
۸) پاسخ التهابی
بدن انسان علاوه بر ایمنی ذاتی دارای قدرت تولید ایمنی اختصاص فوقالعاده قوی بر ضد تکتک عوامل مهاجم از قبیل باکتریها، ویروسها، سموم کُشنده، سلولهای سرطانی و بافت خارجی است این ایمنی که توسط پادتنها و لنفوسیتهای فعال شده اعمال میشود ایمنی اکتسابی نام دارد که به دو بخش ایمنی هومورال (به وسیله لنفوسیتهای B و پادتنها اعمال میشود) و ایمنی سلولی (توسط لنفوسیتT) تقسیم خواهد شد.
۱۰) فیزیولوژی پزشکی گایتون، ج۱، ترجمه، دکتر فرخ شادان، تاریخ انتشار، پاییز ۷۶، ص ۶۶۱.
توضیح ضروری: بدینوسیله از نویسندهی مقاله، جهاندار امینی و کاربران عزیز به جهت درج اشتباهی نام آقای جهاندار امینی به جای نویسندهی مقاله؛ آقای یوسف سلیمانزاده، پوزش میخواهیم.
- افزودن نظر جدید
- 6031 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ
سایت در قبال نظرات پاسخگو نمی باشد.
چه جالب! این مقاله که چند لحظه پیش با نام کاک جهاندار امینی بود! ظاهرا اشتباهی رخ داده.