ایمان به پیامبران- بخش دوم
وحی به پیامبر و ارتباط با خداوند
پیامبران به عنوان سفیران خداوند و رابطین بین آسمان و زمین پیام الهی را از طریق وحی دریافت میكنند و آن را به مردم ابلاغ مینمایند. لذا در این قسمت وحی و انواع آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
وحی در لغت:
با مراجعه به كاربردهای واژهی «وحی» در لغت درمییابیم كه معانی این واژه حول یك محور دور میزنند و آن اعلام خفی و سریع است. لذا میبینیم كه كلمهی وحی به معنی ایما و اشاره، كلام خفی، كنایه، القاء معنی در نفس، الهام از راه غریزه یا از راه اشراق روحی به كار رفته است. از كاربردهای معنی لغوی این واژه میتوان به آیات زیر اشاره كرد:
1. وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنْ اتَّخِذِی مِنْ الْجِبَالِ بُیوتاً وَمِنْ الشَّجَرِ وَمِمَّا یعْرِشُونَ.[1] یعنی: پروردگارت به زنبور عسل الهام كرد كه از كوهها و درختها و داربستهایی كه مردمان میسازند، خانههایی برگزیند.
2. وَإِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلَى أَوْلِیائِهِمْ لِیجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ.[2] یعنی: بیگمان اهریمنان و شیاطینصفتان، مطالب وسوسهانگیزی به طور مخفیانه به دوستان خود القاء میكنند تا اینكه با شما منازعه و مجادله كنند، اگر از آنان اطاعت كنید بیگمان شما (مثل ایشان) مُشرك خواهید شد.
وحی در اصطلاح شرع:
با تأمل در متون شرعی كه پدیدهی وحی را توضیح میدهند، میتوانیم در تعریف وحی بگوئیم: «وحی عبارت است از اساس علم و دانش پیامبران كه از طریق آن خداوند متعال لفظ و معنی یك پیام یا فقط معنی آن را به یكی از پیامبران خود ابلاغ میكند و پیامبر هم با یقین آن را دریافت میكند.» در تعریف وحی نكات مهم زیر جلب توجه میكنند:
1. وحی اعلامی است از طرف خداوندی كه به هر چیز احاطه دارد.
2. پیامبر(ص) با آمادگی فكری و عاطفی كامل این پیام الهی و علم ربّانی را دریافت میكند بدون اینكه خود در مضمون یا لفظ آن ـ اگر وحی به صورت ابلاغ لفظ و معنی پیام باشد ـ دخالتی داشته باشد.
3. پیامبر(ص) نسبت به آنچه كه از خداوند دریافت نماید یقین كامل پیدا میكند. به طوری كه هیچگونه شك و تردیدی نسبت به صحت تلقّی این پیام از خداوند به خود راه نمیدهد.
4. پدیدهی وحی یك ناموس الهی است كه تمام پیامبران از طریق آن پیام را دریافت میكنند و به پیامبر خاصّی اختصاص ندارد. خداوند خطاب به محمد(ص) میفرماید:
إِنَّا أَوْحَینَا إِلَیكَ كَمَا أَوْحَینَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِیینَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَینَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ وَیعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِیسَى وَأَیوبَ وَیونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیمَانَ وَآتَینَا دَاوُودَ زَبُوراً.[3]یعنی: ما به تو (ای پیامبر) وحی كردیم همانگونه كه پیش از تو به نوح و پیغمبران بعد از او وحی كردیم به ابراهیمو اسحاق و یعقوب و نوادگان و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی كردیم و به داوود زبور دادیم.
و در مورد نطق پیامبر(ص) میفرماید:
وَمَا ینْطِقُ عَنْ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَى.[4] یعنی: و از روی هوی و هوس سخن نمیگوید. آن جز وحی و پیامی نیست كه (از سوی خدا بدو) وحی و پیام میگردد.
و در مورد عدم دخالت ارادهی پیامبر(ص) در آنچه از طریق وحی به او ابلاغ میشود میفرماید:
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیهِمْ آیاتُنَا بَینَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لا یرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یكُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یوحَى إِلَی إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ.[5] یعنی: هنگامی كه آیههای روشن ما بر آنان خوانده میشود، كسانی كه به ملاقات ما ایمان ندارند میگویند؛ قرآنی جز این را برای ما بیاور یا اینكه آن را تغییر بده. بگو: مرا نرسد كه خودسرانه و به میل خود آن را تغییر دهم. من پیروی نمیكنم جز آنچه را كه به من وحی میشود. اگر از فرمان پروردگارم تخطّی كنم از عذاب روز بزرگ میترسم.
از این آیات و آیات دیگری از این قبیل متوجه میشویم كه:
أ- وحیكننده، خداوند متعال است.
ب-كسانی كه به آنها وحی شده، خداوند آنها را برای نبوت برگزیده است.
ج- پدیدهی وحی به عنوان یك پدیدهی انسانی تمام پیامبران در آن مشترك هستند و همهی آنها تنها از این طریق پیامهای الهی را دریافت نموده و این پدیده تنها به محمد(ص) اختصاص نداشته است.
د- آنچه كه وحی شده، گاهی به صورت كلام ملفوظ یا مكتوب بوده و گاهی هم به صورت معانی و مفاهیمی كه پیامبر(ص)آنها را با الفاظ و تعابیر خود بیان نموده است.
ه- پیامبر(ص) در آنچه به او وحی شده هیچگونه دخالتی ندارد.
انواع وحی:
خداوند(ج) در قرآن میفرماید:
وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یرْسِلَ رَسُولاً فَیوحِی بِإِذْنِهِ مَا یشَاءُ إِنَّهُ عَلِی حَكِیمٌ.[6]یعنی: هیچ انسانی را نسزد كه خدا با او سخن بگوید مگر از طریق وحی، یا از پس پردهای یا اینكه خداوند قاصدی را (به نام جبرئیل) بفرستد و او به فرمان آفریدگار آنچه را كه خدا میخواهد وحی كند، وی والا و كار بجا است.
طبق آیهی فوقوحی به سه صورت بر پیامبران- سلام خداوند بر آنها باد- نازل شده است:
1. وحی بدون واسطه:به این ترتیب كه خداوند آنچه را كه میخواهد به شخص وحی كند، در حالت بیداری یا خواب به قلب او القاء كند وآن شخص یقین كامل پیدا كند كه این الهام از طرف خداوند بوده است. مانند آنچه كه در مورد ذبح اسماعیل در خواب به ابراهیم و آنچه كه در شب اسراء و در حالت بیداری به محمد(ص) وحی شد. این نوع از وحی، در آیه با عبارت إلّا وحیاً مورد اشاره قرار گرفته است.
2. وحی به واسطهی شنیدن كلام خداوند بدون اینكه سامع، خداوند را ببیند: این نوع وحی به این ترتیب است كه خداوند اصواتی را در اجسامی مانند سنگ و درخت ایجاد كند. مانند آنچه كه برای موسی(ع) هنگام مناجات با پروردگارش در كوه طور اتفاق افتاد.
گاهی غیر پیامبر هم همراه پیامبر این نوع وحی را میشنود همانطور كه هفتاد نفر بنیاسرائیلی كه به همراه موسی به میقات رفته بودند آنچه را كه موسی شنید آنها هم شنیدند. این نوع وحی در آیه با عبارتأَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍیعنی وحی از پشت پرده به واسطهی ایجاد اصوات یا به هر صورت دیگری كه خدا خود میخواهد بیان شده است.
3. وحی بـه واسطهی ارسال فرشتهای كه چهرهاش مشاهده شده و صدایش شنیده میشود.مانند جبرئیل كه هر چه خداوند به او دستور داده به پیامبر وحی میكند. این نوع وحی شایعترین نوع وحی نسبت به پیامبران است و پیامبران بیشتر اوقات از طریق فرشته، وحی را دریافت میكنند. این نوع وحی در آیه با عبارت «أو یرسل رسولاً فیوحی بإذنه ما یشاء»مورد اشاره قرار گرفته است.[7]
زیركی و هوشیاری پیامبران
حمل باررسالت، یعنی یك امر مهم علمی، تربیتی و رهبری سیاسی مردم است، – آنچنانكه پیامبران به آن قیام كردهاند- و این امور صورت نمیگیرد مگر توسط كسانی كه دارای استعداد و توانایی لازم برای تحمل چنین مسؤولیتی باشند. پیامبران باید بتوانند آنچه را كه از طرف خدا دریافت میكنند، نگه داشته و فراموش نكنند و به بهترین نحو آن را به مردم ابلاغ نمایند. حكیمانه به تربیت امتشان پرداخته و آنان را معالجه كنند و مطابق خصلتها و روحیات آنان به رهبری سیاسی (امورات روزمرهاشان) بپردازند. چنین امری نیز صورت نمیپذیرد مگر با داشتن صفت «زیركی و هوشیاری».
آیات متعددی از قرآن كریم به این صفت پیامبران پرداختهاند از جمله:
أ. آیاتی كه بر زیركی و هوشیاری پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند:
سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنسَى[8] یعنی: ما قرآن را بر تو خواهیم خواند و به تو خواهیم آموخت و تو دیگر آن را فراموش نخواهی كرد.
عدم فراموشكاری صفت زیركی و هوشیاری را ایجاد میكند. همچنین به پیامبر امر میكند كه به بهترین شیوه به مجادله بپردازد:
... وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ... [9] یعنی: ... و با ایشان به شیوهی هر چه نیكوتر و بهتر گفتوگو كن....
بدیهی است كه مجادله محتاج زیركی و هوشیاری زیادی است تا شبهات را دریافته و به طرف مقابل اقناع دهد و شیوهای نرم و ملایم را در پیش گیرد.
ب. آیاتی كه بر زیركی و هوشیاری ابراهیم(ع) دلالت دارند:
وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَینَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِیمٌ عَلِیمٌ[10]یعنی: اینها دلایل ما بود كه آنها را به ابراهیم عطا كردیم (تا) در برابر قوم خود (بهكارشان گیرد ... و این سنت ماست كه با علم و حكمت) درجات هر كس را بخواهیم بالا میبریم. پروردگار تو حكیم و آگاه است.
این آیه بیان میفرماید كه حجت قوی در برابر مخالفان به ابراهیم داده شده است و در آیات دیگری این حجت قوی چنین بیان شده است:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّی الَّذِی یحْیی وَیمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یأْتِی بِالشَّمْسِ مِنْ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنْ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی كَفَرَ وَاللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ[11] یعنی: آیا با خبری از كسی كه با ابراهیم دربارهی (الوهیت و یگانگی) پروردگارش راه مجادله و ستیز در پیش گرفت. بدان علت كه خداوند بدو حكومت و شاهی داده بود؟ هنگامیكه ابراهیم گفت: پروردگار من كسی است كه زنده میگرداند و میمیراند. او گفت: من (با عفو و كشتن)زنده میگردانم و میمیرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرق بر میآورد، تو آن را از مغرب برآور. پس آن مرد كافر واماند و مبهوت شد و خداوند مردم ستمكار (مصرّ بر تبهكاری و دشمن حق) را هدایت نمیكند.
ج. آیاتی كه بر زیركی و هوشیاری نوح(ع) دلالت دارند:
قَالُوا یا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنتَ مِنْ الصَّادِقِینَ[12]یعنی: گفتند: ای نوح! با ما جر و بحث كردی و جر و بحث را به درازا كشاندی. اگر راست میگویی آنچه را كه ما را از آن میترسانی، به ما برسان..
این آیه نیز به بیان توانایی مجادلهی نوح(ع) در برابر مشركان و درماندگی مشركان در برابر حجت او اشاره دارد.
در قرآن نمونههای زیادی از زیركی و هوشیاری و كمال عقل پیامبران آورده شده است. بدین ترتیب یكی از صفات پیامبران «زیركی و هوشیاری» بود كه همگی آنان از آن برخوردار بودهاند.
عصمت پیامبران
عصمت به معنی نگهداری اوامر خدا از مخالفت با آنها و نگهداری نواهی از رخدادنشان، میباشد.[13]پیامبر زمانی میتواند مسؤولیت خود را به درستی انجام دهد كه تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار نگیرد و مرتكب گناه و خطا و اشتباه نگردد. اوامر خدا را انجام و از نواهی بپرهیزد. مردم نیز زمانی گفتهها و هدایتهای وی را میپذیرند كه مطمئن باشند هیچگاه مرتكب گناه و اشتباه نمیشود. اگر آنان احتمال دهند كه پیامبرشان گناه میكند و دچار خطا میشود، به او اعتماد نمیكنند و از وی پیروی نخواهند كرد. بنابراین، پیامبران نه تنها باید در اجرای مأموریت خود از گناه و اشتباه مصون باشند، بلكه این عصمت باید در مجموعهی رفتارهای آنان متجلی شود، در غیر این صورت مردم كردار ناشایست آنها را دلیل بر دروغگوییشان میدانند و به آنها اعتماد نمیكنند. در حالیكه پیامبران باید الگوی حسنه باشند، همچنانكه خداوند پیامبر(ص) را به عنوان «اسوهی حسنه» به ما میشناساند.[14] همچنین هرگونه عقیدهی مخالف با آنچه خداوند به آنها وحی كرده است، همچنین كتمان حق یا تحریف آن، خطا و لغزش و دروغگویی و هر گونه گناه وخطای بزرگ و كوچك با ذات رسالت آنها منافات دارد و خداوند منزه از این است كه چنین كسانی را به پیامبری برگزیند.
ضرورت عصمت در حوزهی مسؤولیتهای مربوط به رسالت است، زیرا:
اگر پیامبری در دریافت و ابلاغ وحیمعصوم نباشد، دین الهی به درستی به مردم نمیرسد و امكان هدایت از مردم سلب میشود.
اگر پیامبری در مقام تعلیم و تبیین دین معصوم نباشد، امكان انحراف در تعالیم الهی پیدا میشود و اعتماد مردم به دین از دست میرود.
اگر پیامبری در هنگام اجرای فرمانهای الهی معصوم نباشد، امكان دارد كارهایی مخالف دستورات الهی انجام دهد و مردم نیز از او سرمشق بگیرند و به گمراهی و انحراف مبتلا شوند. هر پیامبری اسوه و الگوی پیروان خود در عمل به دین الهی است. اگر پیامبری مرتكب گناه و اشتباه شود، مردم رفتارهای وی را اسوه و نمونه قرار خواهند داد و مانند او عمل خواهند كرد.
مصونیت از گناه در پیامبران نیز به این صورت نبوده است كه یك مانع بیرونی آنانرا از ارتكاب گناه و خطا باز میدارد، بلكه پیامبران، با وجود مقام و منزلتی كه دارند، انساناند و كارهای خود را با اختیار انجام میدهند اما با بهرهمندی از الطاف الهی به چنان مرتبهای از علم، ایمان و تقوا رسیدهاند كه هیچگاه به سوی گناه نمیروند و نیز از چنان بینش عمیقی برخوردارند كه به خطا و اشتباه گرفتار نمیشوند.
پیامبران در جریان دعوت، دچار اشتباهاتی شدهاند، از جمله: یونس در خسته شدن از دعوت مردم[15] و نوح در درخواست از خداوند برای بخشش فرزند كافرش[16] و جریان «عبدالله ابن أممكتوم» كه در سورهی «عبس» در مورد پیامبر اسلام(ص) به آن اشاره رفته است. اشتباهات وخطاهای پیامبران در زمان نبوت خود از دو حال خارج نیست:
الف) در مورد مسألهای اجتهاد كردهاند؛ مانند موضع پیامبر(ص) در قضیهی اسرای بدر.
ب) در دو امر مباح مختار بودهاند كه گاهاً یكی از پیامبران یك مورد را گزینش نمودهاند و خداوند به آنان یادآور شده است، كه برای رسیدن به مصلحتی خاص، گزینهی دوم را نتخاب نمودهاند.
در دو حالت فوق، معصیت و مخالفت با دین خدا وجود ندارد بلكه، نوعی تربیت خدایی برای رسولان بوده است كه اولاً در اجتهاد دقت بیشتری داشته باشند و ثانیاً در دو امر مباح آنچه كه بهتر و برتر است، انتخاب نمایند و چنین مواردی در راستای «حسنات الابرار سیئات المقربین» قابل تفسیر است.
بدین ترتیب پیامبران در دریافت، تبلیغ و عمل به وحی معصومند و معصومیت آنها به همین سه مورد خلاصه میشود،امّا پیامبران قبل از نبوت و نیز در مسایل روزمرهی زندگی خود كه مستقیماً ربطی به مسألهی وحی نداشته است، مصون از اشتباه نبودهاند. چنین اشتباهاتی نیز لطمهای به رسالت آنها وارد نمیكند و هیچكدام از دلایلی كه برای ضرورت عصمت انبیا بیان كردیم، ضرورت عصمت آنان را قبل از نبوت و نیز در زندگی شخصی –غیر از آنچه به وحی مربوط میشود - ایجاب نمیكند. در قرآن كریم در مواردی اشاره به اشتباهات پیامبرانی همچون آدم در خوردن از درخت ممنوعه قبل از نبوت[17]، و نیز در سیرهی رسول اكرم(ص) قضیهی پیوند زدن شیرهی درخت خرما توسط پیامبر(ص) اشاره كرد. از انس بن مالك روایت شده است كه:
«أَنَّ النَّبِی مَرَّ بِقَوْمٍ یلَقِّحُونَ. فَقَالَ: «لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَصَلُحَ» قَالَ: فَخَرَجَ شِیصاً. فَمَرَّ بِهِمْ فَقَالَ: «مَا لِنَخْلِكُمْ؟» قَالُوا: قُلْتَ كَذَا وَكَذَا. قَالَ «أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْیاكُمْ»[18] یعنی: «پیامبر(ص) از كنار قومی گذر كرد كه مشغول تلقیح درختان خرما بودند. فرمود: اگر این كار را نكنید (نخلها) میوهی بهتری خواهند داد. (راوی) میگوید: خرماها (در آن سال) نارس و نامرغوب از آب درآمدند. (پیامبر(ص) بار دیگر) بر آنها گذر كرد و فرمود: میوهی نخلها چگونه بود؟ گفتند شما چنین و چنان گفتی و (ما به آن عمل كردیم) فرمود: شما نسبت به كار دنیوی از من آگاهی بیشتری دارید.»
پاورقیها
--------------------------
[1] -قرآن كریم، سورهی النحل، آیهی68.
[2] -قرآن كریم، سورهی انعام، آیهی121.
[3] -قرآن كریم، سورهی نساء، آیهی163.
[4] -قرآن كریم، سورهی نجم، آیات 3 و 4.
[5] -قرآن كریم، سورهی یونس، آیهی15.
[6] -قرآن كریم، سورهی شوری، آیهی51.
[7] - برای توضیح بیشتر در مورد مفهوم وحی و امكان آن میتوان به مقدمهی همین كتاب، مبحث «وحی؛ تنها راه شناخت حقایق عالم غیب است» مراجعه كرد.
[8]- قرآن كریم، سورهی الاعلی، آیهی 6.
[9]- قرآن كریم، سورهی النحل، آیهی 125.
[10]- قرآن كریم، سورهی الانعام، آیهی 83.
[11]- قرآن كریم، سورهی البقرة، آیهی 258.
[12]- قرآن كریم، سورهی هود، آیهی 32.
[13]- عبدالرحمن حسن حبنكه المیدانی، العقیدة الاسلامیة و أسسها، تهران 1364، جاپ دوم، نشر صبا تهران و بیان پاوه، ص 382.
[14]- «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِیراً» قرآن كریم، سورهی احزاب، آیهی 21.
[15]- «وَإِنَّ یونُسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ *فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ» قرآن كریم، سورهی الصافات، ایات 139 الی 144.
[16]- «وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِینَ * قَالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ فَلا تَسْأَلْنِی مَا لَیسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنْ الْجَاهِلِینَ * قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَیسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَكُنْ مِنْ الْخَاسِرِینَ» قرآن كریم، سورهی هود، ایات 45 الی 47.
[17]- «فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیهِ وَهَدَى * قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یأْتِینَّكُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ اتَّبَعَ هُدَای فَلا یضِلُّ وَلا یشْقَى» قرآن كریم، سورهی طه، ایات 121 الی 123.
[18]- مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، دارالكتب العلمیه، كتاب الفضایل، جزء 15، حدیث 6، ص 100.
- افزودن نظر جدید
- 11020 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ
سایت در قبال نظرات پاسخگو نمی باشد.
در مورد عصمت پيامبران شايسته مي نمايد خاطر نشان گردد كه آنان در مقام رسالت چنان زير نظر خداوند قرار داشتند كه نه مي توانستند در متن كلام الهي كمترين دستي ببرتد و نه كمترين اشتباه عملي ايشان مورد صرف نظر خداي بيتا و بصير قرار مي گرفت . از لحاظ ابلاغ عين وحي اين اخطار خطاب به حضرت محمّد ( ص ) در قرآن مبين لازم العناية است كه اگر بخواهي كمترين تبديلي را مرتكب شوي رگ گردنت را مي زنيم. با تنبهاتي هم كه در خصوص برخي خطا هاي اجتهادي به عمل آمده بلافاصله و بدون هيچ رودربايستگي آنها را رفع و اصلاح نموده است. غير از پيامبران موصوف ، هيچ كسي قول و فعلش از چنين ضمانت اجرائي برخوردار نبوده و ادّعاي معصوميتش بلادليل است.